یادروز و سالروز فرزانگان؛ سنتی بشکوه
اکبر ایرانی
نویسنده و مدیر عامل مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
هر ماه بهشتی کوچک از فرزانگانی در محفلی بیریا و صمیمی، در کتابخانه میراث مکتوب تشکیل وهشتاد و پنج نفر مفاخر معاصر گردهم میآیند. جمعی که عصاره فضایل و فضیلتاند. در یک قاب استادان بیمانند: محقق، مجتبایی، ثبوتی، انوری، روشن، عابدی، سبحانی و...
نشست ماهانه دو بخش دارد: یاد و زاد. این ماه این جلسه به یاد جوان تازهگذشته فرزین غفوری برپا شد. فرزین نفر اول کنکور رشته باستانشناسی بود. صد حیف که رفت و صد دریغ که مثلش کم است. در بخش دوم این نشست خودمانی، زادروز دکتر توفیق سبحانی را جشن گرفتیم. او اغلب آثار مولانا را تصحیح کرده. آثار عبدالباقی گولپینارلی شارح ترکیهای مثنوی را هم ترجمه نموده، فهرست نسخ خطی دانشگاه دهلی و دانشگاه استانبول را نوشته. نمایندگان فرهنگی ترکیه و هند آمدند و با اهدای دستهگلی زیبا از او قدردانی کردند.
تصمیم دارم هرماه یکی از خادمان فرهنگ از شهرستانها را برای شرکت در این محفل بیبدیل دعوت کنم. این ماه حسین مسرت پژوهشگر خوشنام یزدی قدم رنجه کرد و رنج راه به جان خرید. لوح تقدیری به او دادیم. دکتر هادی خانیکی آبگوشتاولی این ماه بود که ما را به حضورش مفتخر کرد. وی مدتی است با بیماری جانکاهی دست و پنجه نرم میکند و بحمدالله سرفرازانه شانه حریف را به خاک مالیده. از دیگر آبگوشتاولیها دکتر نادرقلی بیات از امریکا بود. شرکت دارویی در بلژیک دارد. ایراندوست است و با محبت و خوشرو. روز قبل مجید تفرشی که تازه از انگلیس آمده زنگ زد، پرسید بساط آبگوشت برقرار است؟ گفتم کمکم گوشتش دارد آب میرود و عن قریب است که به نخودآب بسنده کنیم. کمی خندیدیم. در آخر مجلس هنگام فوت کردن شمع توسط دکتر سبحانی، ناغافل برق رفت. همکاران از قبل شمعها را آماده کرده بودند برای مقابله با حوادث غیر مترقبه! فضای مجلس رمانتیک شد. دکتر سبحانی شمع هشتاد و شش سالگیاش را به قول تاجیکان: کشته کرد. کارد هم برگرفت و بُرش داد و آداب بزم میلاد انجام شد. شامگاه برپایی این محفل خودمانی، برای شرکت در ضیافت فرجام هفته کتاب با دکتر شبستری و جناب اسفندیار معتمدی راهی هتل انقلاب شدیم. نمیدانم در این روزگار عسرت این شام و شیرینی و میوه به چه ضرورت است؟ دعوت بودیم و اطاعت کردیم. اما برخلاف انتظار کسانی سخنران بودند که اوقاتمان تلخ و شبمان ناخوش شد. پنجشنبه ظهر برای شرکت در مجلس ختمی عازم قم شدم. میانه راه یوسفالهادی مصحح دقیقالنظر دو کتاب القند و الجماهر از نجفاشرف تماس گرفت و نسخهای از نسفی را خواست و نیز چاپ جدید حافظ ابرو را. گفتم بچشم. دکتر بدخشانی از انگلیس زنگ واتساپ را به گوش رساند. قبلاً فهرستی از آثار خواجه نصیر طوسی که در قبل و بعد سقوط الموت تهیه کرده بود را داده بود به من. نتیجه بررسی خود را گفتم. غروب سری به مجتمع ناشران قم زدم. گفتند حافظیان بابلی بساط کتب دستدومی را جمع کرده، ناراحت شدم، مدتی دل بسته بود و چشم داشت بلکه کاروبارش بگیرد، خب نگرفت. به کتابفروشی کتاب طه رفتم. جناب صالحی مدیر فاضل و خوشفکر نشر طه که الحق از شایستگان کتابفروشان قم است و موفق و کوشا، مرا به قهوهای دعوت کرد، دوستان و همکارانش آمدند، شفیعی و زندی مترجم دوسه کتاب. چهار کتابی که از سیدرضا باقریان موحد نویسنده پرکار قمی در معرفی میرزاحسن رشدیه تبریزی شامل آثار، خاطرات، نشریات و اسناد او چاپ کرده بود هدیه داد. از او خواستم هر دو، میهمان ویژه محفل انس آخر آذر ماه باشند. عجب خدمتی کرده این میرزا حسن رشدیه به فرهنگ ایران و زبان فارسی در آن زمان تنگچشمی و کمفهمی. آذربایجانیها الحق همیشه در حراست از خاک ایران و غنیسازی زبان فارسی پیشگام بودهاند.