فضای مجازی
شرمآور است
افتتاحیه المپیک پاریس شرایطی را با اجراهای مختلف خود رقم زد که در نهایت موجی از انتقادهای منفی به آن وارد شد. بسیاری اجرای گروه متال فرانسوی به نام «Gojira» را شیطانی خواندند و از طرفی نحوه حضور همجنسگرایان در این رویداد برای بسیاری ناخوشایند بود. حضور یک کودک در کنار اجراکنندههای ترنس صحنه بازسازی تابلوی «شام آخر» حضرت عیسی(ع) که علاوه بر توهین به مسیحیان، بسیاری اتهام کودکآزاری را نیز به این اجرا وارد میدانند و با گذشت چند روز از مراسم افتتاحیه، هنوز بحث و گفتوگوی کاربران در شبکههای اجتماعی راجع به این موضوع داغ است. کاربری علاوه بر انتقادات مطرح شده به بیتوجهی به فجایع انسانی در غزه اشاره کرده و نوشته: «یادی از غزه و مردمانش در آن نبود. شرمآور است. همه آنچه در مورد هولوکاست میگویند، از جمله در فرانسه مدعی و پر سر و صدا، باد هواست. هماکنون یک هولوکاست در جریان است و همه میخواهند نادیدهاش بگیرند.»
اثر جدید احسان خواجهامیری در راه است
احسان خواجهامیری با انتشار ویدیویی در صفحه اینستاگرامش با یادی از مرحوم افشین یداللهی، ترانهسرای شناختهشده کشورمان از کار جدیدش خبر داده و در شرح این پست نوشته است:« این اولین ترانهای بود که دکتر یداللهی به من سپرد تا برایش ملودی بسازم، این روزها خیلی دلتنگشم. این مدت خیلی روی مجموعهای که قرار هست بزودی منتشر کنم وقت گذاشتم، امیدوارم شما دوست داشته باشین، شما رفقای قدیمی خیلی باارزش هستین برام، باید تمام تلاشمو بکنم.»
تلویزیون شهر فرنگ نیست
اسماعیل امینی با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش گلایهای از مجریان ورزشی المپیک داشته و در این باره نوشته: «زمان نوجوانی من این شهرفرنگیها سرگرمی ما بودند. عکسهای رنگی را از دریچه نگاه میکردیم و شهرفرنگی دورهگرد، چیزهایی سر هم میکرد و میگفت. مثلاً درباره عکس بازیگر تنومند خارجی میگفت: این اسفندیار روئین تن است. درباره عکس زن مدل لباس میگفت: این زلیخای مصری است که پیراهن یوسف را پاره کرد. حالا حکایت پخش المپیک از تلویزیون است. تصاویری تکهتکه و بیربط پخش میشود و مجریان پرچانه، حرفهای بیربط میگویند، در حالی که مشغول بازی با گوشیهای خود هستند.
برخیزکه شور محشر آمد....
سعید مستغاثی در صفحه اینستاگرامش به سریال مختارنامه اشاره کرده و در این باره نوشته: نمی دانم برای چندمین بار است که سریال «#مختارنامه» را میبینم، از سال 1389 که برای اولین بار پخش شد و حتی روی DVD، همه قسمتهایش را ضبط کردم تا فیلمهای سینماییاش تا تکرارهای متعدد وتا....
اما این بار با انتشارکتاب «پرونده مختارنامه» که تقریباً میتوان گفت وقایع نگاری این سریال توسط رضا استادی (از رفقای قدیمی و مدیر روابط عمومی سریال)، به شمار میآید، تماشای آن را چندین برابر دلچسب کرده است. سریال «مختارنامه» علاوه بر همه نقاط قوت ساختاری و محتوایی و دقایق و ظرایفش در فیلمنامه و کارگردانی هوشمندانه و کاراکترها و بازیهای جذاب و صحنه آراییها و چهره پردازیهای حرفهای و حتی طراحی نوآورانه و مبدعانه صحنههای جنگی و البته موسیقی و دو آوای به یادماندنیاش و...
برای شخص بنده، حکم یک روضه سینمایی را دارد؛ اغلب صحنه هایش، روضههای #عاشورا و دشت #نینوا را زنده میکند؛ نه فقط صحنههایی که بازسازی آن وقایع است، مثل نمای بازگشت #ذوالجناح بیسوار و خونین به خیمهها و مویه و گریه اهل حرم بر او بلکه حتی روایتهای میثم تمار وقتی از عشق به علی (ع) و راستگوییاش میگوید یا وقتی بن عفیف با چشم نابینا، حسرت نبودنش در کربلا و مصایب آن را ضجه میزند و....
حالا حکایتهای #رضا_استادی از چگونگی شکلگیری و پشت صحنه و وقایع فرامتن این سریال ماندگار، پس از 14 سال و بارها تماشا کردن و حتی حفظ شدن برخی دیالوگها و صحنهها اما چشمانداز دیگری را بازکرده، نگاه عمیقتری میبخشد و در یک کلام حداقل برای امثال ما خورههای سینما، آن همه تلاش و سختیها و به واقع مجاهدتهای داوود میرباقری و همکارانش را اعجاب آورتر مینمایاند. که با چه دشواریهایی کار را آماده تولید کردند و با چه مرارتها، آن را ساختند و با چه مصیبتهایی به پخش و نمایش رساندند که ذره ذره و فریم به فریم آنها گویی با خون دلها ساخته شده است. انشاءالله خدا قوت بدهد به داوود میرباقری و دوستانش که چند سال است در گرمای طاقت فرسا و سرمای استخوان سوز مناطق مختلف ایران، در حال ساخت مجموعه «#سلمان_فارسی» با دشواریهای چندین برابر «مختارنامه» هستند، و دلخوش میشویم که چنین هنرمندانی در گوشه عزلت نیستند و از سوی دیگر در انتظار تماشای اثری دیدنیتر از «مختارنامه» میمانیم.