آیا کنسرت تخت جمشید به تدوین دستورالعمل برگزاری کنسرت در بناهای تاریخی منجر می شود
آواز در متن تاریخ
زهرا کشوری
دبیر گروه زیست بوم
کنسرت علیرضا قربانی، خواننده سنتی ایران امشب در تخت جمشید به پایان میرسد.
عزتالله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی میگوید با این اجرا، تابوی کنسرت در پایگاههای تاریخی، در دولت شهید رئیسی شکسته شد.
براساس آماری که ضرغامی میدهد هر شب 5400 نفر به تماشای اجرای قربانی و گروهش نشستهاند.
وزیر میراث فرهنگی اعتقاد دارد برگزاری رویدادهای فرهنگی در کنار آثار تاریخی به رونق کم سابقه مراکز اقامتی، حمل و نقل بویژه هوایی و سایر خدمات گردشگری در زمان برگزاری این رویدادها و تقویت اقتصاد گردشگری منجر میشود؛ اعتقادی که به نظر میرسد تعداد طرفدارانش از زمان برگزاری کنسرت علیرضاقربانی در سال 1393 در عمارت مسعودیه تا کنسرت او در تخت جمشید در سال 1403 افزایش یافته.
دو دیدگاه
برگزاری کنسرت در فضاهای فرهنگی و ابنیه تاریخی همواره با مخالفتهای جدی روبهرو شده است که بیش از هرچیز به دلیل شرایط کالبدی آثار تاریخی ایران است.
کنسرت سی
یکی از شدیدترین مخالفتها در زمان برگزاری کنسرت سی همایون شجریان و سهراب پورناظری با حضور جمعی از بازیگران شناخته شده چون سحر دولتشاهی، بهرام رادان، مهدی پاکدل و... در کاخ سعد آباد اتفاق افتاد. مثل همیشه خبرنگاران حوزه میراث فرهنگی جلودار این انتقادها بودند. هرچند به نظر میرسد از زمان کنسرت سی همایون شجریان در سال 1396 تا کنسرت علیرضا قربانی در تخت جمشید نگاه برخی از اهالی رسانه هم تغییر کرده است. دلنگرانی و مخالفت آنها با شیوه برگزاری این برنامه است و نه نفس برگزاری آن اما آنها آنروزها مخالف سرسخت کنسرت سی بودند. بالا رفتن هرشب بهرام رادان در نقش زال از یکی از ستونهای کاخ به اعتراض شدید اهالی رسانه و کارشناسان میراث فرهنگی منجر شد. آنها تماس پای رادان روی ستون و بالا رفتن او از ستون در طول 60 شب را باعث صدمه به کاخ دانستند. البته بعدها گروه کنسرت اعلام کرد که پای زال به ستون نمیخورد و در واقع بهرام رادان هر شب با طناب به بالا کشیده میشود. اعتراض دیگری هم به کنسرت سی شد. تمام فضای پیرامون محل برگزاری کنسرت، به فعالیتهای اقتصادی از جمله تبلیغ اسپانسرها اختصاص داده شد. گروه همایون هم برای فروش بلیت بیشتر، تا جایی که میتوانست، روی چمن کاخ صندلی چید و در نهایت کسانی که در ردیف آخر نشستند، به رغم پرداخت هزینه کنسرت، مجبور شدند برنامه را از صفحه نمایشگر تماشا کنند. این موضوع هم نوک پیکان انتقادات را به سمت همایون و گروهش برد و او را متهم به این موضوع کردند که نگاه اقتصادیاش بر نگاه فرهنگی چربیده است.
همین نگاه انتقادی به کنسرت قربانی هم وجود دارد. برای مثال باستان شناسی چون عباس مقدم اعتقاد دارد که تخت جمشید به عنوان شناخته شدهترین اثرایرانی در جهان نیازی به برگزاری کنسرت ندارد و این برگزارکنندگان کنسرت هستند که از تخت جمشید اعتبار میگیرند. یکی از باستان شناسان دیگر اعتقاد دارد که موسیقی فاخرتری باید در فضایی چون تخت جمشید برگزار شود. همه این نگاهها نشان میدهد که حداقل بخشی از جامعه میراث فرهنگی دیگر آن نگاه صفر و صدی یک دهه پیش را ندارند. هرچند یک طیف صد درصد مخالف هم وجود دارد که معتقد است برگزاری کنسرت در فضای تاریخی در سایر کشورها دلیلی برای صدور مجوز در آثار تاریخی ایران نیست چون شرایط حفاظت از آثار تاریخی در ایران متفاوت با آن کشورهاست.
آنها توجهها را به وضعیت فرونشست و گلسنگهای تخت جمشید جلب میکنند.اما همین مخالفان امروز کمتر به برگزاری کنسرت سیصد در کاخ سعدآباد که همزمان با نگارش این مطلب هم در حال اجرا است، توجه میکنند. کنسرت سیصد ادامه کنسرت سی بعد از جدایی همایون شجریان از سهراب پورناظری است. آن هم کنسرتی که نه سه شب که شبهای متولی در همه این سالها درهمین کاخ سعدآباد برگزار شده است. انگار دلنگرانیها وقتی مشمول مرور زمان شد به فراموشی سپرده میشود.
جنجال در ونیز
حتماً انتقاد فعالان میراث فرهنگی، رسانهها و باستان شناسان به برگزاری هر کنسرت در فضاهای تاریخی از جمله تخت جمشید واجب، ارزشمند و نتیجه بخش است. شکی وجود ندارد که همین انتقادها باعث شد امروز کنسرت قربانی با تمهیدات بیشتری از آنچه که بود، برگزار شود اما آیا کنسرت قربانی هم مثل کنسرت پینک فلوید در سال 1989 در میدان سن مارکو ونیز به تدوین یک دستورالعمل مشخص برای جلوگیری از آسیبهای احتمالی رویدادهای فرهنگی در ایران منجر میشود؟! کنسرت پینک فلویدها آنقدر حاشیه داشت که باعث تغییر مدیریت شهری ونیز شد. مدیران میراث فرهنگی شهر مخالف برگزاری کنسرت بودند اما راه به جایی نبردند. البته مخالفتها بیتأثیر هم نبود. برگزارکنندگان شدت صوت (دسیبل) را برای حفظ بناهای تاریخی میدان سن مارکو در مقابل امواج سیستمهای صوتی، کاهش دادند. دلنگرانی درباره جمعیت بالا را هم با ایجاد استیج شناور روی آب مدیریت کردند.
مخاطبان در قایقها و سواحل کانال مرکزی شهر به تماشا ایستادند. تمهیدات اما آنها را از انتقادها رها نکرد. آنچه در رسانهها منتشر شد، چیز دیگری بود؛ شهری به هم ریخته و آلوده. تماشاچیان کنسرت از هیچ آسیبی به چهره شهر و بناهای تاریخی دریغ نکردند. انتشار اخبار به شکلگیری اعتراضاتی منجر شد که استعفای شهردار و مدیریت شهری را در پی داشت. آن کنسرت درس عبرتی برای شهر شد تا دیگر کسی شاهد چنین اتفاقی نباشد. آن اتفاق به تدوین دستورالعملها و ساخت تجهیزاتی منجر شد که دلنگرانیها درباره برگزاری کنسرت در فضاهای فرهنگی چون در کلوسئوم، پمپئی، هرم جیزه، آکروپولیس، آمفی تئاتر پولا و... را از بین برد. باید امیدوار بود که کنسرت علیرضا قربانی در تخت جمشید هم به تدوین چنین دستورالعمل بومی منجر شود. زمان مخالفت صددرصدی با برگزاری کنسرت در فضاهای تاریخی و نگاه صفر و صدی گذشته است. همانطور که اکبر تقیزاده، رئیس پروژه مرمت و احیای عمارت مسعودیه به «ایران» گفت فعالیتهای فرهنگی از جمله برگزاری کنسرت علیرضا قربانی باعث شد تا خیابان منتهی به عمارت مسعودیه به جای اینکه خوابگاه افراد معتاد و کارتن خواب بشود به محلی برای رفت و آمدهای فرهنگی تبدیل شود؛ رفت و آمدهایی که حال منطقه را رنگ دیگری میزند.
اما چقدر از آورده اقتصادی این کنسرتها خرج اثری چون تخت جمشید میشود؟ اثری جهانی که بودجه اختصاصی ندارد و گاهی اوقات از پس پرداخت حقوق معوقه نیروهای پایگاه میراث فرهنگی برنمی آید.