تعزیه در نسبت با هنرهای تجسمی

سعید اسلام‌زاده

روزنامه‌نگار

شبیه‌خوانی (تعزیه) هنر ترکیبی است. نمایشی که مجموعه‌ای از عناصر فرهنگی است و از آمیختگی عقاید دینی ما شیعیان و فرهنگ اسلامی جاری در مرزهای ایران فرهنگی شکل گرفته که داشته‌های فرهنگی و هنری و تاریخی را پیش روی ما می‌نهد. در نگاه فُرمی و اجرای نمایشی نیز شبیه‌خوانی، ترکیبی از هنر قدسی‌ـ‌ اساطیری با نمایش و بازی مختص در نمایش ایرانی است. با این تعریف، شبیه‌خوانی را نمایشی آیینی‌ـ‌ قدسی می‌شناسیم. از آثار نقاشی روی دیوار بناهای صفوی که دکتر بلوک‌باشی هم در کتاب «ذکر قدسی مصایب» آورده، درمی‌یابیم که نمایش‌گونه‌ای از مصایب امام حسین(ع) و یارانش در بعضی نقاشی‌های دیواری دوره صفوی بجا مانده است اما با قطعیت نمی‌توان گفت این نقوش، همین شبیه‌خوانی و تعزیه‌ای است که امروز می‌شناسیم. بخش مهمی از نمادپردازی‌های آیکونیک نقوش مذهبی در شبیه‌خوانی جایگاه معنامندی دارد که همان ارتباط بصری شبیه‌خوانی با هنر تجسمی است. در اجرای نسخه‌های متعدد از شبیه‌خوانی‌ها که از دوره قاجار بجا مانده و عکس‌ها و نقاشی‌های ثبت شده از آنها، می‌توانیم این نقش‌ها و معانی فرهنگی و عقیدتی و نمادشناسانه را بررسی کنیم. این یک وجه از ارتباط عمیق شبیه‌خوانی با هنرهای تجسمی است که در نگاره‌های دوره صفوی و قاجار می‌بینیم. علائم بصری متعددی که در شبیه‌خوانی کاربرد دارد، ارتباط وثیق هنرهای بصری را با شبیه‌خوانی نشان می‌دهد. شبیه‌خوانی برآمده از سنت‌های هنری و فرم‌های خاص بصری در هنر ایرانی است. اگر ما در بررسی شکل‌گرایانه هنر اسلامی توجه کنیم، می‌بینیم که نقوش سرو و دیگر گیاهان نقش بسته تا تزئینات تکیه‌های اجرای تعزیه، ما را بیشتر به این ارتباط رهنمون می‌کند و درختان و علائم طبیعت، رنگ‌ها و خطوط کوفی و ثلث و نسخ که در کتیبه‌ها به کار رفته است، بخشی از جلوه‌های بصری شبیه‌خوانی به شمار می‌رود.
با این اشاره می‌خواهم درباره شبیه‌خوانی در یکی از تکیه‌های منطقه ساوه در روستای باغشیخ، اشاره کنم. مواجهه نخست من با این تکیه که پیشینه‌ای قاجاری دارد و همواره بلاانقطاع تا امروز در آن شبیه‌خوانی برقرار بوده، دیدن عکس‌های پدرام نظری از اجرای تعزیه در این تکیه بود. عکس‌ها نمادهای سنتی و قراردادهای نمایشی تعزیه را در باغشیخ به خوبی نشان می‌دهد. با دیدن عکس‌ها علاقه‌مند شدم تا این تکیه و اجرای شبیه‌خوانی آن را از نزدیک ببینم و آنچه ذهنم را مشغول کرده بود، ارتباط هنرهای بصری و تجسمی با شبیه‌خوانی بود. همچنین در دیدار حضوری از تکیه و همچنین دو شبیه‌خوانی در تکیه باغشیخ به این ارتباط بیشتر فکر کردم. نخستین جلوه این تقارن، در معماری تکیه است (و البته همه تکیه‌های مختص شبیه‌خوانی است.) هر چند تغییرات چند دهه اخیر شکل سنتی تکیه را متحول کرده است و با توجه به نیازهای جدید مثل وسایل سرمایشی و گرمایشی اما در معماری جدید نیز سعی شده تا حدی از الگوهای سنتی پیروی شود. اما آنچه در اصل ماجرا اتفاق می‌افتد جذاب‌تر است و فکر می‌کنم مسأله اصلی ارتباط هنر عکاسی با شبیه‌خوانی و ثبت لحظات مختلف آن از منظر دوربین عکاسی و عمق تازه‌ای است که از شبیه‌خوانی به دست می‌آوریم. نگاه عکاس در مواجهه با اجرای تعزیه و همراه شدن با شبیه‌خوانان باعث می‌شود تا بیننده عکس، یک شبیه‌خوانی صامت را تماشا کند. با دیدن دوباره عکس‌هایی که این بار سعید فلاح‌فر از شبیه‌خوانی تکیه باغشیخ برداشت به این مسأله پی بردم که جلوه بصری شبیه‌خوانی و آنچه در فرم اجرای آن رخ می‌دهد جنبه هنری دوگانه‌ای به شبیه‌خوانی می‌بخشد چرا که همه بینندگان شبیه‌خوانی از اصل ماجرا باخبرند و می‌دانند که انتهای داستان چیست و تاریخ را شنیده و خوانده‌اند. اما آنچه باعث می‌شود که مردم هر سال باز هم به دیدن تعزیه بیایند دو علت دارد: یکی استمرار سوگواری بر حضرت سیدالشهدا و واقعه عاشوراست و دیگری پیوند .

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و بیست و هفت
 - شماره هشت هزار و پانصد و بیست و هفت - ۱۶ مرداد ۱۴۰۳