فضای مجازی
برای ابراهیم اقلیدی و ذهن تابناکش
پرویزجاهد منتقد سینما با انتشار پستی درصفحه اینستاگرامش به ابراهیم اقلیدی اشاره کرده وبا عنوان «برای ابراهیم اقلیدی و ذهن تابناکش» درباره او نوشته است: «ابراهیم اقلیدی، مردی عاشق که مجنونِ عالم بود از جهان فانی رخت بربست و به دیار باقی شتافت. با ابراهیم اقلیدی در یک محله بودیم. او در خیابان سرباز مینشست و من در خواجه نظامالملک. از طریق دوست عزیزم رضا رمضانی که آن زمان در انتشارات امیرکبیر کار میکرد با اقلیدی آشنا شدم. مردی فروتن و نازنین و ادیبی فاضل و اندیشمند بود و زود مهر او در دلم نشست و رفیق هم شدیم و رفت و آمد خانوادگی پیدا کردیم. زندگی سختی داشت. اقلیدی به مفهوم واقعی کلمه نویسندهای تماموقت بود و تنها درآمد ناچیزش از راه نوشتن، ترجمه و ویراستاری برای ناشران مختلف بود. با هم در دانشنامه ادب فارسی که زندهیاد حسن انوشه، ادیب و محقق برجسته راه انداخته بود کار میکردیم. اقلیدی بسیاری از مدخلهای مهم ادبیات فارسی را برای این دانشنامه نوشت. من هم مدخلهای مربوط به سینما و تئاتر را مینوشتم. در برنامهای تلویزیونی درباره هنر جهان برای شبکه چهار هم همکاری داشتیم و با هم نریشنهای این برنامه را مینوشتیم. به چندین زبان از جمله انگلیسی و عربی و فرانسوی تسلط داشت و از این زبانها آثار مهمی را به فارسی برگرداند، از جمله «هزار و یکشب» را در شش جلد. بر مبنای «هزار و یکشب»، با هم طرحی برای یک سریال تلویزیونی نوشتیم و به صداوسیما دادیم که رد شد. خب ظاهراً ما خیلی خوشخیال بودیم و فکر میکردیم میتوان قصههای «هزارویکشب» را برای تلویزیون ساخت. ویراستار دقیقی بود و برای نشر طرح نو ویراستاری میکرد و یادم است که ویرایش او برای کتاب ساموئل بکتِ آلوارز که مراد فرهادپور ترجمه کرده بود، باعث دعوای شدید بین او و فرهادپور شد. برای مجموعه نسل قلم خشایار دیهیمی هم ویرایش میکرد. از این مجموعه، من کتاب کارل گئورگ بوشنر را ترجمه کردم که او ویرایش کرد هرچند با توقف نشر نسل قلم مواجه شد و هرگز به چاپ نرسید. دوست مشترک نویسنده ما، محمد قاسمزاده، داستان کوتاهی نوشته بود با عنوان «عاشقی ابراهیم پریافسا» که در مجله آدینه چاپ شد. داستان زیبایی بود که قاسمزاده آن را بر اساس خاطرهای از دوران سربازی ابراهیم اقلیدی نوشته بود و از دید من بسیار مناسب سینما بود. از قاسمزاده اجازه گرفتم و فیلم کوتاه «روز برمیآید» را بر اساس آن ساختم با بازی شیوا ارسطویی و بهزاد خداویسی در نقش زوجی فلانور و سرگردان که در نیمه شب در خیابانها و کوچههای تهران پرسه میزنند و آه میکشند. با مهاجرت من به لندن، ارتباط من و آقای اقلیدی تقریباً قطع شد و فقط از طریق دوستان مشترک از حال و روز او باخبر بودم. شنیده بودم که گرفتار بیماری لاعلاجی شده است و حال خوشی ندارد. تا اینکه چند سال قبل در یک میهمانی در منزل دوست مشترکمان مجتبیزاده خراسانی او را دیدم و دیدم که فراموشیاش جدی و عمیق است. اول مرا نشناخت اما بعد از مدتی حرف زدن مرا به یاد آورد. برایم باورکردنی نبود که آن حافظه درخشان و آن ذهن تابناک، این چنین مختل شده باشد و اقلیدی همه چیز را از یاد برده باشد. شاید به قول میلان کوندرا، او با غرق شدن در فراموشی، میخواست رنج زیستن در این جهنم را از یاد ببرد. روحت شاد آقای اقلیدی.»
ایدهها خلق نمیشوند
علی قمصری، آهنگساز نامآشنای ایران در صفحه اینستاگرام خود ویدیویی از بداههنوازیاش را به اشتراک گذاشته است و در این باره نوشته: «همیشه، حتی در شلوغترین زمانهای کاری، زمانی کافی را در روز به بداهه نوازی اختصاص میدهم. هنر بداهه، ورزش عاطفی و ذهنی هنرمند است. چابکی روحش را بالا میبرد. در بداهه جایی که باید خالی شویم، سبک میشویم و جایی که لازم باشد، هدیهای به روحمان اضافه میشود. بیشترین ایدههای موسیقاییام را پس از ساعتها با بداههنوازی دریافت کردهام. بله، معتقدم ایدهها خلق نمیشوند، ارتباط ناگهان برقرار میشود و ایده جاری میشود. باورم این است که حذف خلوت باکیفیت در زندگی انسان با حذف خلاقیت و آفرینش فکری همراه خواهد بود. به لطف موسیقی بیقراریهایم کم شده. حوصلهام هیچ گاه در تنهایی سر نمیرود.»
اقدام عجیب در شبکه 3 سیما
در 24 ساعت گذشته ویدیویی در فضای مجازی منتشر شده که بسیار بازتاب داشته است. در این ویدیو که مربوط به برنامه دورهمی «عمارت» از شبکه 3 سیماست، لیلا اوتادی پا به توپ شد و جواد خیابانی هم صحنه را گزارش کرد. اقدام عجیب از شبکه ۳سیما که در فضای مجازی سروصدا راه انداخت.
«موش سر به هوا» به چاپ ششم رسید
فرهاد حسنزاده با انتشار یک استوری از چاپ ششم کتاب «موش سر به هوا» خبر داد که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است. «موش سر به هوا» داستان هفت موش است که با هم سفر میکنند. ششتای آنها مانند هم سر به زیرند اما یکی سر به هواست.