در شادباشِ ۹۰ سالگی «رسول شایسته»

ادیب شایسته و شایسته ادب

حمیدرضا محمدی
روزنامه‌نگار

اهل سر و صدا و های ‌و هوی نیست. مگر به‌ ندرت، تن به گفت‌و‌گوی مطبوعاتی نداده است. چندان در سودای سخنرانی در اینجا و آنجا نیست. خاضع و خاشع است. مانند برخی ادبا، مایل و شایق نیست مدام در صدر اخبار باشد و تصاویرش در شبکه‌های اجتماعی دست‌ به‌ دست شود و حتی جز یکی، ‌دو تا، عکسی از او در جست‌وجوهای اینترنتی یافت نمی‌شود، چنانکه کمتر کسی می‌دانست که او همین یکی،‌دو روز پیش هفتم آبان به نودمین پله نردبان زندگی قدم نهاد.
«رسول شایسته»، این فرزند برومند دیار تبریز هرچند کتاب و مقاله مستقلی قلمی نکرده، اما در تمام بیش از 6‌ دهه فعالیت مستمر  پژوهشگرانه اش جز در راه فرهنگ ملی و ادبیات فارسی گام برنداشته و آنی و دمی از فکر ایران بیرون نبوده است، دریایی‌ است از لغت‌شناسی که اگر جز این بود، وقتی بیست‌وشش‌‌ سال بیشتر نداشت، محمد معین فرا نمی‌خواندش تا در سال ١٣٣٩همکار مؤسسه لغتنامه دهخدا شود.
شایسته، خاطره آغاز به‌ کارش را چنین روایت کرده است:«در دوران دانشجویی تدریس دستور زبان فارسی در سطح عالی بر عهده دکتر معین بود. همیشه سؤالاتی می‌کرد و تکالیفی می‌داد. ایشان این تکالیف را سر کلاس بررسی می‌کرد و بر اساس همین تکالیف روزی مرا برای همکاری در لغتنامه دعوت کرد و همکاری من با مؤسسه بیشتر در مدخل‌های عربی لغتنامه بود؛ فیش‌ها را می‌نوشتم و با کمک همکاران دیگر آنها را تنظیم می‌کردیم.»
همکاری‌ای که جز پنج‌ سال در اوایل دهه چهل که چون در دانشسرای عالی درس ادبیات فارسی خوانده بود، باید تعهد دبیری‌اش را در گرگان به انجام می‌رساند، شصت‌ودو سال، یعنی تا پاییز ١۴٠١ که آن بی‌حرمتی‌ها و بی‌احترامی‌ها نسبت به ساحت پیشکسوتان مؤسسه لغتنامه دهخدا صورت گرفت، تداوم یافت. سال‌هایی که عمر گران، از جوانی تا کهنسالی مصروف و مشغول آن و محصولش، تألیف بخش‌هایی از حرف «ر» (رگ – رودگر)، حرف «ک» (کلمبیا-کمیهی/ کو-کیکیة) و حرف «م» (مار-مباح کردن/ متین-مچه/ معاذ-منوچهر) شد و وقتی هم آن مجموعه معظم به اتمام رسید، به طرح تألیف لغتنامه بزرگ فارسی پیوست و افزون ‌بر نگارش بخش‌هایی از حرف «الف» (احیون/ ایستادن-اییشه) هیأت مؤلفان را سرپرستی و جلسات را اداره می‌کرد و اگر چه در میان خیل عظیم کسانی‌ که در پدید آمدن لغتنامه سهیم بود‌ه‌اند جایگاه و پایگاهی بس ‌مهم و مؤثری دارد، اما نقش بسزایش مغفول مانده و افسوس که نسل جدید و جوان ادیبان و ویراستاران، شاید حتی نامش را هم نشنیده باشند.
دانشمند دانشوری که البته در این سال‌ها جز آنکه در تألیف فرهنگ سخن، دوست دیرینش حسن انوری را یاری کرد، از نیمه دهه پنجاه تا خرداد‌ماه ١٣۶١ در سازمان کتاب‌های درسی فعالیت و کتب درسی بسیاری را تألیف و ویرایش و فرزندان ایران را مدیون و مرهون خود کرد. همچنین سال‌ها در دانشسرای عالی و سپس دانشگاه تربیت معلم به تدریس متون ادبی مشغول بود و در ضمن از اردیبهشت ١٣۶٧ تا اسفند‌‌ماه ١٣٩٨ با بخش ویرایش و چاپ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی همکاری کرد.
او که ویراستاری بی‌همانند است، به‌ قول ایرج شهبازی؛ «با کمال فروتنی و بی‌ادعایی، مجموعه کاملی از فضل و فضیلت را در خود گرد آورده و آرام و بدون هیاهو گرم خدمت به زبان و ادبیات فارسی است. دقت نظر حیر‌ت‌آور، اطلاعات بسیار گسترده، توانگری عظیم روحی و فروتنی و افتادگی از جمله ویژگی‌های این مرد بزرگ است. هر کس از نزدیک او را دیده است، تصدیق می‌کند که جهانی‌ است بنشسته در گوشه‌ای.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و نود و دو
 - شماره هشت هزار و پانصد و نود و دو - ۰۹ آبان ۱۴۰۳