صفحات
شماره هشت هزار و پانصد و چهار - ۱۷ تیر ۱۴۰۳
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و پانصد و چهار - ۱۷ تیر ۱۴۰۳ - صفحه ۲۰

در معنای هــــــــــــــــنر

سعید فلاح فر

پژوهشگر هنر

بازدیدکنندگان تازه‌کار نمایشگاه‌های هنری معمولاً یک سؤال ثابت دارند که به نحوی از معنای اثر هنری می‌پرسند. این مخاطب‌ها مثلاً دوست دارند بدانند در هر تابلوی نقاشی خاص، چه معنی مشخصی نهفته است یا هنرمند دقیقاً چه می‌خواسته بگوید. در بیشتر موارد این معنا را معادلی کلامی فرض می‌کنند و تمایل دارند متن استیتمنت‌ها، توضیحات کارشناسان هنری یا منتقدان حاضر در نمایشگاه در یک یا چند جمله کوتاه، ما‌به‌ازای اثر هنری را در اختیار آنها بگذارند. همان‌طور که در مدرسه‌ها به اشتباه، به دانش‌آموزان معنی کردن کلمه به کلمه ابیات شاعرانه را می‌آموزند. می‌شود به این گروه گفت؛«اگر هنرمند می‌توانست معنای اثرش را در چند جمله ساده به شما بگوید، چرا باید زحمت خلق چنین اثری را متحمل می‌شد؟!» اما این پاسخ برای شرح موضوع کافی نیست. یک اثر هنری چه معنای قابل تبدیلی به زبان و کلمه می‌تواند داشته باشد؟ آیا در هر اثر هنری باید اندرز، شعار و جمله قصار یا یک ابراز عاطفی روشن و قابل بیانی پیدا کرد؟ شاید بهتر باشد پیش از هر گفت‌و‌گویی برداشت‌های مختلف از عبارت «معنا» و «معنی» را مدنظر قرار دهیم. به این ترتیب که استنباط مخاطب اثر هنری از «معنای هنر» چه می‌تواند باشد؟ یا چه باید باشد؟ بخشی از این خصوصیت هنری را می‌توان مربوط به «محتوای» اثر هنری دانست، اما قطعاً چگونگی انتقال این محتوا در برداشت مخاطب از معنای اثر، حضور پیدا می‌کند. بعید نیست که قسمتی از خواست مخاطب برای معادل‌سازی معنایی اثر هنری توسط کارشناسان و منتقدان، غیر از ناآشنایی با ماهیت هنر، نوعی ساده‌انگاری و البته کمی راحت‌طلبی در مواجهه با یک اثر هنری باشد. مخاطب ناآشنا، عجول و راحت‌طلب دوست دارد در کوتاه‌ترین زمان ممکن و با حداقل فعالیت ذهنی، اثر هنری را به طور کامل درک کند و با رضایت خاطر از این درک سریع و عمیق، فرایند دیدارش را به پایان برساند؛ گاهی انگار در حد یک وظیفه شهروندی یا در نهایت به عنوان یک الزام فرهنگی، در حالی که تأویل‌پذیری آثار هنری، دامنه تفسیر را در هر موقعیت متفاوت یا تازه و برای فرد فرد هر مخاطب آگاهی، توسعه می‌دهد. آیا معنای اثر هنری می‌تواند یک داستان یا یک روایت چند خطی باشد؟ مثلاً اینکه یک مجسمه هنری از روی چهره فردی با اسم و مشخصات معلوم ساخته شده و رابطه ویژه‌اش با هنرمند سبب خلق این اثر شده است. این تابلوی نقاشی به سفارش یک شخصیت فرهنگی یا سیاسی و برای تبلیغ دیدگاه معینی اجرا شده است. نقاشی‌های دیواری کلیسایی از داستان‌های معروف انجیل الهام گرفته شده است و توصیه به رعایت اصول اخلاقی یا یک باور مذهبی دارد.  گاهی در شرح و نقد یک اثر هنری برای مخاطب، می‌توان به اشارات تاریخی، گره‌گشایی نمادها، رابطه اجزا، مبانی فکری و اجتماعی و... پرداخت. اگر همه این موارد برای مخاطب اهمیت و اصالت داشته باشد، باز هم در حوزه نقد و تحلیل هنر، باید به چگونگی بیان هنرمندانه این معانی پرداخت، چراکه دریافت این اطلاعات به تنهایی برای درک معنای اثر هنری کافی نخواهد بود. این مثال‌ها شاید ساده‌ترین نمونه از معنی در اثر هنری باشند. موضوع وقتی پیچیده‌تر می‌شود که این قبیل اخبار و جملات اولیه یا موارد مشابه آن قابل انتساب به اثر هنری نیستند؛ چنانچه معمولاً بیان معانی و تحولات حوزه زیبایی‌شناختی برای مخاطب غیرحرفه‌ای کار دشواری است. اگر «کلام» را از متن موسیقی‌های بزرگ جهانی حذف کنیم، چه چیزی به عنوان معنای آن قطعات موسیقی به جا می‌ماند؟ چگونه و چرا هنرمندان، اثر هنری تولید می‌کنند؟ آیا پشت هر اثر هنری می‌توان هدف یا قصد قابل حدس و کشفی پیدا کرد؟ مخاطب چه ارتباطی با این قصد هنرمندانه دارد؟ «گفتار» ظرفیت بیانی همترازی با سایر ابزار هنری مثل آوا یا تصویر و... دارد؟ تقلیل چنین تحلیل‌هایی به چند معنای زودیاب و دم‌دستی، نمی‌تواند متناسب با ارزش‌های آثار هنری باشد. آیا عدم قابلیت تبدیل معنای اثر هنری به جملات و کلمات، مساوی با بی‌معنا بودن اثر هنری است یا باید دایره بزرگ‌تری برای کارکرد «معنای اثر هنری» داشته باشیم؟

 

جستجو
آرشیو تاریخی