اطفای حریق در جنگلسوزیها قوانین خاص خود را دارد
عملیات خطرناک
امید سجادیان
کنشگر محیطزیست
چندی پیش یک نفر دیگر هم به جانباختگان آتشسوزیهای زاگرس اضافه شد؛ اسماعیل کریمی، جنگلبان استان کردستان. طبق گفته برخی منابع، او به دلیل انفجار دستگاه دمنده آسیب دید و جان باخت. تلفات در آتشسوزیها پیش میآید مثل هر عملیات نجات دیگر، مثل تمام تیمهای امدادی دیگر. آتشسوزی مانند میدان جنگ است؛ خطر دارد، غافلگیری دارد. هر آنچه جلوی رویش قرار بگیرد ویران میکند. فرقی نمیکند درخت بلوط چند صد ساله باشد، مرتعزار، پرنده، لاکپشت یا نیروی امدادی یا داوطلب باشد.
جان بازی در خط مقدم
سالهاست نیروهای مردمی در کنار نیروهای دولتی و امدادی در خط مقدم آتش هستند. آنجا که ما از خطرات آتشسوزی میگوییم از جان داوطلبینی حرف میزنیم که در راه جنگل جان میدهند. برخی فضای آتشسوزی را خطرناک نمیدانند و اصرار دارند باید با همین شیوه کج دار و مریز به اطفای جنگلها پرداخت. میگویند راهی نیست جز همین شیوه و تأکید بر خطرناک بودن آتشسوزیها را مبالغه و بزرگنمایی میدانند؛ البته این گفته بیشتر از جانب دلسوزانی است که تجربه حضور در آتش را ندارند یا نیروهای دولتی که باید آتش را به هر قیمتی مهار کنند. بنابراین فضا را احساسی میکنند و به دنبال قهرمان ساختن هستند. هر چند این قهرمانسازی به قیمت جان داوطلبین تمام شود.
دمیدن در آتش
ولی اطفای حریق در همه جای دنیا عملیاتی خطرناک با درجه سختی بالایی است که نیاز به برنامه، زیرساخت، نیروی باتجربه، تجهیزات کافی و حقوق مناسب دارد. در خیلی از کشورهای توسعهیافته و همسایه در یک برنامهریزی مناسب و مشارکتی نقش مردم را پررنگ میکنند، ولی در ایران خلاف این موضوع رواج دارد. نمیشود بیبرنامگی را بهانه کرد و نیروهای دولتی و مردمی را قربانی بیبرنامگی سازمانهای دولتی و رفتار احساسی برخی گروههای مردمی کرد.
اطفای حریق قوانین خاص خود را دارد. باید روش کار با ابزارها را آموزش داد، چون برخی از این دستگاهها استاندارد لازم را برای عملیات اطفا ندارند.
نمونه آن آسیب دیدن داوطلبین در اثر لباس نامناسب، گرفتار شدن در طوفان آتش و انفجار دمنده است. انفجار دمنده طی سالهای اخیر یکی از مواردی است که جان نیروهای دولتی و مردمی را تهدید میکند اما همچنان دمندهها بدون آموزش توزیع میشوند.
دمندههای حال حاضر ایران مناسب اطفای حریق نیستند، زمان استفاده داغ میشوند، باک بنزین که در پشت آنها بدون هیچ عایقی قرار دارد، در اثر ضربه ترک برمیدارد، نشتی دارند و بخار آنها حتی ممکن است باعث حریق شود؛ البته به رغم این خطرات در آتشسوزیهای مرتعی و سطحی، کار چند نفر را در اطفای حریق انجام میدهد، ولی کار با آنها نیاز به آموزش دارد. در واقع دمنده با کیفیت هم وجود دارد اما بیشتر نمونههای چینی که قیمتی کمتر و خطرات بیشتری دارند، تهیه میشود.
تنها دمنده نیست. نبود وسایل انفرادی مقاوم آتش نیز نیروی مردمی را تهدید میکند. لباسهای کوهنوردی و لباس با الیاف پلاستیکی در آتش یک تهدید است. هر نیروی امدادی به لباس مناسب، دستکش، کفش، هدلایت، کولهپشتی، دستمال سر، شماق، جعبه کمکهای اولیه، کلاه ایمنی و... نیاز دارد.
استنشاق دود میتواند تنفس و دید داوطلب را با مشکل مواجه کند. برخورد سنگ در اثر گرمای آتش به سر داوطلبان، آنها را تهدید میکند. رفتار آتش غیرقابل پیشبینی است. تغییر جهت باد میتواند تمام معادله را بر هم بزند و نیروی امدادی در محاصره آتش گیر بیفتد. اطفای حریق نیاز به کار و نیروی مردمی آموزشدیده دارد.
نیروی داوطلب مردمی باید کارت همیار داشته باشد و طی یک فراخوان مردمی در آتشسوزی مشارکت کند. هیچ نیروی مردمی یا دولتی با چند جلسه آموزش نیروی حرفهای نمیشود. نیروی داوطلب مردمی یک سرمایه مردمی است، نباید فدای بیبرنامگی شود. آتشسوزی اگر مدیریت نشود باعث ایجاد تعارض میشود.
برخی که آتش را از نزدیک ندیدهاند در آتشسوزی قصد کمک دارند ولی همان کمکها تبدیل به یک تهدید میشود. آتشسوزیها به اندازه کافی نیروهای مردمی را تحت فشار قرار میدهد. بیعدالتی و توزیع ناعادلانه و برخوردهای طلبکارانه باعث ایجاد حساسیت میشود. مگر میشود وسط جهنم و خط آتش بیعدالتی باشد؛ شو و نمایش باشد.
با کمال تأسف، بله میتواند. گروه محدودی آتشسوزی را فرصتی برای کسب هویت، شهرت و درآمد میدانند. همین مسأله به اختلافات و تعارضات دامن میزند.
باید در هر منطقه تیمها مشخص شود، آموزش توسط افراد آشنا به مناطق با سابقه و با تجربه داده شود.
نمی شود با احساسی کردن آتش را کنترل کرد. نمیتوان نیروهای مردمی و دولتی را قربانی قوانین و کمبود اعتبار و بیتفاوتی کرد. نمیشود هیچ کاری نکرد، هیچ برنامه پیشگیری برای 6 ماه فصل سال نداشت و فقط هنگام آتش فراخوان عمومی صادر کرد.
نمیتوان پایگاه احداث نکرد، بالگرد برای هلی برد نیرو در منطقه نداشت، در نهایت هم نیرو با 7 ساعت پیادهروی و چند کیلو وزن تجهیزات اطفای حریق به جنگل برسد! اما انتظار داشت آتشسوزی بموقع مهار شود.
غافلگیری هر ساله معنا ندارد. تا کی باید شاهد آتشسوزیهای عمدی و غیرعمدی بود و اقدامی برای شناسایی و برخورد با این عاملان نکرد. تا کی باید جنگلها و داوطلبین فدای بیاحتیاطی و عدم آموزش کشاورزان شوند؟
لازم است نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی دستوری، برنامهای یا لایحهای، برای جنگلهای زاگرس تقدیم مجلس کنند چرا که حفظ جنگلهای زاگرس، تأمینکننده 40 درصد آب کشور است جزو امنیت ملی محسوب میشود.