نگاهی به نوشته مشهور چارلز دیکنز

دیوید کاپرفیلد، داستان ماجراجویی‌های مرد جوانی است که پس از سپری کردن دورانی سخت و پرمشکل در کودکی، استعداد نویسندگی خود را کشف می‌کند و به رمان‌نویسی موفق بدل می‌شود. چاپ تازه‌ای از این نوشته مشهور چارلز دیکنز با ترجمه احد علیقلیان و از سوی نشر مرکز روانه کتابفروشی‌‌ها شده است.
دیوید کاپرفیلد، درباره مرد جوانی است که پس از گذران سختی‌هایی، به رمان‌نویسی قدم می‌گذارد و موفقیت زیادی کسب می‌کند. این رمان که برخی آن را به دوران پختگی و کمال هنری دیکنز متعلق می‌دانند، برخوردار از کاراکترهای به یادماندنی و قابل باور زیادی است؛ از جمله پدرخوانده زورگو و عمه ترسناک که شخصیت‌های اصلی داستان هستند و البته فردی همیشه فروتن اما خائن به اسم اوریا هیپ و یکی از بهترین شخصیت‌های کمدی خلق شده در ادبیات یعنی میکابر همیشه بی پول و مسکین.
چارلز دیکنز در تألیف این کتاب، با استفاده از تجارب واقعی خود در زندگی، یکی از درخشان‌ترین و ماناترین آثار محبوب در دنیای ادبی را خلق کرده است؛ اثری که تراژدی و کمدی را با تعادلی هنرمندانه در هم ترکیب کرده است. بسیاری از عناصر به کار رفته در کتاب دیوید کاپرفیلد، از زندگی خود نویسنده الهام گرفته شده‌اند و این اثر، به نوعی خود زندگینامه چارلز دیکنز در قالب داستان به شمار می‌آید.
کتاب دیوید کاپرفیلد، رمان مورد علاقه چارلز دیکنز در میان تمامی آثارش بوده و این نویسنده شهیر، در مقدمه یکی از چاپ‌های بی‌شمار کتاب گفته است: «مثل همه‌ پدرها و مادرها، من هم در ته قلبم، فرزند عزیز دردانه‌ای دارم که اسمش دیوید کاپرفیلد است.»
چارلز دیکنز، برجسته‌ترین رمان‌نویس انگلیسی عصر ویکتوریا و فعال اجتماعی توانمند بود. دیکنز در لندپورت پورتسی متولد شد. او دومین پسر جان دیکنز، کارمند اداره کارپردازی بحریه بود. پدرش اهل لاابالی‌گری بود و کار را به جایی رساند که او را به زندان مارشالسی انداختند. به همین دلیل دیکنز ۱۲ ساله را برای تأمین معاش خانه به کارخانه واکس‌سازی وارن فرستادند. او تا آزادی پدرش از زندان همچنان مجبور به کار بود تا بالاخره بعد از مراجعت پدر توانست به مدرسه بازگردد.
دیکنز بعد از پایان دوره مدرسه در دفتر وکالتی مشغول به کار شد و پس از بررسی زندگی شلوغ و متنوع لندن، بر آن شد تا روزنامه‌نگار شود. در این دوره، در شیوه‌ای سخت از خلاصه‌نویسی، توانایی خود را نشان داد و در مارس ۱۸۳۲ در حالی که جوانی حدوداً ۲۰ ساله بود، خبرنگار امور عمومی و پارلمانی شد. دیکنز در سال ۱۸۲۹ دلداده دختری به نام ماریا بیدنل شد، اما والدین ماریا او را از لحاظ اجتماعی در سطحی نازل‌تر از خود یافتند. این دلباختگی و برخوردی دیگر با او در میانسالی دیکنز، بعدها در عشق شخصیت معروف رمانش، دیوید کاپرفیلد به دختری به نام دورا بازتاب یافت.
در سال ۱۸۴۲ با سفر به امریکا و به رغم استقبال گرمی که از او شد، «یادداشت‌هایی از امریکا» و «مارتین چارلز لویت» را به قلم آورد. وی در سال‌های ۱۸۴۴–۱۸۴۵ نیز از ایتالیا دیدن کرد و در آنجا ناقوس‌های جنوا، عنوان «بانگ ناقوس‌ها» را به ذهنش القا کرد؛ کتاب کوچکی که ضربه‌ای بزرگ به نفع مستمندان روزگارش زد. در پی بازگشت از ایتالیا، چندی سردبیر دیلی نیوز شد.
دیکنز در ۱۵ مارس برای آخرین بار «سرود کریسمس» را خواند و سرانجام در ۹ ژوئن ۱۸۷۰، در حالی که «ادوین درود» به پایان نرسیده بود، به طور ناگهانی از جهان رفت. تأثیر آثار دیکنز در ادبیات داستانی انگلیس چنان است که بزرگان و منتقدان ادبیات داستانی، انگلستان را از نظر فرهنگی به دوران قبل از دیکنز و بعد از آن تقسیم کرده‌اند.
صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و سی و هفت
 - شماره هشت هزار و پانصد و سی و هفت - ۲۹ مرداد ۱۴۰۳