ترازوی ناتراز

سیداصغر نوربخش

روزنامه نگار

گویا قرار است که کارآفرینان جهان را نجات دهند؛ همانگونه که قبلاً مسیر تاریخی را تغییر داده‌اند. کار کارآفرین این است که راهی تازه، پیش روی خود و دیگران بگشاید. راه، پیش برنده حرکت‌های تمدنی است. تمدن، با فرهنگ شکل می‌گیرد. فرهنگ، پیشنهاددهنده راه‌های جدید و امن است. بنابراین، کارآفرینی، تمدن‌ساز است. البته کاملاً خوشبین بودن به این مقوله هم چندان عاقلانه نیست. چون می‌بینیم که در همین زمانه، کارآفرینانی حضور دارند که به قول معروف، دست استعمارگران را هم از پشت بسته‌اند. مسیر تاریخ را هم دارند به سمت‌های خطرناکش هدایت می‌کنند و آشوب و بلوا را جایگزین آسایش آدمی می‌سازند.
مولانا جلال‌الدین بلخی، در مجالس سبعه می‌نویسد که «ترازو تنها نه این است که بر دکان‌ها آویخته‌اند در بازارها، ترازو، آیت حق است و سِرّ خداست و تمیز علم است که آن ترازوی روحانی است.» و بعد می‌نویسد که «ترازو از آسمان محیط‌‌تر است. آسمان محتاج ترازوست و ترازو محتاج آسمان نیست.» آنگاه می‌پرسد: «ای ترازو، به چه کار آمده‌ای؟» ترازو پاسخ می‌دهد: «آمده‌ام تا سبکساران را و سبک عقلان را بدیشان بنمایم، تا سبک عقلی خود ببینند و به تدارک و داوری حال خود مشغول شوند؛ خویشتن را گوهری و گرانی‌ای و ثباتی و تمکینی حاصل کنند.»
کمی در بیان مولانا که غوطه‌ور شویم به این نکته می‌رسیم که هر جا، کار انسان، دچار گرفتاری شده، به این خاطر بوده است که ترازویش به هم ریخته و نامیزان شده است. کار امروز جهان هم که به دست کارآفرینان مختلف افتاده و اوضاعش هم به هم ریخته و ناموزون شده، به خاطر این است که ایشان، تراز کار را یا به هم زده‌اند یا گمش کرده‌اند. بنابراین در بسیاری از موضوعات، کارها نامیزان شده است و مردمان را به دردسر انداخته است. مثلاً خودرو می‌سازند که کار بشر را جلو بیندازند، اما طبیعت را آسیب می‌رسانند و احوال محیط زیست را نامیزان می‌کنند. در نتیجه، حال انسان، دگرگون و خراب می‌شود. پلتفرم‌های فروش کالا به راه می‌اندازند که مردم در آسایش باشند و برای خرید نیازهایشان کمتر به زحمت بیفتند، اما اجناس را گران‌تر می‌کنند و بازار را ملتهب تر. آنگاه باز هم مشتریان آسیب می‌بینند.
بنابراین اگر می‌خواهیم که کارآفرین باشیم و کارآفرینی ماندگار و درستی انجام دهیم، می‌باید که به یک دستمان ترازویی بگیریم و عملکردمان را محک بزنیم و بسنجیمش. اگر نه، همه چیز نامطمئن و اشتباه از کار در می‌آید. می‌شود مانند ماجرای آن شیرفروشی که هر روز، شیر گوسفندان را می‌دوشید و در کیسه‌های یک کیلویی بسته‌بندی می‌کرد و می‌داد بقال سر کوچه، برایش بفروشد. روزی بقال سراغ شیرفروش آمد و با سیلی محکم به گوش او زد.
شیرفروش علت را پرسید. بقال گفت که تو آبروی من را پیش مشتری‌هایم برده‌ای. امروز کیسه‌های شیر را برایم پس فرستادند، چون به جای یک کیلوگرم، نهصد گرم بود. شیرفروش گفت من ترازو ندارم و برای آنکه بتوانم وزن کیسه‌های شیر را دقیق اندازه‌گیری کنم، یک کیلو شکر از تو خریدم و براساس آن کیسه‌های شیر را وزن می‌کنم.
کار دنیا، جملگی به هم ربط دارد و اگر کسی کوتاهی کند ضررش را همه خواهند دید. کارآفرین، همچون آن بقال است. با همگان در ارتباط است و حاصل کارش در معرض دسترس عموم قرار می‌گیرد. پس، چه از روی سهو و چه از روی عمد اشتباهی کند، عده بسیاری آسیب می‌بینند و مسیر تمدن‌سازی جهان را یا گم می‌کنند یا با هزینه بیشتری طی خواهند کرد. لطفاً مراقب باشید.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و بیست و هفت
 - شماره هشت هزار و پانصد و بیست و هفت - ۱۶ مرداد ۱۴۰۳