هنرمند به مثابه روشنفکر

سعید فلاح فر

پژوهشگر هنر

«هنرمندان» پیوند و شباهتی به «روشنفکران» و جریانات روشنفکری دارند. حداقل حائز خاستگاه و مشخصات متعدد مشترکی هستند. هنرمندان و روشنفکران با وجود چهره، شیوه و گفتمان متفاوت هر دو تلاش می‌کنند با روحیه‌ای انتقادی و غیرکلیشه‌ای، چشم‌انداز جدیدی برای اطرافیان و بشریت ترسیم کنند. اما در مجموع تعریف قطعی و جامعی از این دو عبارت وجود ندارد. تاریخ اجتماعی گواه تعاریف متنوعی از معانی و وظایف روشنفکری در اختیار می‌گذارد. این تنوع تا جایی است که بنا به برخی تعابیر، گاهی مصداق‌های گوناگون آن در تقابل هم قرار می‌گیرند یا به تمسخر و نابودی دیگری منجر می‌شوند. همچنین هنر و در نتیجه هنرمندان هم از این تنوع و تحول بی‌بهره نمانده‌اند. چه بسیار هنرها و هنرمندانی که علیه خود به پا خاسته‌اند تا شکل و معنای تازه‌ای خلق کنند. گاهی به پیش رفته‌اند و گاهی پس کشیده‌اند، گاهی ماندگار بوده‌اند و گاهی نیز فراموش شده‌اند.
در هر حال، فهم و دریافت هنرمندان و روشنفکران از زندگی با عامه مردم متفاوت است. بنابراین ممکن است عملکردهای اجتماعی و رفتارهای غیرمعمول دیگری داشته باشند. واکنش‌های ایشان می‌تواند در مواردی موجب جذب مردم و در مواردی هم عامل دفع و دوری باشند. در بزنگاه‌های حیاتی هم چه بسا که کاملاً مورد بی‌اعتنایی و حتی تنفر قرار بگیرند. بنابراین موقعیت نهایی هنرمندان و روشنفکران در نسبت با جامعه تعریف می‌شود. این جامعه می‌تواند عموم مردم باشد یا بخش کوچکتری به عنوان «مخاطب». اما بدون رابطه معنادار بین هنرمند و مخاطب و روشنفکر با جامعه، هیچ کنش و واکنش قابل توجهی اتفاق نمی‌افتد. تفکر و هنر ـ برخلاف علم و فناوری ـ توان تولید و ارتقا را در پستوهای تنهایی ندارند که این الزام در حفظ رابطه باعث می‌شود هنرمندان و روشنفکران قادر به افزایش فاصله با گروه مخاطب خود نباشند. یعنی نه روشنفکر می‌تواند بیشتر از چند قدم از مردم پیش باشد و نه هنرمند می‌تواند بدون همراهی مخاطب فاصله زیادی از وضعیت موجود پیدا کند. به عبارتی هنرمند و روشنفکر هر دو محدود به سرعت و فاصله و پذیرش همراهی مردم و مخاطب هستند.
آیا این یک رابطه ناگزیر است؟ آیا هنرمند به معنای کامل کلمه در جایگاهی همتراز یک روشنفکر نشسته است؟ آیا هنرمند همان روشنفکر است؟ آیا هنرمندان را باید مشوقان زندگی و مصلحان اجتماعی فرض کرد؟ آیا هنرمندان ـ همان‌طور که بعضی روشنفکران مدعی آن بوده‌اند ـ متولی ارتقای فضایل اخلاقی یا احقاق حقوق اجتماعی هستند؟ چه کسی یا چه عواملی توقعات عمومی از هنر را شکل می‌دهند و اگر این توقعات برآورده نشود، چه بر سر هنر و هنرمند می‌آید؟ آیا همیشه و الزاماً چشم‌اندازی که هنرمندان و روشنفکران مدعی تئوریک آن هستند، چشم‌انداز مطلوب‌تری نسبت به وضع موجود است؟ حسب تعاریف رایج، تفاوت دیدگاه و منظر این پیشتازان کافی است یا این چشم‌انداز باید چشم‌اندازی بهتر از حال و گذشته باشد؟ همان‌طور که روشنفکران برای انسدادهای اجتماعی راه‌حل پیشنهاد می‌کنند، هنرمندان هم باید راهکارهای عملی و میسری در طرح دغدغه‌های شخصی داشته باشند؟

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و نوزده
 - شماره هشت هزار و پانصد و نوزده - ۰۶ مرداد ۱۴۰۳