بعد از مدتها خویشتنداری
چیزی از شب نگذشته بود، خبر دهان به دهان پیچید، کم نبودند کسانی که ساعتها پای گیرندهها میخکوب شدند، موشکها آسمان را نورانی کرده بودند، فضای مجازی هم داغ بود پر از بحث و تحلیل حتی شوخی و خنده. موجی از غرور و سربلندی ایران را در برگرفته بود، مجریان و گزارشگران تلویزیون با حرارت گزارش میدادند خواه ناخواه دلت میخواست زمزمه کنی «مرحبا لشکر حزبالله مرحبا جیش رسول الله». فریاد اللهاکبر از خانهها به گوش میرسید، ماشینها در خیابان بوق میزدند، کسانی هم توانسته بودند خودشان را به میدان فلسطین میعادگاه عاشقان و حامیان فلسطین برسانند. شامگاه دهم مهرماه برای مردم ایران متفاوت و به یادماندنی شد، موشکهای بالستیک بر سر رژیم کودککش آوار شد و هر موشک ندایی بود که نمیتوانید میهمان را در خانه ما ترور کنید و ما دم نزنیم، نمیتوانید عزیزانمان را بگیرید و ما سکوت کنیم، هدیه ما به شما حقارت است، درست مثل آن چیزی که در پس صندلیهای خالی سازمان ملل انتظارتان را کشید و حالا در شامگاه دهم مهر خانه عنکبوتتان را به سخره گرفتهایم و پوشالی بودن گنبد به اصطلاح آهنیتان را با عنوان گنبد آبکش در فضای مجازی ترند کردهایم و این همه تنها جواب کوتاهی بود بر مدتها خویشتنداری اما این پایان راه نیست برای ما آغاز راه است، چرا که در فرهنگ اسلامی ما خون شهید زاینده است و تکثیر میشود و مقاومت و شهامت چشمهجوشانی است که تا مدتها جوشان است و خاموش نخواهد شد.