ایران ما؛ معدن المعادن

سیداصغر نوربخش

روزنامه نگار

به قول دوستی، مملکت ما، معدن معادن است. البته معادنی که یا کشف نشده‌اند، یا آنگونه که می‌باید از کشفیات آن بهره گرفته نمی‌شود. تازه، از بخشی هم که بهره‌برداری می‌شود، استفاده درست صورت نمی‌گیرد و اغلب مواد آن، با نقیصه خام‌فروشی، از کشور بیرون می‌رود. حالا این معدن، از نفت و گازمان گرفته تا مواد زیرزمینی دیگر و حتی منابع انسانی. سرهایی که معدن خلاقیت و اندیشه هستند هم وقتی به وادی بی‌تفاوتی کشیده شوند، نتیجه‌اش آن می‌شود که با وجود توانمندی‌های بسیار، ما در برخی حوزه‌ها، به شکلی عجیب و غریب، با عدم پیشرفت و گسترش، روبه‌رو هستیم. به همین خاطر است که دیوهای ناترازی، به یکباره از گوشه‌ای سر بر می‌آورند و به جان جامعه می‌افتند.
یا مثلاً هرازگاهی می‌بینیم و می‌شنویم و می‌خوانیم که در معدنی در سویی از این خاک پر از گوهر و گنج، حادثه‌ای ناگوار و جانسوز رخ می‌دهد و زخمی بر روح و روان ما می‌زند. بعد که ریشه‌های حادثه بررسی می‌شود، به ماجراهایی غم‌انگیزتر می‌رسیم؛ ماجرای حقوق‌های اندک و درآمدهای کم. در حالی که می‌باید حوزه معدن، از پردرآمدترین‌ها باشد و باشندگان در آن، از مرفه‌ترین‌ها. گرچه برخی از معادن توانسته‌اند از درآمدهای خوبی برخوردار باشند اما نفع‌شان به اندازه‌های اسم و رسم و انتظارات نیست.
روح کارآفرینی، گویا هنوزاهنوز، به زیست‌بوم معدن نتوانسته است راه یابد. تعداد استارتاپ‌های اندک در این حوزه چشمگیر نیستند. دانش‌بنیان‌ها، حرف زیادی برای گفتن ندارند و چشمه خلاقیت‌ها، در چنین عرصه‌ای، قدرت جوشیدن و بیرون آمدن ندارند. فارغ التحصیلان رشته‌های مرتبط با معدن، عموماً در شغل‌های غیرمرتبط مشغولند.
در سویی دیگر، می‌بینیم که سرمایه‌ها و توجه‌ها و نگاه‌ها، به سوی بازارهایی است که بعضاً باعث بحران و ناترازی در اقتصاد می‌شود؛ مثلاً حوزه مسکن با حضور سرمایه‌های بسیار بخش خصوصی و حتی دولتی، در بخش تولید، چشمگیر است اما در بخش تجاری‌سازی، با شکست نسبی مواجه است و شاهد رکودهای پی‌درپی یا بی‌ثباتی‌های آزاردهنده هستیم. این در حالی است که مسکن، جزو اموال غیرمنقول است و امکان ارزآوری و صادرات و مبادله را برای کشور به همراه ندارد. همین موضوع سبب ایجاد بخشی از ناترازی‌های اقتصادی و بحران‌های مالی می‌شود.
حال اگر می‌توانستیم سرمایه‌هایی که در بخش مسکن صرف شده و به نتیجه نرسیده است را در بخش معدن سرازیر کنیم، آنگاه می‌دیدیم که مردم، می‌شدند کمک حال کشور. ارزآوری، رونق می‌گرفت. از سطح ناترازی‌ها کاسته می‌شد. رونق اقتصادی در بخش تولید ایجاد می‌شد و همچنین بخش مهمی از مواد مصرفی در حوزه مسکن نیز با رقم‌هایی بسیار پایین‌تر، در داخل کشور تأمین می‌شد. همه اینها سراسر سود بود.
در مورد منابع انسانی هم ماجرا همین است. معمولاً از توانایی‌های افراد فقط زمانی استفاده می‌شود که صرفاً همسو با خواسته‌های به کارگیرندگان و همراه با سلایق و دیدگاه‌هایشان باشد. در چنین فضایی، بسیاری در تورهای غربال‌های سلیقه‌ای، گیر می‌کنند و بیرون از دایره کار و سازندگی می‌مانند.
اگر بخواهیم جور دیگری به هنر کارآفرینی نظر بیندازیم باید بگوییم که پای کارآفرینی در حوزه معدن لنگ می‌زند. هنر و سلیقه در این حوزه راه ندارد. حوزه‌های مختلف هنری و هنرمندانش، از زیست بوم معدن، کاملاً بیرون گذاشته شده‌اند. همین موضوع سبب شده است که معدن، حوزه‌ای بدقلق و مبهم و نازیبا دیده شود. فواید آن، برای عموم گمنام بماند و صاحبان ایده‌های خلاق، نتوانند گذری به این سو داشته باشند. بخش معدن می‌تواند جایی باشد برای تلاقی فکرها و سرمایه‌ها و هنرها. در غیر این صورت، ناترازی‌ها همچنان پایدار خواهد ماند. کارآفرینان باید بجنبند و به میدان بیایند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و هفتاد و سه
 - شماره هشت هزار و پانصد و هفتاد و سه - ۱۷ مهر ۱۴۰۳