سلبریتی و تئاتر: یک ائتلاف نامیمون

سیدعلی
تدین صدوقی
منتقد تئاتر
 تلویزیون و سینما

حدود سال 1379 بود که «محمد رضا فروتن» با حضور نه‌چندان موفق خود در نمایش «رمئو و ژولیت» به کارگردانی دکتر «رفیعی» به ایفای نقش پرداخت و در همان سال مقالات محدودی در خصوص حضور یک بازیگر چهره‌ای سینما در تئاتر و حواشی آن نوشته شد. همین حضور کافی بود تا آرام‌آرام و بعد‌ها به سرعت پای سلبریتی‌ها به این عرصه باز شود‌. این تب حتی دامن کارگردانان سینما و تلویزیون را فراگرفت و شماری از آنها نیز به کارگردانی تئاتر روی‌ آوردند. رفته‌رفته رقابتی میان بازیگران درجه دو، درجه سه و چهره‌های سینما، جهت حضور در تئاتر و نشان‌دادن به اصطلاح قدرت بازیگری آنها شروع شد، اینکه تئاتر هنری سخت است و بازی در آن سخت‌تر. در واقع از نظر آنان شجاعت حضور روی صحنه، قدرت بازیگری شخص را آزموده و نشان می‌دهد، لذا این رقابت چنان بالا‌گرفت که هنوز هم ادامه دارد. آنچنان که گویی برخی چهره‌های شناخته شده فیلم و سینما با حضور روی صحنه، خود و سطح بازیگریشان را اثبات کرده و به رخ می‌کشند و پر واضح است که ضربه این ندانم‌کاری ابتدا به پیکره نحیف تئاتر و سپس به اهالی تئاتر، بازیگران و کارگردانان آن باز می‌گردد‌. در ادامه کار تا جایی بالا گرفته است که پای رپرها و به اصطلاح شاخ‌های اینستا‌گرام نیز به تئاتر باز شده و در نهایت تأسف کارهای سخیفشان به فروش‌های آنچنانی دست‌ یافته است.
 روزگاری تماشاگران تئاتر از فرهیختگان و صاحبان فکر و اندیشه بودند و به تبع آن تئاترها نیز از سطح هنری، فرهنگی و اندیشه‌ورزی بالایی برخوردار بودند؛ اما به یک‌باره تئاتر عرصه حضور سلبریتی‌ها و هواداران آنها شد. شاید در نگاه اول بگوییم اینکه خوب است، زیرا تئاتر گستره وسیع‌تری از مخاطبان را در‌بر‌گرفته، تماشاگران تئاتر افزایش یافته و به اقتصاد این حوزه نیز کمک شده است‌. اما این تنها پوسته فریبنده ظاهری آن بوده و این حضور ضربه‌های مهلکی  بر پیکره تئاتر وارد کرد و در‌آمد حاصل از آن به جیب صاحبان تماشاخانه‌های خصوصی، سلبریتی‌ها و تهیه‌کنندگان این‌گونه نمایش‌ها ریخته شد و نه تنها هیچ نفعی برای اهالی تئاتر نداشت، چه بسا با این روند تئاتر به لحاظ کیفی و کمی به عقب رانده شد. همچنین به واسطه این امر متون نمایشی از درون خالی شده‌ و متن‌هایی بی‌محتوا، سبک و در جاهایی سخیف با کمدی‌های پیش‌پا افتاده و حرکات و تکه‌پرانی‌ها و... که در شأن تئاتر نیست، به اجرا در آمدند و این‌گونه، تئاتر از یک هنر فرهنگ‌ساز و آگاهی‌بخش که با بن‌اندیشه و تفکر سر و کار دارد و به جامعه و بویژه قشر جوان و نوجوان در زمینه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، فکری، سیاسی، اعتقادی و... آگاهی ‌بخشیده و به آنان جهان‌بینی و ژرف‌اندیشی در خصوص جهان هستی، چرایی‌های آن، چگونگی تفکر و اندیشیدن را می‌آموزد و پرسش‌های زیر‌بنایی و ساختاری از منظر هستی‌شناسانه، روانشناسانه، فلسفی، انسان‌شناسانه، شناخت‌شناسی و... مطرح می‌کند، تبدیل شد به ابزاری دم‌دستی، سخیف و تهی از تفکر و اندیشه و صرفاً برای گذران اوقات فراغت نامطلوب و نامتعارف که با ظهور تماشاخانه‌های خصوصی به اوج خود رسید و همکاری نانوشته و ائتلاف نامیمونی ما‌بین تماشاخانه‌های خصوصی شکل‌ گرفت که صرفاً هدفشان کسب درآمد هر چه بیشتر، با تهیه‌کنندگان و کارگردانانی که سلبریتی‌ها در کارهایشان بازی می‌کنند بوده و هست. شوربختانه این تب حضور سلبریتی‌ها در تئاتر به تماشاخانه‌ها و سالن‌های دولتی نیز کشیده شد به شکلی که آنان نیز با کمال تعجب قبل از هر چیز و هر حرکتی از کارگردان می‌پرسند که آیا سلبریتی در کارت‌ داری یا نه‌! در واقع پارامترهای مهم دیگری از قبیل سابقه و نام کارگردان یا نویسنده محتوای اثر و دیگری جنبه‌های هنری و دراماتیکی، در اولویت‌های بعدی قرار گرفتند‌. حال اگر کارگردانی توانایی آوردن سلبریتی را به لحاظ مالی نداشته باشد یا اصولاً نخواهد با هیچ سلبریتی‌‌ای کار کند، عملاً از چرخه اجرا در تماشاخانه‌های دولتی کنار گذاشته شده یا با نوبت اجرای طولانی مواجه خواهد شد. به همین دلیل بسیاری از نویسندگان، کارگردانان و بازیگران نام‌آشنا و حرفه‌ای تئاتر منزوی شده و از چرخه اجرا به‌دور مانده‌اند و در ادامه این روند شاهدیم که این سیاست، همه مناسبات سنتی تئاتر، اعم از نوبت اجرا در تماشاخانه‌های دولتی و خصوصی، دریافت کرایه‌های بالای تماشاخانه‌های خصوصی بدون هیچ معیار قانونی از گروه‌ها، بالا‌رفتن بی‌رویه و نامعقول نرخ دستمزدهای بازیگران، بالا‌رفتن نامتعارف نرخ بلیت‌ها که فشاری مضاعف بر مخاطبان اصیل و سنتی تئاتر وارد کرده و تئاتر را تبدیل به یک هنر «بورژوازی» کرده است؛ هنری که برای ثروتمندان و بی‌دردان است، نه عموم و قشر متوسط جامعه. این در حالی است که در کشورهای اروپایی بازیگران سینما و تلویزیون به‌سادگی نمی‌توانند در تئاتر ورود کنند، چرا که تئاتر قوانین خاص خود را دارد و هنرمندان تئاتر می‌بایست چون جراحی حاذق باشند، چرا که یک پزشک جراح تنها یک فرد را جراحی می‌کند، اما بازیگر تئاتر با چاقوی هنرش جامعه را جراحی می‌کند و چنانچه وارد نباشد و درست عمل نکند، نه یک فرد، بلکه کل جامعه را به کشتن خواهد داد.


بدیهی است که اینجا روی سخن درباره تئاتر هنری است نه نمایش‌های به اصطلاح لاله زاری که البته فعالان آن نمایش‌ها نیز محترمند- و البته لازم-
و مخاطبان خود را دارند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و شصت و نه
 - شماره هشت هزار و پانصد و شصت و نه - ۱۲ مهر ۱۴۰۳