نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافه ها» آخرین ساخته سروش صحت

ضد قصه ای پر مدعا اما بی‌عار و بی‌مسأله

علیرضا مرادی
روزنامه‌نگار

«صبحانه با زرافه‌ها» را از دو مبحث ساختاری متفاوت می‌توان مورد نقد قرار داد. اگر به فیلم به عنوان یک اثر سینمایی مستقل نگاه کنیم، با یک کمدی استونر* مواجه هستیم که اگر چند سکانس میانه خنثای آن را کنار بگذاریم، می‌توانیم با دنیای انتزاعی آن ارتباط بگیریم و آن را تا اندازه‌های یک استونر پیشرو در دهه‌های اخیر سینمای ایران بالا بکشیم.
حال اگر بخواهیم به این فیلم به‌عنوان جدیدترین ساخته دنیای سینمایی سروش صحت بنگریم، اوضاع تا حدود زیادی فرق می‌کند، چرا که این بیان انتزاعی به‌ دلیل منافات گسترده‌ای که میان اتمسفر سوررئالیستی و دنیای فیلمسازی منحصر به شخص صحت برقرار است نمی‌تواند دنباله درست و هوشمندانه‌ای برای «جهان با من برقص» و «مگه تموم عمر چند تا بهاره» باشد.
باگ ساختاری فیلم، تقابل بی‌منطق نگاه چیستی‌انگارانه سینمای صحت با بیان نهیلیستی است که در این اثر به کار گرفته شده. ما در «صبحانه با زرافه‌ها»، با چند کاراکتر پوچ‌انگار مواجه هستیم که درک درستی از خود، شرایط و چیزی که می‌خواهند، ندارند. بی‌هدف هستند و نمی‌توانند کنجکاوی مخاطب را برای آینده داستان برانگیزانند. قدم‌های بعدی آنها نیز فاقد جذابیت‌های روایی و بصری است. تعدد این میزانسن سبب می‌شود تا مخاطب خیلی زود متوجه بی‌عار بودن قصه شود و اینکه داستان، آینده‌ای را برای خود متصور نیست.
این روند هر چه که جلوتر می‌رود، یقین مخاطب را به دیدن یک فیلم بی‌برنامه بیشتر می‌کند. علی‌الخصوص آنکه فیلم در 20 دقیقه پایانی خود، دست به یک حرکت انتحاری زده و ۲ کاراکتر اصلی خود را با مرگ، حذف می‌کند. این انتخاب، چندان با روح نقد جهان پست‌مدرن، نگاه انتزاعی اثر و حتی جنس کمیک آن سازگاری ندارد.
فیلم به نسبت نخستین ساخته سینمایی کارگردان (جهان با من برقص) از گسست عمیقی در وحدت مضمونی رنج می‌برد. اگرچه می‌تواند در یک جریان خلسه، نوعی تاب‌آوری و هماهنگی خوبی را در میان کاراکترهایش رقم زده و آنها را که تمایلاتی متفاوت دارند همسو با یکدیگر نشان دهد، اما گویی این یکدستی، سبب خیزش مضمونی نشده و پیرنگ‌های داستانی از این منبع، نتوانستند تنوع چندانی را به خود ببینند. به همین دلیل، خط سیر اصلی داستان بر محوریت همان قطب اصلی داستانی جلو می‌رود و داستانک‌های چندانی بر فیلم عارض نمی‌شود.
این نکته از آن‌ جهت مهم ارزیابی می‌شود که در جهان فیلمسازی صحت، همواره تعدد کاراکترهای متفاوت و متناقض، سبب خلق موقعیت‌های داستانی می‌شود، حال آنکه در این فیلم، نه‌تنها این تناقض دیده نمی‌شود بلکه تکانه‌هایی همچون دوری از مراسم عروسی و حذف ناباورانه دو کاراکتر اصلی نیز نمی‌تواند به محلی برای پروار شدن داستان یا ورود پروسه روایی به یک ساحت داستانی دیگر شود. بنابراین در چنین فرآیندی، با یک جریان سینوسی در داستان‌پردازی مواجه نیستیم و شخصیت‌پردازی‌ها نیز بالطبع نمی‌توانند جذابیتی برای مخاطبان خود داشته باشند، چرا که از یکدستی ناشیانه‌ای رنج می‌برند و فاقد ویژگی‌ها و خصایلی هستند که بشود از محل آنها به فضاسازی رسید. شکل فیلمسازی برای سروش صحت با این پارادایم، دیگر چندان محلی از اعراب ندارد. صحت این الگوی ساختاری را از «لیسانسه‌ها» تا به امروز مدام تکرار کرده و نتوانسته آن را همزمان با اشباع مخاطب از دیدن چنین سبکی، بازپروری کند. در نتیجه پس از آنکه تمام زیروبم این شکل فیلمسازی را در سریال 25 قسمتی «مگه تموم عمر چند تا بهاره»، به کار بست، دیگر نتوانست برای فیلم بعدی خود، خلاقیت و ابداعاتی در ساختار بیافریند و بنابراین با یک سقوط آزاد نسبی، به ضدقصه‌ای چون «صبحانه با زرافه‌ها» رسید که همچون عنوانش، پرطمطراق و فاقد خلاقیت‌های ذهنی است.
در چنین فضایی است که حضور بازیگران چهره پرتعداد نیز نمی‌تواند به نوآوری چندانی بینجامد. این رویه سبب شده تا این فیلم برخلاف آثار قبلی کارگردان، برای پرکردن خلأ جذابیت‌های خود، حتی در لحظاتی دست به‌ دامن یک فرآیند غیراخلاقی شود که قطعاً برازنده امضای فرهنگی چنین سینمایی نیست. عنصر کلیدی تمام آثار صحت، تعهد و الزامات اخلاقی پررنگی بود که در تمام فیلم و سریال‌های او قابل رصد و پیگیری هستند حال آنکه نبود مسأله‌مندی در «صبحانه با زرافه‌ها» سبب شده تا فیلم از این ورطه عقب‌نشینی کرده و در دامن نوعی بیان غیراخلاقی که در لحظاتی از فیلم مشهود است، بیفتد.
حالا اگر سروش صحت را از این فیلم کنار بگذاریم و به فیلم به‌عنوان یک اثر مستقل سینمایی نگاه کنیم با یک کمدی استونر نسبتاً خوبی مواجه هستیم که به‌ دور از فضای مسأله‌مندی، به کمک اعتیاد، درصدد بهبود شرایط برآمده اما مدام در حال خرابکاری بیشتر است. اما در صورتی که بخواهیم نام سروش صحت را در کنار این فرم بگذاریم و عنوان کنیم که کارگردان مؤلف و صاحب‌سبک ما، نوعی «خماری» ایرانی را به تصویر کشیده، خود بیانگر شأن نزول و عقبگرد سینمای این کارگردان به حساب می‌آید.
قدم بعدی سروش صحت در فیلمسازی بسیار حائزاهمیت است؛ یا او متوجه باگ‌های ساختاری این اثر خود شده و در مقام سینماگر مؤلف، دست به تجربه یک فضاسازی داستانی نوین می‌زند و یا با همین دست‌فرمان، به تکرار مکررات متوسل شده و عیار کیفی خود را نزد مخاطبان خود کمتر می‌کند. منتظر می‌مانیم تا ببینیم استعداد پررنگ یک دهه اخیر سینما و تلویزیون چه مسیری را برای آینده حرفه‌ای خود برمی‌گزیند.

* کمدی شکل گرفته با محوریت مصرف مواد روانگردان

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و دوازده
 - شماره هشت هزار و ششصد و دوازده - ۰۳ آذر ۱۴۰۳