اندر وصف جشنوارهها و کمپانیهای تئاتری نوپدید
تئاتر هم نباشد، جشنوارهها هستند
مریم کاظمی
بازیگر سینما، تئاتر
و تلویزیون
شاید بیش از 10 سال است که هزینههای تولید نمایشهای صحنهای به مرور آنقدر سنگین و گران شده که در واقع ماهیت آن را تغییر داده و در بطن خود باعث زایش پدیدههایی شده که به ظاهر کمککننده هستند، چرا که یک عنوان موجه به نام «جشنواره» را یدک میکشند.
در شرایط فعلی تئاتر ایران، به جای اینکه «بچه جشنواره» از بطن مادر خود که تولیدات تئاتری است، زاده شود، بدون مادر متولد میشود و حتی دیگر برای موجودیت خود نیاز به مادر ندارد، زیرا به خودیخود حضور داشته و بدون مادر رشد کرده است؛ بچهای که بدون مادر هویت ندارد و در این میان مادری که بچهاش را گم کرده و آرامش ندارد.
بدین ترتیب، بهجای اینکه تولیدات تئاتری منجر به ایجاد و تأسیس جشنوارهها شوند، این جشنوارهها هستند که باعث تولید تئاترها میشوند. چرا که نمیدانیم بودجه تولیدات تئاترها را چگونه باید هزینه کنیم. خیلی مواقع در تهران و شهرستانها، تا انگیزه جشنواره نباشد، تولیدی انجام نمیگیرد. وقتی تولید نباشد، ابتکار عمل از هنرمند تئاتری و تولیدکننده گرفته شده و به هیأتامنا، رؤسا و مدیران جشنوارهها داده میشود تا آنها نیز به میل خود بخشی را اجرا یا نفی کنند.
جشنوارههای ما در دوران «کرونا» یا در ادامه در هر بحران اجتماعی دیگری با اینکه تولیداتی نبود، وجود داشته و دارند، زیرا نه بهخاطر بحرانهای اجتماعی، بلکه به دلیل اینکه برای موجودیت خود، به تولیدات تئاتری نیازی ندارند ویترینی و تزئینی هستند. بنابراین تئاتر هم نباشد، جشنوارهها هستند. با در نظر گرفتن این شرایط فکر میکنم مسیر را اشتباه آمدهایم، ولی توان و درایت برگشت را نداریم، زیرا آنقدر مسافرخانه ناگهانی و فیالبداهه و یک شبه سرراه ساختهایم که نمیتوانیم آنها را خراب کنیم و برگردیم.
هر مدیر مجموعه تئاتری که منصوب میشود، زیر بار فشار بیش از اندازه است. از یک طرف کارمندان دفتری، اداری و حتی خدماتی که از جایگاه خود راضی نیستند و خواهان ترقی بخصوص در بخش هنری هستند و از سویی نیز خانههای هنری که کارکرد تخصصی و حرفهای دارند، ولی به دلیل نبود قوانین زیربنایی کشوری، قدرت اجرایی خود را از مدیران هنری طلب میکنند و شاغلان هنری دارای اسم و رسم که به اعتبار شهرت، بینیاز از تشکلهای هنری هستند و همچنین کارجویان گمنام مشاغل هنری که میخواهند یکشبه ره صدساله بروند و اداره سالنهای وابسته که مدیران و کارمندانی دارد که دستمزد ماهانه خود را میگیرند، چه کاری تولید بشود یا سالنها خالی بماند. تئاتر شهرستانها، جشنوارههایی که در شهرستانها برگزار میشود و هنرمندان رشتههای دیگر که دلشان میخواهد تئاتر تولید کنند، تمام ادارات دولتی و غیردولتی که بخش هنری و جشنوارهای را فعال میکنند و تحت نظارت و ارزشیابی اداره کل قرار میگیرند، ساماندهی بازبینها و بازخوانان متنها و نمایشها و اعمال سلیقهها و آرامکردن نارضایتیها و... همه اینها به علاوه بینهایت موضوعات کوچک و بزرگ دیگر که شاید بتوان در مورد آنها یک کتاب نوشت، از جمله مشکلاتی است که مدیران امروز با آن مواجه هستند.
چطور میتوان حرکت کرد؟ چطور میتوان خراب کرد و دوباره ساخت؟ خیلی سخت است و راه سخت رهرو ندارد. برای همین همه ترجیح میدهند همین راه پر از اشتباه و خطا را که هست، ادامه دهند. از طرف دیگر جشنوارهها تبدیل به یک بانک کارگشایی هم شدهاند.
آگهی: بشتابید، کار تولید کنید و از ما وام بگیرید. اگر کارتان تأیید شود، بخشی از هزینههای تولید را میپردازیم (یک درصد)... شرایط متقاضیان دریافت وام در فراخوان اعلام میشود. و ما تئاتریها که مدتهاست با بحران هزینهها روبهرو هستیم، قادر نیستیم آنچه را که میخواهیم، روی صحنه بیاوریم، بنابراین کمکم به سمت خوشامد جشنواره خواهیم رفت، زیرا به وام آن هرچند اندک احتیاج داریم و میتوان پیشبینی کرد که شغل ما تبدیل به یک مزد کاری میشود.
البته وامهای کلانی هم داریم که باید دید این وامها به چه کسانی داده خواهد شد؛ البته برای تحقق آن به فروشندههای خرده پا مثل ما هم نیاز است که بودجه کلان را برای سفارش گیرندههای کلان تحقق ببخشند.
تئاتر ما از هدف اصلی خود دور افتاده است و بدون یک انقلاب اساسی در ساختار، نگرش و حمایت درست، به نظرم باید اینطور تعریفش کرد که گهگاهی... سوسویی... جایی و... کسی.
در این میان تنها راهگشا، تأسیس کمپانیهای تئاتری است، چرا که اکنون فقط دو شرکت تئاتری داریم، مرکز هنرهای نمایشی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که کمپانی نیستند زیرا کارمند استخدامی هنری ندارند، بلکه کمپانی کارگردان و نویسنده و بازیگر و طراح را در استخدام دارند و برای تولید اثر هنری، حقوق ماهیانه و بیمه شغلی پرداخت میکنند.