موسیقی تفکرآمیز(2)
محسن نفر
آهنگساز، مدرس موسیقی و نوازنده
عقل، فصل ممیز انسان است. بدل عقل، نکرا یا همان فریبکاری و حیلهگری است. نکرا که به معنای زیرکی هم آمده است، نتیجه هوش و فراست است که به حیلهگری و فریبکاری منجر میشود. عقل، حیله نمیکند.عقل راهنما و راهبر است. راهنما، مقصد مینماید و به مقصود میرساند. مقصد نهایی و مطلوب و امن. مقصد درست و حق. اما حیله و فریب، گاهی برای حیلهگر به مقصود میرساند ولی نا به حق و ناامن. پس تفاوت عقل و مکر، تفاوت درست وغلط و تفاوت راست و دروغ است. اصلاً مکر و فریب، از جنس دروغ است. دروغ در لفظ است، حیله، دروغی است که کارگر افتاده است. «اِن الله لایحبُ کلُ مختال فَخور» باطن هر چیز، همان است که به درست و غلط، صحیح و ناصحیح و راست و دروغ مربوط است و اینها همه از دیدگاه، بینش و عقیده افراد ناشی میشود. اگر باطن موسیقیدان (و هر کس) صحیح و درست باشد، عقل در وجودش فعال است و اگر ناصحیح و نادرست، مکر و حیله. عقل در خدمت خشم و شهوت، فقط به حیلهگری و فریب مشغول است و کار راهنمایی به گمراهی و راهبری به هلاکت میانجامد. باطن اثر موسیقی، همان باطن موسیقیدان است. نشانه آنهم تأثیری است که بر مخاطب میگذارد و جهتی است که به احساسات و تمایلات او میدهد. از جهتگیری و سمت تمایلات مخاطب، میتوان باطن اثر موسیقی را شناخت. اگر کشش مخاطب پس از مواجهه با موسیقی، به سمت فضایل و نیکیها باشد، باطن اثر راست و درست است و اگر نه، نه! رد اخلاق در هنر و اثر موسیقی، اینگونه تشخیص داده میشود. اساساً اخلاق در همه جای زندگی آدمی و امور مرتبط با او، رد خود را مینماید. مادام که آدمی طالب نیکی و نیکویی و مهربانی و زیبایی است، اخلاق تجلی دارد و هیچگاه عرصه زندگی از این خصال و فضایل، خالی نیست. پس نیکی و بدی، اصل و پایه اخلاق است و همه فضایل دیگر بر آنها استوار است و نیکی مطلوب و محبوب، بدی، منفور و نامطلوب است. اثر موسیقی (هنری)، موجب ایجاد و تحریک احساس و تمایل میشود. احساس نیک یا بد و تمایل به آن (احساس). اینها هم از باطن اثر موسیقی سر میزند. باطن اثر موسیقی است که از باطن موسیقیدان نشأت گرفته و باطن موسیقیدان از بینش و اعتقادش و آن از نسبت مدخلیت اخلاق و غیر آن و آن از عقل یا غیر آن (مکر)، مایه میگیرد. پس زنجیره عقل، اخلاق، بینش و اعتقاد و باطن اثر(موسیقی-هنر)، درهم تنیده و توأمان درکارند. از باطن اثر(موسیقی،هنری) میتوان عقل و میزان آن، اخلاق و عقیده موسیقیدان و هنرمند را تشخیص داد. موسیقی تفکرآمیز، موجب تفکر مخاطب در سهم و میزان عقل و اخلاق و عقیده موسیقیدان است. بگو این تفکر، چه اهمیتی دارد؟! خواندن کتاب هم، همین کار را میکند! آری. ولی اثر هنری اولاً با سرعتی غیر قابل قیاس و تصور چنین میکند. ثانیاً آن را یک اصل عام و فراگیر و نه خصوصیات شخصی هنرمند مینماید. ثالثاً از محدوده شناخت و تشخیص، عبور و به مرتبه تمایل میرساند. مخاطب در نهایت، به کشش و جاذبه اثر، مجذوب میشود و در کار پیگیری تجربه آن در ذهن و عمل، برمیآید. پس اثر موسیقی (هنری) میتواند در مخاطب تغییرات عمیقی در تعقل، بینش و اخلاق ایجاد کند و برای او تعقل و بینش و اخلاق شود و در او تغییر و تحول شخصیت ایجاد کند. توجه در وضعیت شهرهگان هنر و موسیقی، مؤید این بیان است و هنر(موسیقی) یک شبه ره صد ساله میرود. چگونه هنر و بویژه موسیقی در چنین جایگاهی قرار میگیرد؟ به سبب اصل زیبایی که اساس هنر است. زیبایی، جذاب و دلرباست. جذابیت آن، مرارتهای آموزش و یادگیری آن را هم شیرین و جذاب میکند. در حالی که این وضع در علم و حکمت و صنعت، چنین نیست. آموزش و یادگیری آنها مرارتهای سخت و کمرشکنی را به متعلم وارد میکند. به طوری که بسیاری در اول و نیمه راه منصرف شده، بازگشت میکنند. ولی در هنر، آتش جذابیت، کوره تمایل هنرجو را گرم و شعلهور میکند و همه سستیها و کندیهایش در آن میسوزد و پولاد امیدش، گنج هنر را برایش ارمغان میآورد. این است وضع هنر در مقایسه با موارد مزبور.
چو هر دری که گشودم رهی به حکمت داشت
از این سپس من و رندی و وضع بیخبری
موسیقی تفکرآمیز، ولی دشواریهای سهگانه علم، حکمت، صنعت را با خود دارد. زیرا به جای سهولت و سرعت تأثیر، مرارت و مشقت فهم آن، تأثیر را کند میکند. لذت و دلنشینی در موسیقی تفکرآمیز، به میزان فهم و دریافت آن مربوط است. اصولاً تفکر، امری دشوار است. ضمن تفاوت ماهوی که با تخیل و توهم دارد، راهی برای حل مسأله است و مسأله مهم آدمی، فهم و دریافت امور و حقایق است. موسیقی تفکرآمیز، موسیقی تنیده با موضوعی است که باید به آن اندیشه کرد.
موسیقی تفکرآمیز، عقد هنر و حکمت است. حکمت، دشوارترین و پیچیدهترین راه سنگلاخی ذهن برای فهمیدن است. به طوری که حکیم، این راه دشوار را طی میکند و در معدن حکمت، گهرهای تابناکی برای عقل و اخلاق، تحفه میآورد. اما رهپو و رهجوی حکمت، بسیار اندک است و هر کسی توان حمل آن صعوبات را ندارد. لذت حکمت، در رسیدن به معدن و گهرهای آن است و تا آن زمان، مشقات زیادی در حد یأس و ناامیدی و بازگشت از راه، همراه جویایش هست. اما موسیقی، با صدای زیبا آغاز میکند. از همان ابتدا کام سالکش، با زیبایی صدا، شیرین میشود و لذت نصیبش میگردد. در حکمت و علم و صنعت، لذت در پایان راه و ایصال به مطلوب است. آنگاه که نتایج و دستاوردها، نصیب میشود. پیش از آن فقط رنج و مشقت است. رنج و مشقتی که تنها با بردباری امید به وصل (نتایج)، سبک و تحمل میشود. ولی موسیقی از همان نخست، با صدای زیبا و جادوی جذابیت، لذت و جذب را به کام سالک و مخاطبش میریزد و این است راز مبهم تمایل و کشش به سمت آن. موسیقی تفکرآمیز، در عین چنین جاذبهای، پیشه حکمت که همان تفکر است را در پیش دارد و به آن دعوت و تبرّک میکند.