رژیم صهیونیستی به دنبال دولت وابسته در لبنان است
مهدی شکیبایی
کارشناس مسائل غرب آسیا
رژیم صهیونیستی از مدتها پیش قصد داشت به سراغ جبهههای دیگری در ادامه جنگ یکساله خود علیه مردمان غزه برود؛ اما هیچگاه شرایط لازم برای ورود زمینی بویژه در مرزهای شمالی به دست نمیآمد.
با توجه به اتفاقاتی که در روزهای اخیر رخ داد و در رأس آن ترور سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان و سایر فرماندهان رده بالای آن، رژیم صهیونیستی در صحنه نبرد دست بالا را گرفته است. یعنی این احساس به عوامل آن رژیم دست داده که با توجه به اینکه توانسته نفرات اول و دوم حزبالله را حذف کند، پس میتواند جبهه شمال را هم باز کرده و در صورتی که در جبهه شمال درگیری گستردهای انجام شود، محملی خواهد شد تا امریکاییها را وادار کند وارد معرکه شوند بلکه آن رؤیایی را که همواره به دنبالش میگردند تا جمهوری اسلامی ایران را درگیر شرایط کنند، محقق شود.
این سقف خواسته رژیم صهیونیستی از گشودن جبهه جدید در شمال است و تلاش دارد آن را محقق کند. اما حداقلهایی را هم این رژیم از حمله زمینی به لبنان دنبال میکند و آن اینکه آن تعداد از شهرکنشینانی را که در مجاور مرز لبنان حضور دارند و طی این جنگ به مرکز سرزمینهای اشغالی آواره شدند، به شهرکها بازگرداند. تقریباً شبیه همان کاری که با نوار غزه انجام داد. سؤال اینجاست، آیا بهرغم اینکه یک سالی میشود رژیم صهیونیستی دست به کشتار در نوار غزه زده است، آن 300 هزار شهرکنشینی که آواره شدهاند، برگشتهاند؟ پاسخ منفی است. اگرچه مقاومت در نوار غزه ممکن است متحمل خسارتی شده باشد اما تا همین الان که در آستانه یکسالگی جنگ قرار گرفتهایم، مقاومت علیه اشغالگران وجود دارد و همچنان هم به شهرکهای مجاور نوار غزه راکت و موشک روانه میشود. از همین مورد میتوان نتیجه گرفت که رژیم اسرائیل به دنبال دستاوردسازی است تا بتواند فضای داخلی خود را به نوعی متقاعد سازد که توانسته در این یک سال به اهداف مهمی هم دست پیدا کند.
از ابتدای طوفانالاقصی، حزبالله لبنان با هدف کمک به مقاومت و اهالی نوار غزه، شروع به همکاری با مقاومت کرد و شهرکهای شمالی نوار اشغالی و مناطق نظامی و پایگاهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را موشکباران کرد. این کار با این هدف رخ داده که رژیم را وادار سازد تا تمرکز خود را از نوار غزه برداشته یا آن را کاهش دهد و توان خود را در چند جبهه به کار گیرد. حزبالله لبنان تا میزان زیادی هم در این کار خود موفق شد. از همین رو رژیم به دنبال این است که بتواند به نوعی، یک سال تحقیر شدن خود را رفع کند و با حمله زمینی به جنوب لبنان بتواند دستاوردی هم برای خود بسازد. ضمن اینکه این رژیم تقریباً دو دهه پیش شکستی را هم از حزبالله لبنان متحمل شد که در اذهان عمومی بویژه جوامع عربی و اسلامی حک شده و آن، شکست رژیم در جنگ 33 روزه در سال 2006 بود. رژیم صهیونیستی در همه این سالها در کمین بود که شاید روزی بتواند آن تصویر را بازسازی کرده و بازدارندگی خود را در برابر مرزهای شمالی، ارتقا دهد.
اما در کنار این اهداف اعلامی، چنانچه فضای لازم برای رژیم فراهم شود ممکن است به دنبال موارد دیگری هم باشد. لبنان در سال 1982 تا بیروت به اشغال رژیم صهیونیستی درآمد. در همان سال با شکلگیری هستههای مقاومت که در شمایل حزبالله لبنان تجلی پیدا کرد، مقاومت علیه اشغالگری آغاز شد و در سال 2000 همین مقاومت اسلامی حزبالله، رژیم را وادار کرد از جنوب لبنان خارج شود و شکست بزرگی را به آن تحمیل کند؛ این جدای از آن شکستی بود که در سال 2006 به اسرائیلیها تحمیل شده بود.
نگاه رژیم صهیونیستی به لبنان این است که بتواند در این کشور کاری کند دولتی که در آن بر سر کار میآید یک دولت خنثی باشد؛ این کف خواستههای رژیم و البته امریکاییهاست تا به کشوری تبدیل شود که نه رژیم را همراهی کند و نه علیه رژیم باشد. اما سقف خواسته آنها از لبنان این است، بتوانند دولتی را سر کار بیاورند که با منافع رژیم صهیونیستی و البته امریکا همسو باشد؛ این آرزوی دیرینه امریکا و رژیم صهیونیستی است چراکه لبنان خط مقدم رویارویی دنیای عرب و اسلام با رژیم صهیونیستی است.
رهبر حزبالله لبنان ترور شده، این کشور نزدیک به 5 سال است که از داشتن رئیسجمهور محروم است و اقتصاد آن هم به دلایل زیادی در مرحله آسیبپذیری قرار دارد. طبیعی است که این شرایط از دید رژیم صهیونیستی به عنوان شرایط ناپایدار سیاسی تلقی شده و او فکر میکند در این شرایط ناپایدار سیاسی میتواند داخل لبنان بیاید و بخشی از این کشور را اشغال کند، هرچند در ظاهر اعلام کرده برای اجرایی کردن قطعنامه 1701 که در سال 2006 و در پی جنگ 33 روزه در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد، وارد لبنان میشود اما به نظر میرسد با این محاسبه که الان شرایط در لبنان ناپایدار بوده، بیاید و چند سالی را در لبنان بماند و تلاش کند دولتی را بر سر کار بیاورد که همسو با رژیم صهیونیستی باشد، تا دغدغه بسیار بزرگی را که طی همه 76 سال اخیر دائماً با رهبران این رژیم بوده، مرتفع سازد؛ این محاسبات رژیم صهیونیستی است. اما شرایط لبنان بهرغم همه مواردی که آنها محاسبه میکنند و وضعیت محور مقاومت در منطقه متفاوت با شرایط رخ داده در قرن قبلی است که رژیم بتواند توانایی آن را داشته باشد که دولت مطبوع خود را بگمارد یا بخواهد برای طولانیمدت در آنجا بماند. قطعاً این شرایط برای رژیم فراهم نخواهد آمد و محور مقاومت هم نقشههای خود را برای رویارویی با رژیم دارد.