محمدرضا شمس از اهتمام ۱۵ ساله‌اش برای تألیف پنج جلدی «هزار و یک افسانه» به ایران گفت

افسانه‌ها نمی‌میرند

محمدرضا شمس، نویسنده‌ای که در خلال نوشته‌های خود برای جذب مخاطبان کم سن و سال به سوی دنیای قصه‌ها و افسانه‌های ایرانی تلاش بسیاری کرده، مجموعه‌ای پنج جلدی را با عنوان «هزار و یک افسانه» در اختیار علاقه‌مندان قرار داده؛ این مجموعه که آن را می‌توان مرجعی برای دوستداران افسانه‌ها دانست، با بهره‌گیری از افسانه‌های «هزار و یک شب» و همچنین گردآوری دیگر قصه‌های عامیانه ایرانی تألیف شده، رهیافتی نو را به جهان افسانه‌ها ارائه می‌کند. شمس طی ۱۵ سال تحقیق و تلاش مستمر، توانسته افسانه‌های متنوعی را از نقاط مختلف کشور گردآوری و بازنویسی کند. در گفت‌وگوی امروز ایران با این نویسنده و پژوهشگر نکاتی را درباره افسانه‌های سرزمین‌مان و همچنین اثرگذاری‌شان بر ادبیات جهان می‌خوانید.

درباره مجموعه پنج جلدی «هزار و یک افسانه» و میزان اثرپذیری آن از افسانه‌های «هزار و یک شب» بگویید.
این مجموعه گردآوری کارهای متنوعی از افسانه‌های ایرانی را شامل می‌شود که شامل قصه‌هایی از هزار و یک شب هم می‌شود؛ نام‌گذاری‌اش را هم با اقتباس از افسانه‌های هزار و یک شب انجام داده‌ام. «چشمه جادو»، «کچل مم سیاه»، «خانه‌ ارواح»، «سی عروس، سی داماد» و «سرزمین پریان» عناوین جلدهای مجموعه «هزار و یک افسانه» هستند که از سوی انتشارات محراب قلم منتشر  و موفق به کسب جوایزی از جمله شایسته تقدیر کتاب سال شده است. با وجود این، به خاطر سرمایه زیادی که برای انتشار مجموعه‌های اینچنینی نیاز است، طی چهار- پنج سال اخیر فقط یکی از جلدهای آن در پنج‌هزار نسخه تجدید چاپ شده است.
چقدر زمان صرف تألیف این مجموعه شده؟
حدود 15 سال. بعد از پایان خدمت سربازی که همکاری با رسانه‌ها را به شکل تفننی آغاز کردم، به شهرهای دیگر سفر کرده و از اطرافیان و هر کسی که امکانش بود، درخواست جمع‌آوری قصه‌های عامیانه‌شان را می‌کردم.
مشابه کاری که زنده‌یاد انجوی شیرازی در رادیو انجام داد؟
تقریباً. منتهی هنوز تجربه‌ای نداشتم. کتابی نیست که در این سال‌ها درباره افسانه‌ها منتشر شده باشد و آن را نخوانده باشم. متن برخی آثار منتشر نشده و پایان‌نامه‌ها را هم از طریق دوستان و دانشگاه شیراز خوانده‌ام. تا حد ممکن به نسخه‌هایی که آن سوی مرزها منتشر شده‌اند هم دست یافته‌ و به مقایسه میان افسانه‌ها پرداخته‌ام. از کتاب «افسانه‌های ایتالیایی» نوشته «ایتالو کالوینو» گرفته تا «صد افسانه» جلال خالقی مطلق که دربردارنده افسانه‌های کهن یونانی-لاتینی هستند. «لارنس پل الول ساتن» با انتشار کتاب «قصه‌های مشدی گلین خانم» دست به جمع‌آوری و انتشار 110 قصه عامیانه ایرانی زده که کار ارزشمندی است. افسانه‌هایی که برخوردار از زبان و گویش‌های خاصی بوده‌اند را هم خوانده‌ام که اطلاعات جالبی را شامل می‌شده‌اند.
برای پرهیز از ارائه کاری شبیه آثار قبلاً منتشر شده چه‌کرده‌اید؟
تا آنجا که امکان داشته، از واژه‌های کاملاً ایرانی برای نام‌گذاری افسانه‌ها استفاده کرده‌ام. معمولاً افسانه‌ها اسم ندارند و با عنوان قهرمان‌شان معروف شده‌اند. نکته دیگر اینکه در برخی افسانه‌ها، رد پایی از شخصیت‌های خارجی دیده می‌شود، نظیر ماجرایی که دختر پادشاه چین هم در آن نقش‌آفرینی می‌کند. سعی کردم رد پایی از نوع صحبت و فرهنگ چین را به افسانه تزریق کند تا برای مخاطبان باورپذیرتر شود. از سوی دیگر، درخصوص هر افسانه، روایت‌های مختلفی در دست است. با مطالعه و مقایسه میان منابع مکتوب برای انتخاب بهترین روایت‌ها نیز تلاش کرده‌ام؛ هرچند که بالاخره این انتخاب‌ها بر مبنای سلیقه شخصی خودم بوده است.
به مابقی روایت‌هایی که از هر افسانه در دست هست نیز اشاره کرده‌اید؟
بله، ضمن انتخابی که درباره هر روایت انجام شده، اطلاعاتی درباره سایر روایت‌ها هم در پانوشت صفحات آمده است. اینکه از فلان روایت، روایت‌هایی در چین و ترکیه هم وجود دارد. حتی اگر یک افسانه، روایت‌های مشابهی در خود ایران و شهرهای مختلف دارد، به آنها هم اشاره شده است. ایده‌ای هم از فیلم‌های آلفرد هیچکاک گرفته‌ام؛ اگر در خاطرتان باشد، هیچکاک در برخی فیلم‌های خود حضور کم‌رنگی دارد و  لحظه‌ای از مقابل دوربین عبور می‌کند. در خلال روایت افسانه‌های این مجموعه، گاهی برخی از قهرمان‌ها سؤالی از من می‌پرسند و جواب‌شان را می‌دهم. از سوی دیگر، تا جای ممکن از درج افسانه‌های تکراری پرهیز کرده‌ام. کار سختی هم بود. از طرفی، با توجه به تعریفی که از قصه‌های عامیانه شده و ضرب‌المثل، حکایت، متل‌ها و مثل‌ها هم جزو آن محسوب می‌شوند، این مجموعه فقط به افسانه‌ها محدود نمی‌شود. مخاطب در این کتاب‌ها با حکایت‌ها و لطیفه‌ها و مواردی از این دست هم روبه‌رو می‌شود.
از نتیجه‌های پژوهش‌های افرادی نظیر زنده‌یاد انجوی شیرازی که به نوعی آغازگر جمع‌آوری قصه‌های عامیانه است هم بهره‌گرفته‌اید؟
تمام کارهای انجوی شیرازی، حتی آنهایی را که منتشر نشده‌اند، خوانده‌ام.
از پژوهشگران معاصرتر که آنان هم درگذشته‌اند، همچون احمد وکیلیان و حسن ذوالفقاری که کارهای پژوهشی ارزشمندی در حیطه ادبیات شفاهی و عامیانه انجام داده‌اند چطور؟
بله و طی مصاحبه‌ای با زنده‌یاد وکیلیان، از یافته‌ها و پژوهش‌های این اساتید هم استفاده کرده‌ام. حتی به سراغ آثار قدیمی‌ترهایی مثل صادق هدایت، فضل‌الله مهتدی صبحی، صمد بهرنگی، حسین کوهی کرمانی و در کل هرکسی که کاری در این زمینه انجام داده، رفته‌ام. به لطف برخی دوستان، به تعدادی از گردآوری‌های آماده انتشار که متأسفانه به دلایلی هنوز منتشر نشده‌اند هم دسترسی پیدا کرده و محتوای آنها را هم طی این 15 سال خوانده و با اجازه‌شان از آنها بهره برده‌ام. حتی به مقایسه میان آنها پرداخته و از دید خودم بهترین روایت‌ها را آورده‌ام. از محسن میهن‌دوست و حمیدرضا خزائی هم کارهای خوبی خوانده‌ام. افرادی که به نام برخی از آنان اشاره شد، سال‌های زیادی از عمر خود را بر سر ادبیات عامیانه گذاشته بودند.
از آنجایی که این مجموعه، گستره زیادی از ادبیات شفاهی را شامل می‌شود؛ چقدر تحت تأثیر افسانه‌های هزار و یک شب است؟ بخصوص با اسمی که برای آن انتخاب کرده‌اید!
از افسانه‌های هزار و یک شب در این مجموعه استفاده شده، اما نه آنقدر که بگویم حضور زیادی دارند!
مواردی که در کتاب آمده‌اند گردآوری محسوب می‌شوند یا بازنویسی؟
استفاده‌ام از کارهای دیگر پژوهشگران نیز با بازنویسی مجدد همراه بوده تا سبک نوشتار خودم در آنها مشهود باشد. نکته دیگر اینکه تا حد ممکن از زبان محاوره و اصطلاحات خاص نوجوانان هم برای زبان اثر استفاده کرده‌ام؛ اصطلاحاتی همچون «ایستگاه کردن». البته تا جایی که به کار لطمه‌ای نخورد. سراغ فانتزی هم رفته‌ام. یک جاهایی هم دست به تلطیف و تعدیل کردن ماجراهایی که خشن بوده‌اند زده‌ام.
اینکه زبان اثر را به محاوره و اصطلاحات خاص نوجوانان نزدیک کرده‌اید، سبب محدود شدن نوشته‌تان به دوره معاصر و نوجوانان امروزی نمی‌شود؟
نه، در حد محدودی انجام شده و آنقدر پررنگ نیست که لطمه‌ای بزند. اما مسأله‌ای که مطرح می‌شود این است که افسانه‌ها محصول و برآیندی از خرد جمعی است و به ما از طریق نقل سینه به سینه رسیده است. کاری که من در این مجموعه کرده‌ام نیز تزریق بخشی از زبان امروز به این افسانه‌هاست؛ کاری که گذشتگان هم آن را انجام داده‌اند و اتفاقاً به آن روح بخشیده است. این قبیل کارها توقف‌ناپذیر هستند، بی‌ شک افرادی که بعد از من این راه را ادامه می‌دهند هم روح تازه‌ای به آن می‌بخشند. با این کار افسانه‌ها زنده مانده و تداوم پیدا می‌کنند. به‌روز کردن این افسانه‌ها بخش مهمی از پویایی‌شان طی گذر دهه‌ها و قرن‌هاست. اگر قرار به این بود که افسانه‌ها تنها به آن زبان اولیه‌شان به دوره‌های بعد منتقل بشوند شاید خیلی زود از بین می‌رفتند.
تا چه اندازه از ظرفیت‌های نهفته در این افسانه‌ها در بخش‌های مختلف فرهنگ و هنر استفاده شده است؟
در کشور خودمان به آن بی‌توجهی شده اما هنرمندان دیگر کشورها از آن بهره بسیار گرفته‌اند؛ به همین افسانه سیندرلا نگاه کنید. حداقل 50 اقتباس سینمایی و ادبی از آن انجام شده است.
در ارتباط با افسانه‌هایی که برادران گریم جمع‌آوری کرده‌اند هم کمپانی‌های بزرگی نظیر والت دیزنی کارهای بسیاری انجام داده‌اند!
بله و هر مرتبه آنقدر نوآورانه به سراغ‌شان می‌روند که برای مخاطبان تازگی دارد؛ در یک روایت پست مدرن از سیندرلا، کفشی که او در مهمانی شاهزاده به پا کرده، حتی برای خودش هم کوچک است! همین افسانه هانسل و گرتل را ببینید در برخی نوشته‌ها، اصلاً شبیه آن چیزی که با انیمیشن‌ها به تصویر کشیده‌اند نیست. حداقل در نسخه‌ای که من خوانده‌ام گویا قاتل و آدمکش بوده‌اند. شخصیت آبراهام لینکن هم در نسخه‌ای با زامبی‌ها می‌جنگید. واقعیت این است که آن‌ور آبی‌ها از ارزش‌ افسانه‌ها باخبر هستند و برای بهره‌مندی از آن زحمت می‌کشند اما در کشور خودمان این گنجینه غنی را کنار گذاشته‌اند. البته امثال من، مهین‌دوست، خزائی، یوسفی و دیگر نویسندگان کارهایی انجام داده‌ایم؛ اما کارهای شخصی جوابگو نیست.
اشاره‌ای هم به تأثیرپذیری نویسندگان خارجی از افسانه‌های هزار و یک شب داشته باشید.
خیلی از شاهکارهای دنیا با الهام از افسانه‌ها خلق شده‌اند؛ از جمله می‌توان به نوشته‌های بورخس اشاره کرد، نویسنده‌ای که شیفته افسانه‌های ایرانی و مشرق زمین بوده است. رد پای این افسانه‌ها در بسیاری از کارهای او نیز دیده می‌شود.  با وجود تأثیری که افسانه‌هایی نظیر هزار و یک شب بر داستان‌نویسان مشهور جهان به جای گذاشته‌اند، جای تأسف دارد که بگویم از کار ارزشمندی که انجوی شیرازی در زندگی‌اش انجام داده تنها چند جلد کتاب منتشر شده است. اینها باید منتشر شده و در اختیار علاقه‌مندان و از آن مهم‌تر نویسندگان قرار بگیرند.
در دانشنامه ایرانیکا به این اشاره شده که منشأ اغلب قصه‌های جهان در افسانه‌های هزار و یک شب است؛ این نگاه را اغراق‌آمیز می‌دانید یا آمیخته با واقعیت؟
با توجه به پژوهش‌های شخصی‌ام آن را واقعی می‌دانم؛ خیلی قصه‌ها و داستان‌ها تحت تأثیر یا با الهام از این افسانه‌ها خلق شده‌اند. البته عده‌ای هم معتقدند که افسانه‌های جهان از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند. شما به ماجرای زندگی حضرت یوسف نگاه کنید! مشابه این ماجرا که چند برادر، برادر دیگرشان را در چاه می‌اندازند در افسانه‌ها و داستان‌های دیگر کشورها هم دیده می‌شود. داستان‌های مشابه بسیاری درباره ماجرای حضرت عیسی و آن که او را داخل سبدی گذاشته و به نیل می‌اندازند نیز وجود دارد.
با توجه به تحقیقاتی که در این 15 سال درخصوص افسانه‌ها انجام داده‌اید؛ نقش تمدن ایرانی را در شکل‌گیری افسانه‌های جهان چطور ارزیابی می‌کنید؟
به گمانم در مقایسه با دیگر کشورها بیشترین اثرگذاری را داشته است، البته نه از این بابت که من یک ایرانی هستم و بخواهم در این زمینه اغراق کنم، بلکه از این جهت که ایران از جمله کهن‌ترین تمدن‌های جهانی به شمار می‌آید. طبیعی است که در مراودات و حتی جنگ‌هایی که صورت می‌گرفته، هم افسانه‌های ما به سرزمین‌های دیگر راه می‌یافته و هم از داشته‌های ادبی دیگر به ما اضافه شده است. کولی‌ها، تاجران، دزدان و سربازان از جمله افرادی هستند که نقش مهمی در جابه‌جایی افسانه‌ها داشته‌اند. شاید دلیل تشابه افسانه ماه‌پیشونی ما ایرانی‌ها با افسانه‌های خارجی در همین باشد. البته بخش دیگری از وجود ریشه مشترک میان افسانه‌ها را می‌توان در دوره‌های نخستین زندگی انسان‌ها و دوران غارنشینی دانست؛ دوره‌ای که هنوز همگی یکجا مستقر بوده‌اند.
در آخر بگویید که این مجموعه را برای کدام گروه سنی نوشته‌اید؟
برای من بیش از همه بحث نوجوانان در میان بود. دنبال آن بودم که مخاطبان کم‌سن و سال هم لذت خواندن افسانه‌ها را بچشند. هرچند که در نهایت، این قبیل کتاب‌ها سن و سال سرشان نمی‌شود؛ همه می‌توانند سراغ این مجموعه بروند؛ از نوجوانان گرفته تا بزرگسالان و حتی نویسندگان و پژوهشگران.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و هفده
 - شماره هشت هزار و پانصد و هفده - ۰۳ مرداد ۱۴۰۳