شما کارآفرین نیستید!

سید اصغر نوربخش

روزنامه‌نگار

چند روزی ا‌ست که با موتورسیکلتم برای پلتفرم‌های آنلاین در حوزه حمل‌ونقل شهری کار می‌کنم. یک اپلیکیشن جدید هم در کنارشان هست. دارم روی یک استارتاپ گردشگری کار می‌کنم که پلات آن بسیار شبیه این اپلیکیشن‌هاست. بنابراین لازم است با چالش‌ها، مشکلات و جزئیات آن آشنا باشم. تجربه‌ام از این کار چند روزه، خلاصه‌اش این می‌شود که کار کردن با این کسب‌وکارها سراسر ضرر است. درآمدی که از اینها حاصل می‌شود واقعاً اندک و البته هزینه‌زاست. هزینه استهلاک بالای وسیله نقلیه و هزینه سرمایه (وسیله نقلیه) و زمانی که صرف این کار می‌شود با آنچه به‌ دست می‌آید، همخوانی ندارد.
نرم‌افزارها ایرادهایی دارند که به نفع راننده نیست. قیمت‌ها کفاف خرج روزمره راننده‌ها را نمی‌دهد. عده‌ای در دفترهایشان نشسته‌اند و با شرایط بیرون، ذره‌ای ارتباط ندارند. نه با گرما و سرمایش، نه با بی‌صرفگی دستمزدهایش. بسیاری از منازل مشتری‌ها آسانسور ندارد و در طبقه‌های بالا واقع است و تو مجبور هستی پله‌های زیادی را در این گرما بالا و پایین بروی. اصلاً اکثر این مشتری‌ها به خاطر همین موضوع رو آورده‌اند به خرید آنلاین. چنین خدماتی هم به پای شرکت نوشته می‌شود اما رنجش به پای راننده است.
اکثر راننده‌ها بغض دارند. با چندتایشان که صحبت می‌کردم، ناراحتی را در چهره و بیانشان می‌دیدم. همه‌ چیز ضد حال است در بین رانندگان. می‌گویند برای اینکه بتوانند از اوضاع بد روزگارشان عبور کنند، آمده‌اند و به صورت اینترنتی کار می‌کنند، اما اوضاع خوب نشده است. روز اول حدود پنج ساعت بدون توقف کار کردم و چهارصد هزار تومان گیرم آمد. حدود 5 لیتر بنزین صرف کردم و البته لنت‌ها حسابی ضعیف شد. با این وضع باید به فکر تعویض روغن و لاستیک‌ها و خرج‌های دیگر در آینده نزدیک باشم.
راننده‌ها می‌گفتند که اصلاً نمی‌خواهند این وضعیت را ادامه بدهند. همگی مسحور حرف‌های اپراتورهای خیابانی و مسئولان ثبت‌نام شده بودند. اغلب وعده‌هایی که ثبت‌نام‌کنندگان به راننده‌ها می‌دهند، با واقعیت سنخیتی ندارد. هیچ یک از راننده‌ها هم حتی به‌عنوان یک شغل موقت به آن نگاه نمی‌کنند. در واقع همه یک‌جور رودربایستی دارند با خودشان. فقط آمده‌اند این کار را بکنند تا مبادا اطرافیانشان انگ بی‌غیرتی و تنبلی بهشان بزنند.
داشتم فکر می‌کردم شاید بخشی از این مشکلات فقط تقصیر بنیانگذاران چنین کسب‌و‌کارهایی نباشد و به وضعیت اقتصادی کشور و سازکار پر از مشکل آن هم بستگی دارد، اما نمی‌شود ببینی یک کسب‌وکار با نشو و نمایی خیره‌کننده، دارد خودش را ارائه می‌کند اما زیردستان زحمتکشی که آن بیرون دارند عرق می‌ریزند و آلودگی می‌خورند، حالشان بسیار بد باشد. این یعنی یک جای کار لنگ می‌زند؛ یا سازکارهای این کسب‌وکارها ایراد دارد یا سازکار اینها بر نیاز و مشکلات دیگرانی همچون موتورسیکلت‌سواران و رانندگان بنا شده است. در واقع شرکتی که پُرطاق و طُرُنب است، اما زیردستانش آه در بساط ندارند، نمی‌تواند اسم کارآفرین روی خودش بگذارد. اسم این کار، کارآفرینی نیست. بنابراین همه این مسیرهایی که پیش‌روی کاربران ترسیم کرده‌اید به بن‌بست می‌رسد. کارآفرینی یعنی پشت دیوار نمانیم و راهی باز کنیم. با آدم‌هایی هم کار کرده‌ام که چنین حسی به آدم می‌دهند؛ یعنی خودشان درآمد چشمگیری دارند اما به تو حداقل‌ها را می‌دهند تا نای ادامه‌ دادن از تو گرفته شود، دائماً هم منت بر سرت می‌گذارند که به تو شغل داده‌اند. کارآفرین واقعی در واقع کاربلد هم باید باشد، یعنی آدم‌های به‌دردبخور تربیت کرده و آنها را دور خودش جمع کند، اما اغلب، من ندیده‌ام که چنین باشد. نمی‌خواهم شعار بدهم، اما این وضع ناعادلانه هیچ‌گاه نمی‌تواند جامعه ما را به جلو ببرد. عدالت یک موضوع ایدئولوژیک نیست که بخواهیم واکنش روشنفکرانه به آن داشته باشیم و به چالش بکشیمش. عدالت، نقطه شروع کارآفرینی واقعی و موفقیت در آن است. خود دانید.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و هشت
 - شماره هشت هزار و پانصد و هشت - ۲۱ تیر ۱۴۰۳