ارتباط میان سنت و معاصریت در آثار میرمولا

دکتر مهدی کشاورز افشار
رئیس هیأت علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه تربیت مدرس

جدیدترین آثار میرمولا ثریا هنرمند نوگرا با عنوان «میخ و سنجاق» در قالب رویداد «حس ایران» در مجموعه تاریخی کاخ موزه نیاوران به نمایش درآمد که در نوشتاری به ویژگی‌های هنری این هنرمند پرداختیم.
معاصر بودن سخت است؛ پیچیده، متناقض و اضطراب‌آور. سختی ایجاد رابطه مفهومی پایدار، میان هنر معاصر و سنت‌های هنری برای هنرمندان، همواره چالش‌برانگیز بوده است. اینکه آیا می‌توان نسخه‌ امروزین هنرهایی را ساخت که «سنتی» تلقی می‌شوند، معاصر بودن در هنر را متناقض و اضطراب ارجاع و بیان زیست اجتماعی، خلق هنری را پیچیده می‌کند.
در دورانی که بسر می‌بریم، مهم‌ترین راهبرد هنر ایران برای گذر از این اضطراب، «از‌ آن‌خودسازی سنت برای معاصر شدن» در قامت ترکیب «دوگانه» امر نو و امرکهن بوده است. نمونه‌ای برجسته از این شیوه، نوع مواجهه هنرمندان با فرش و دستباف‌های ایرانی است. فرش به سبب ویژگی‌های بصری، زیبایی شناختی، هویتی و تاریخی و همچنین به عنوان شناخته شده‌ترین هنر ایرانی در جهان، نقشی پررنگ در شکل دادن به هنر معاصر ایرانی به عهده گرفت و به عنوان عنصری از سنت به امری پرتکرار در آثار هنری بدل شد.
اما برای معاصر بودن باید نابهنگام بود. هنرمندی که به راستی به عصر خویش تعلق دارد، به تظاهرات و ادعاهای دوران نمی‌چسبد و خود را نابهنگام تعریف می‌کند. میر مولا ثریا در مجموعه آثار جدید خود با وارونه‌سازی راهبردهای هنر معاصر به جای سنت، این بار «معاصریت» را از‌ آن‌ خود کرده و با ترکیب عناصر متعدد فرمی و مفهومی، «چندگانگی» در هنر را شکل داده است. برای میر مولا ثریا تنش میان سنت، معاصریت و تجربیات زیست اجتماعی، الهام‌بخش مواجهه او با فرش شده است. از یک سو کشف دوباره فرش در هنر میر مولا ثریا آن را به واسطه‌ای فرمی/مفهومی برای ایجاد ارتباط میان سنت و معاصریت بدل کرده است و از سوی دیگر به رسانه‌ای برای بیان دغدغه‌های فکری.
میرمولا پس از سال‌ها نوآوری در فرش ایران و گسست از بن‌بست‌های سنت، این بار معاصریت را به مرزهای فرش می‌کشاند و آن را به امری مفهومی و معاصر تبدیل می‌کند. این آثار دستباف هستند اما فرش نیستند. او عامدانه شکل‌شناسی منظم فرش ایرانی را در هم ریخته و اشکالی اگزوتیک و غریب را وارد هنر دستباف‌های ایرانی کرده است. دستباف‌های سنجاق‌ شکل با ریشه‌ها و فرم‌هایی که از آن بیرون زده‌اند، مخلوقی جدید را وارد دنیای ما می‌کنند. ارجاعی همزمان به عجایب‌المخلوقات فرهنگ ایرانی و مسخ‌شدگی معاصر پس از بیدار شدن از خواب. دیگر آثار او با شکل‌های بدن‌گونه، با خط نگاره‌ها و اعداد، یادآور بدن کج و معوج هویت انسان معاصر هستند که در هم‌ریختگی شکل‌شناختی را به گروتسکی ایرانی بدل می‌کنند. به لحاظ نمادشناختی، این آثار معنا را در دو لایه لغزنده نمادشناسی کهن و فرهنگ بصری معاصر شکل می‌دهند. ارجاعات متعدد او به خط و اعداد فارسی؛ نقش‌مایه‌ها و نمادهای کهن مانند ماهی، اسلیمی‌ها، عناصر تزئینی در فرهنگ‌های گوناگون و نمادهای میخ و سنجاق از فرهنگ بصری معاصر، آثار جدید میرمولاثریا را واجد ویژگی نوینی از معاصریت در هنر ایران یعنی گسست، اتصال و چندگانگی می‌کنند. این آثار با گردهم آوردن عناصر متنوع به شیوه‌های غیرمنتظره، اتصالات جدیدی ایجاد می‌کنند. در این بازی میان نمادپردازی کهن و فرهنگ بصری معاصر و مَفصل‌بندی عناصر است که معنا برساخته می‌شود و سپس می‌لغزد و می‌گریزد. میخ و سنجاق بیننده را درگیر پرسش هستی‌شناختی سوژه معاصر در باب وضعیت خود می‌کنند؛ سوژه‌ای که همچون میخ، این عنصر سرکوب شده، ساختارهای محدود کننده اجتماع، سنت‌ها و فشارها او را خمیده می‌کنند و انسانی که خویشتن خویش را دوباره پی‌ می‌افکند، صاف می‌کند و در چرخه مدام خمیدگی و صاف شدن گرفتار می‌شود.
 سنجاق، فروبستگی دوران ما را نمادین کرده و به همین دلیل است که آثار جدید میر مولا ثریا مخاطب را درگیر خود کرده و خراش می‌دهد.
از این جهت آثار میر مولا ثریا در مفهوم‌گرایی بی‌زمان باقی نمی‌ماند و ارتباط  درون‌ماندگاری با زمانه خود برمی‌سازد.
چندگانگی آثار میرمولا ثریا در سطح فرم باقی نمی‌ماند و در تکنیک‌ها ادامه می‌‌یابد. میرمولا ثریا برای نخستین بار تکنیک‌های بافندگی را به مثابه ارجاعات نشانه‌شناختی به کار می‌گیرد. تسلط او بر تکنیک‌های کهن بافندگی ویژگی خاصی به این آثار بخشیده است.
با نگاهی دقیق‌تر به آثار او رد تیغ پرداخت فرش را می‌توان مشاهده کرد که مفهوم خراش را برای مخاطب از سطح بصری به سطحی عمیق‌تر می‌برد و آن را به ایده و مفهوم مرکزی این آثار بدل می‌کند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و هفت
 - شماره هشت هزار و پانصد و هفت - ۲۰ تیر ۱۴۰۳