یحیی؛ تعمید دهنده فلسطین به آزادی

علیرضا حجتی
دبیر گروه بین‌الملل


یحیی سنوار در آخرین لحظات زندگی هم اشغالگران خانه و خاکش را شکست داد. مرگ اسطوره‌ای او در وسط میدان در میان ویرانه‌های سرزمین مادری، درست همان چیزی بود که ابو‌ابراهیم سال‌ها انتظارش را می‌کشید. آیا اصلاً سنوار مرده است؟
داستان سنوار، داستان فلسطین است، داستان کودکانی است که از زیر آوار غزه، یحیی‌های آینده این جغرافیای مقدس و این باقیمانده شرافت در جهان را رقم خواهند زد.
رژیم آپارتاید باز هم اشتباه کرد، با انتشار تصاویر سنوار و مبارزه تا آخرین نفس این قهرمان تاریخ، آینده خود را نابود کرد. چیزی که ارتش اسرائیل روی خروجی فرستاد، تصویر روز رهایی فلسطین بود. تکه‌چوبی که رهبر فلسطینی به سمت پهپاد اسرائیلی پرتاب کرد، بسان مشعلی خواهد شد که برای آزادی فلسطین میان مبارزان دست به دست خواهد شد. اگر استنلی کوبریک فقید زنده بود، حتماً این سکانس پرشکوه و مرگ باعظمت را دستمایه ساخت یک اثر جاودانه در تاریخ سینما می‌کرد، اما سنوار به کوبریک نیاز نداشت. او سناریوی هفت اکتبر را نوشته بود. اثری که صدای بزرگ‌ترین بی‌صدایان تاریخ و تصویر سرکوب‌شده فلسطین و سرزمین اشغال‌شده و در شرف فراموشی‌اش را در جهان اکران کرد. او پایان فیلمنامه‌اش را هم بهتر از هر کارگردانی در تاریخ سینمای جهان نوشته بود. یک پایان دراماتیک و تراژیک که فقط از نبوغ کسی برمی‌آمد که زندگی را هم به زانو درآورده بود.
تولد در اردوگاه آوارگان، زندگی در جغرافیای اشغال و محاصره، چشیدن طعم فقر و از دست دادن خانواده، 22 سال اسارت در زندان، پشت‌پا زدن به تمام نعمت‌های دنیایی به‌خاطر تحقق بازپس‌گیری خاک میهن اشغال شده و دست‌آخر شهادت در ویرانه‌های غزه. جهان به این بزرگی در برابر سنوار چقدر کوچک شده است. فقط یک رهبر افسانه‌ای می‌تواند تمام جهان را در باریکه‌ای به نام غزه جا دهد.
ابوابراهیم پایان خویشتن را از قبل دیده بود. سنوار 2 دهه قبل در کتابش «خار و میخک» که در زندان اشغالگران نوشت، آورده است: هان ای مادر؛ اکنون وقت آن رسیده است، خود را دیدم که به آنها (اشغالگران) هجوم بردم، آنها را مانند گوسفندان کشتم، سپس تو مرا در باغ‌های سعادت در دستان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم دیدی و او به من می‌گفت: خوش آمدی، خوش آمدی.
صهیونیست‌ها چطور حاضر شدند داوطلبانه تصاویر اسطوره‌ای از آخرین مقاومت را منتشر کنند؟ مگر آنطور که تبلیغ می‌کردند، سنوار نباید در یک تونل مخفی شده و از اسرا به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کرد؟ پس چرا او همچون یک چریک مبارز سلاح به دست بود و جلیقه نظامی به تن داشت؟
یحیای فلسطینی‌ها آخرین مأموریتش را بازگشت سرزمینش از حاشیه به متن تعریف کرد. در تمام سال‌های زندان به مبارزه و مقاومت اندیشیده بود. حصارهای زندان او را خسته نکرده بود. او مانند ابوعمار هم ناامید نشده بود تا تن به اشغال بدهد تا در بستر مرگ و فراموشی این دنیا را ترک کند.
رویترز چندی قبل در گزارشی با عنوان «یحیی سنوار، رهبر تحت‌تعقیب حماس به نابودی اسرائیل متعهد است»، درباره خلل‌ناپذیر بودن اراده سنوار نوشت: این اراده از سال‌ها زندگی در اردوگاه‌های غزه و ۲۲ سال زندگی در زندان‌های اسرائیل ناشی می‌شود. این رسانه به نقل از یکی از زندانیانی که با سنوار در زندان‌های سرزمین‌های اشغالی، در یک سلول بوده است، نوشت: سنوار، زندان عسقلان را خانه اجدادی خود می‌دانست و کفش نمی‌پوشید و می‌گفت می‌خواهم با تمام وجودم زمین فلسطین را حس کنم.
تا سال 1948، پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ سنوار در المجدال، شهری در شمال غزه که اکنون به نام عسقلان شناخته می‌شود، زندگی می‌کردند. در طول دوره‌ای از رنج و آوارگی یوم‌النکبه خانواده‌اش به جنوب و به نوار غزه مهاجرت کردند. سنوار در 29 اکتبر  سال 1962 و در یک خانواده بزرگ در اردوگاه پناهندگان خان‌‌یونس متولد و بزرگ شد.
زمانی که بعد از ترور اسماعیل هنیه در تهران، حماس یحیی سنوار را به جانشینی رئیس دفتر سیاسی فقید حماس برگزید، نیویورکر، مشهورترین هفته‌نامه ادبی امریکا، یک گزارش مفصل 14 صفحه‌ای با عنوان کنایه‌ای «یادداشت‌هایی از زیر زمین» درباره زندگی یحیی سنوار منتشر کرد، اما سنوار درست مثل یک قهرمان، روی زمین جنگید و مرد. تصویر او در سال 2021 تصویر تاریخ 76 ساله و تاریخ فردای فلسطین است. زمانی که منزل شخصی سنوار در غزه در جریان جنگ رمضان توسط اسرائیلی‌ها منهدم شد. سنوار سرسختانه با نگاهی نافذ بر ویرانه‌های خانه‌اش نشسته؛ پاهایش را روی هم انداخته و لبخندی نادر می‌زد. اطراف او را آوارهایی احاطه کرده‌اند که زمانی خانه او بوده است و چه معنادار سنوار در زمان مرگ هم استوار روی یکی از این صندلی‌ها نشسته بود. این میزانسن، به وضوح الهام‌بخش مبارزه برای آزادی سرزمین فلسطینی‌هاست.
سنوار کلیشه تعریف‌شده درباره فلسطین را برهم زد. یعنی فلسطینی که هرقدر مسلح‌تر شد و از کلیشه مطلوب حقوق‌بشری، یعنی سوژه منفعلی که فقط می‌تواند بمیرد، اما ابداً حق دفاع کردن از خود را ندارد فاصله گرفت، هزینه دفاع از آن نیز افزایش پیدا کرد. جهان خوابید و بیدار شد، دید فلسطین شده است تروریست و اسرائیل هم ملت مظلوم و در معرض تهاجم. فرزند قهرمان فلسطین اما این بازی را برهم زد. به گواه اجتماعات بی‌سابقه‌ای که در این یک‌سال برگزار شده، فلسطین بیشتر از ۱۰سال قبل در جهان موضوعیت پیدا کرده است. اینک روایت فلسطین است که اهمیت دارد.
اشغالگران حالا بعد از شلیک به مغز رهبر مقاومت فلسطین، از پایان حماس می‌گویند و جشن تعطیلی مقاومت در فلسطین را با اسم رمز «صلح» برپا کرده‌اند، اما داستان این سرزمین اشغالی شاید استعاره‌ای از این عبارت در رمان کورسرخی است: اولین گلوله که شلیک می‌شود، کمانه می‌کند به 10 نسل بعد. تباهی تمامی ندارد. پرچم سفید صلح از هزار جا سوراخ است. دقیقاً گلوله‌ای که به سنوار شلیک شد به نسل‌های بعدی فلسطین کمانه خواهد کرد. این را رژیم اشغالگر هیچ‌وقت درک نکرده است. درست مانند 28 سال قبل که بعد از ترور عیاش، تلویزیون اسرائیل در خبری فوری اعلام کرد: از امروز اسرائیلی‌ها راحت می‌خوابند؛ ما مهندس را کشتیم. اما در آن روزها سنوار در ذهنش طوفان‌الاقصی را رؤیاپردازی می‌کرد تا بالاخره در اکتبر 2023 آن را محقق کند.
یحیی سنوار برای فلسطینی‌ها همان چهره رؤیایی است. او همان کسی است که فلسطینی‌ها اعتقاد داشتند وعده صادق می‌دهد؛ سنوار سال گذشته گفته بود بزودی سراغ اسرائیلی‌ها خواهد رفت و فلسطین را به مسیر آزادی خواهد برد. او برای فلسطین همان یحیای تعمیددهنده است که این سرزمین را به آزادی تعمید می‌دهد. سنوار هرگز نمرده است. او از روی همان صندلی خانه‌اش را تماشا می‌کند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و هشتاد و دو
 - شماره هشت هزار و پانصد و هشتاد و دو - ۲۸ مهر ۱۴۰۳