مسأله این است؛ متن دراماتیک در ایران

سیدعلی
تدین صدوقی
منتقد تئاتر
 تلویزیون و سینما

یکی از مشکلات اساسی و مهم هنر تئاتر در ایران که سال‌هاست گریبانگیر این هنر شده و با وجود خیل گسترده مراکز آموزش‌عالی و آموزشگاه‌های خصوصی و خصولتی، هر روز بیش از پیش خود را در عرصه تئاتر و هنرهای نمایشی نشان می‌دهد، ضعف مفرط در متن نمایشنامه‌هاست‌. متأسفانه اکثر قریب‌‌ به‌ اتفاق این نوشته‌ها افکار و توهمات نویسندگانشان هستند. متونی که نه انسجام، نه توالی موضوعی، نه ساختار دراماتیک، نه ساختمان دراماتیک‌، نه دارای ارجاعات متنی، فرا‌متنی و بینا‌متنی و نه دارای محتوا و لایه‌های زیرین متن حرف هستند که باعث شده تکراری و کلیشه‌ای و به‌دور از عنصر ایجاز شوند. نه ریتم دراماتیک درستی دارند نه زمان‌بندی درست، نه فضا‌سازی دراماتیک دارند و نه اتمسفر را می‌شناسند، نه شخصیت‌پردازی و کاراکتر‌پردازی دارند و نه رویداد و کنش دراماتیک، نه قصه‌پردازی دارند و نه ماجرای درستی که تماشاگران را تا انتها با خود همراه کنند، نه منطق درام و قصه را رعایت می‌کنند و نه ساختار دیالکتیکی دیالوگ و نظام دراماتیک کلی نمایشنامه را، نه پرسش مطرح می‌کنند و نه در ذهن مخاطبان سؤال برمی‌انگیزانند.
اکثر این نمایشنامه‌ها، مغلوب واقعیت‌های بیرونی هستند، بنابراین آن را به اشتباه درک کرده و به جای واقعیت می‌پندارند. چرا که اصولاً رئالیسم و واقع‌گرایی را به اشتباه متوجه شده‌اند، همان‌گونه که درام را به اشتباه فهمیده‌اند به طوری که یا اصلاً نمی‌دانند درام چیست یا این که متن دراماتیک کدام است.
این مثلاً نویسندگان می‌گویند، تئاتر که حتماً نباید قصه داشته باشد، بنابراین در نهایت تأسف می‌بینیم که آثار نویسندگانی چون «شکسپیر، چخوف، بکت، ایبسن و پینتر» بیشتر مورد استفاده و هجوم این افراد قرار می‌گیرد‌ و بعضی نیز آثار این نویسندگان بزرگ را به اصطلاح ایرانیزه می‌کنند که خودش جای بحث فراوان دارد. آخر متنی که بر اساس فرهنگ، تاریخ، جغرافیا، رویداد‌ها، خلقیات، روحیات، مذهب و اعتقادات یک کشور اروپایی نوشته شده، چگونه می‌تواند با فرهنگ ایران همخوانی ‌پیدا کند‌؟ چرا که کاراکتر‌پردازی‌، طرز تفکر، اندیشه و رفتارشان با فرهنگ ایران و ایرانی متفاوت است. شوربختانه پر واضح است که این مثلاً نویسندگان درکی از آثار بزرگان ندارند و در توهم درک، تحلیل و هضم آن متون شگفت‌انگیز و دراماتیک به سر می‌برند، بنابراین طبیعتاً نخواهند توانست به اقتباس این آثار نیز بپردازند.
بزرگی از اساتید تئاتر اروپا می‌گفت که دیالوگ‌‌نویسی یعنی آن که تو بتوانی یک مبحث فلسفی را  که در پنج صفحه نگاشته شده ، در یک دیالوگ پنج خطی به گونه‌ای بیان کنی که همگان آن را متوجه شوند. شاید بتوان گفت «‌بودن یا نبودن‌» شکسپیر از همین دست دیالوگ‌نویسی باشد.
آنتونن آرتو می‌گوید: «تئاتر در واقع سیر تکوین آفرینش و تکوین خلق عالم است. در واقع تئاتر همواره با یک تفکر و سنت فلسفی عرفانی همراه بوده و هست و به همین دلیل ادبیات، فرهنگ، دیالکتیک و دراماتیک خود را دارد. من چیزی را که در قدیم بوده و محفوظ مانده و در سنت عرفانی تئاتر نمایان می‌گردد، خواهم جست‌. چرا که در آن سنت و تئاتر، همچون مداوا و وسیله درمان تلقی می‌شود.
از نظر «آرتو» تئاتر وسیله‌ای است برای تأثیر‌گذاری بر جهان و زایاندن انسان‌ نو؛ نقش آن هم درمانی است و هم بازآفرینی. تئاتر، هم مسیحا‌نفس و شفابخش است و هم وجود شناختی. «ژان لویی بارو» در این‌باره می‌گوید: تئاتر بازی نیست، بلکه واقعیتی حقیقی است‌، زندگی، دنباله و غنای زندگی و معنا، مظهر ژرف و راستین زندگی است‌. تئاتر وحی‌آمیز و کاشف اسرار و رازگشاست‌؛ تئاتر یعنی تاباندن آفتاب بر معانی که تا آن زمان مکشوف نبوده است. یک هنرمند تئاتر، مجموعه‌ای است از فیلسوف، روانشناس، انسان‌شناس، هستی‌شناس، موسیقیدان، شاعر، ادیب، نظریه‌پرداز، پژوهشگر و تاریخ‌دان. بنابراین نویسنده تئاتر باید مجموعه‌ای از همه این عوامل باشد تا بتواند درام را درک کرده و متنی دراماتیک را به مفهوم واقعی آن خلق کند، هنری که شوربختانه سال‌هاست در ایران به دست نااهلان افتاده و دیگر حرفی برای گفتن ندارد.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و نود و یک
 - شماره هشت هزار و پانصد و نود و یک - ۰۸ آبان ۱۴۰۳