عابد اکبری در گفتوگو با «ایران» پیرامون تحریمهای جدید غرب بررسی کرد
نقش راهبردی ایران در تأمین امنیت اروپا
رضوانه رضاییپور/ اتحادیه اروپا در کشاکش تنشهای منطقهای میان ایران و اسرائیل با تصویب تحریمهای جدید علیه ایران کوشید بر طبل آتش شعله گرفته جنگ در منطقه بدمد و همکاری مسبوق به سابقه نظامی میان تهران و مسکو را بهانه این اقدام ضدایرانی خود قرار دهد. تحریمهای تازه علیه شماری از افراد و نهادهای ایرانی از جمله سه شرکت هواپیمایی نظیر «ایرانایر» در همین راستا صورت گرفته است. عابد اکبری کارشناس مسائل اروپا در گفتوگو با «ایران» از اهداف و پیامدهای این رخداد میگوید.
تحریمهای جدید اروپا در بحبوبه تنش ایران و اسرائیل، چه چیزی را هدف گرفته است؟
اتحادیه اروپا دو روز پیش تحریمهای جدیدی را علیه ۱۴ فرد و نهاد ایرانی، از جمله ۳ شرکت هواپیمایی ایرانایر، ماهان و ساها اعلام کرد. براساس مواضع اعلامی این تحریمها به بهانه ارسال پهپاد و موشک بالستیک ساخت ایران به روسیه وضع شدهاند. شورای وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا هم به همین دلایل با این تحریمها موافقت کرد و در بیانیه صادره از سوی شورای اروپا در این خصوص آمده است که ۷ نهاد و ۷ فرد که در برنامه دفاع موشکی ایران مشارکت داشتند، در لیست این تحریمها قرار گرفتند. این دور از تحریمها علاوه بر سه شرکت هواپیمایی ایران شامل هواپیمایی ساها، ماهان و ایرانایر، به ادعای آنها شامل دو شرکت تأمین کننده که مسئول انتقال و تأمین پهپادهای ایرانی و قطعات و فناوریهای مرتبط با آن که طبق گزارش های تهیه شده در مراکز تصمیم ساز تحریم علیه ایران از طریق شبکههای تأمین خارجی به روسیه هستند نیز خواهد بود. دو شرکت دیگر نیز که در تولید موتورهای مورد استفاده در راکتها و موشکها فعالیت دارند مورد تحریم قرار خواهند گرفت.
هدفی را که مقامهای اروپایی از تصویب تحریمهای جدید علیه ایران جست و جو میکنند، ناظر به چه عواملی میدانید؟
در همین ارتباط ملاحظاتی راهبردی مورد غفلت مقامات اروپایی قرار گرفته است. از جمله اینکه بلوکهای قدرت در جهان در حال تغییر هستند. از سطح روابط به لحاظ هنجاری کاسته و به لحاظ مادی و سخت افزوده شده است. همپیمانیها از شکل اصیل خود خارج میشوند و در حال تغییر به اشکال همپیمانیهای سیستماتیک یا همپیمانیهای منفی هستند. این روندها باید به اروپا نشان داده باشند که روابط خارجی دولتها در بحبوحهگذار نظم بینالمللی در حال تغییری جدی است. همزمان با حرکت زیرلایهها برای تشکیل بلوکهای قدرت، تمامی کشورها درصدد افزایش استقلال ملی خود برای بازتعریف منافع در بستر بینالمللی جدید هستند. نه اروپا و نه ایران از این مسأله مستثنی نیستند. همانطور که امریکا در رقابت با چین، برای حفظ جایگاه هژمونیک خود حاضر است هزینه کند، حتی اگر این هزینه به بهای از دست رفتن بخشی از همپیمانیهایش باشد.
به نظر میرسد در روابط ایران و اروپای امروز به رغم تلاشهای صورت گرفته توسط دولت جدید ایران احتمال قطع کامل مفاهمه وجود دارد. با روند فعلی ممکن است دیدارهای دو طرف همچنان ادامه داشته باشد، اما به طور قطع مفهوم مشترکی رد و بدل نخواهد شد. این وضعیت شکننده با توجه به بروز بحران جدید در غرب آسیا هر لحظه احتمال دارد فضای جدیدی را رقم بزند. در این فضای جدید، بیشک دیپلماسی، دیگر فرصت عرض اندام ندارد و این شرایطی است که اروپا باید امروز درمورد آن نیک اندیشه کند. تاکنون تلاش شده است راهحل مسائل به شیوهای دیپلماتیک دنبال شود، با وجود این، در وضعیت جنگی کنونی، فقط گزینه اقتدار عملی در مقابله با بازی تخریبی اسرائیل از جانب ایران موفق به مقابله با فضای ناامنی منطقهای خواهد شد.
کناررفتن رویکرد دیپلماتیک اروپا در روند حل و فصل موضوعات مورد چالش با ایران چه تبعاتی خواهد داشت؟
اروپا در بطن روند جاری واقعیتهای بینالمللی، منطقهای و ساختاری بویژه تحولات پس از طوفان الاقصی را نادیده گرفته است. یک سال بعد از این واقعه و تحولات شگرف پس از آن، اروپا باید نگاهی واقعگرایانهتر به امنیت منطقه داشته باشد؛ تلاشهای داوطلبانه دیروز ایران برای ممانعت از سرریز مشکلات امنیتی غرب آسیا به داخل اروپا و امروز، فرسایش شتابان ثبات در منطقه. این موارد، واقعیتهایی هستند که اروپاییها نمیتوانند آنها را انکار کنند. در حالی که برای ایران و اروپا، معضلات غرب آسیا پایانناپذیر به نظر میرسد، به سبب اینکه یکی در همسایگی و یکی در متن بحران حضور دارد. اروپاییها در سالهای اخیر خواستهاند نقاط راهبردی جدیدی را تعریف کنند تا با کمک آن بتوانند امنیت را در همسایگی نزدیکشان حفظ کنند، بویژه با قدرت گرفتن بیشتر راستگرایان در اروپا تلاش داشتهاند تا مانع سرریز مشکلات به داخل اروپا شوند.
بهنظر میرسد آنها در تعیین این نقاط دچار خطایی راهبردی در مورد ایران شدهاند و این خطا باعث خواهد شد در آینده نزدیک، اروپا با چالشهایی در حوزه امنیت مواجه شود که برآمده از ناامنیهای منطقه هستند. اگر امروز اروپا نتواند دیپلماسی فعالی در مورد مسائل مربوط به فلسطین و لبنان و غرب آسیا داشته باشد، مجبور خواهد شد در فضای جدیدتری که روشن نیست چه ویژگیهایی داشته باشد، از ایران درخواست مذاکره در مورد امنیت داشته باشد. آن هنگام ممکن است اروپا نیتی جدی برای مذاکره داشته باشد، پیگیر باشد و واقعاً خواهان رسیدن به نتیجهای ملموس از مذاکره با ایران باشد، اما دیگر خیلی دیر شده باشد.
پدیدار شدن تبعات این خطای راهبردی با توجه به روند بحرانها در منطقه خاورمیانه در چه بازه زمانی قابل پیشبینی است؟
این موضوع احتمالاً خیلی زودتر از حد تصور، به مقامات اروپایی نشان خواهد داد که برای باقی ماندن مشکلات غرب آسیا در خود غرب آسیا، باید اراده و استقلال کشورهای منطقه، به لحاظ مادی و معنوی تقویت شده و سرنوشت شان به خود آنها سپرده شود. در منطقه نیروهای توانمندی حضور دارند که به خوبی نیک و بد موجود را میشناسند و براساس واقعیتهای منطقهای عمل میکنند. این درونسپاری منطقهای یا بهخودسپاری مشکلات منطقهای، به نفع رهبران اروپایی است که در کشورهایشان، خود مشکلات بیشماری دارند.
در عوض، وظیفه رهبران اروپایی فقط میانجیگری بیطرفانه بوده که تنها خواسته مردم منطقه و ایران است. اروپا باید به خود بیاید. مداخلههای ظریف یا آشکار در مسائل منطقهای، آنگونه که امریکا در حال انجام آن است و حمایتهای ایالات متحده از جنایات افسارگسیخته اسرائیل، نه با وضعیت تاریخی منطقه و نه با تحول قدرت کنونی در سطح بینالمللی همخوانی دارد. پیامدها و تبعات این رفتار که زخم عمیقی در منطقه ایجاد میکند به اروپا نیز آسیب خواهد رساند.
امروز، وظیفه اروپا تلاش در راستای جلوگیری از گسترش بیثباتی در غرب آسیا و به تبع آن مناطق در همسایگی آن است؛ وظیفهای که به نظر میرسد به نوعی سرنوشت اروپا را هم مشخص خواهد کرد. هرچند اروپایی که به نوعی امنیت خود را بدهکار جمهوری اسلامی ایران به دلیل تلاشهایش در راستای سرکوب گروههای تروریستی در غرب آسیاست، امروز در قامت یک طلبکار به دنبال افزایش تحریمها و فشارهای بینالمللی بر ایران است و این موضوع نشان دهنده اصرار اروپاییها بر ادامه روند غلطی است که در آن قرار دارند.