بابک خواجه پاشا در گفت‌وگو با «ایران» از تجربه کارگردانی «آبی روشن» گفته است

عمل قهرمانانه فراتر از منطق است

بابک خواجه پاشا در حالی این روزها «آبی روشن» را به عنوان دومین تجربه کارگردانی‌اش روی پرده سینما دارد که فیلم اول او «در آغوش درخت» هنوز اکران نشده است. او که پیش از این سابقه دستیاری مجید مجیدی و رضا میرکریمی را داشته، برای فیلم اولش برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه و سیمرغ بهترین فیلم اول از جشنواره چهل‌ویکم فجر شد. خواجه پاشا در دومین ساخته خود همچون فیلم اولش باز هم سراغ مضمونی خانوادگی و بر مدار اخلاق رفته است. «آبی روشن» که برای اولین بار در چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر از آن رونمایی شد، داستان کشف یک فیروزه کمیاب است که زندگی یونس را که صاحب معدن، معتمد و بزرگ شهر است، وارد مسیر مخاطره‌آمیزی می‌کند. فیلمساز تلاش دارد با پس زمینه ارادت به امام رضا(ع) تأکید مضاعفی بر اهمیت اخلاق در مناسبات زندگی اجتماعی داشته و یک دغدغه مهم اجتماعی به عنوان گفتمان را مدنظر قرار دهد.

«آبی روشن» را یک «فیلم ایرانی» می‌دانم
بابک خواجه پاشا در گفت‌وگو با «ایران» درباره چالش‌های پرداختن به مضامین دینی و ساخت فیلم مذهبی در سینمای ایران می‌گوید: «من معتقدم ما به ‌عنوان یک ایرانی هویتی داریم که دین و مذهب جزئی از این هویت است و قابل جدا کردن نیست. از این منظر فیلم «آبی روشن» را بیش از آنکه یک فیلم مذهبی بدانم، یک فیلم ایرانی می‌دانم. این عین زندگی ما ایرانی‌هاست که هر بار عید می‌شود و با تعطیلات مواجه می‌شویم حتی اگر به شمال و شیراز هم برویم در مسیر بازگشت به زیارت مشهد هم می‌رویم.»
او در ادامه می‌افزاید: «مگر این تجربه‌ها از زندگی ما ایرانی‌ها قابل جدا کردن است؟ به همین دلیل معتقدم این فیلم، یک فیلم ایرانی است. من به‌عنوان یک فیلمساز، تأکید دارم فیلم‌هایی بسازم که هویت در آنها پررنگ باشد. اینها عین هویت ایرانی ماست. کما اینکه در فیلم‌های خارجی چه هالیوودی باشد چه اروپایی، دیده‌ایم که اگر شخصیت کاتولیکی در داستان وجود دارد، بارها به کلیسا می‌رود. عِرق‌ها و ملاحظات مذهبی خاص خود را هم دارد. اینها جنبه‌های هویتی آنهاست که به راحتی در فیلم‌های‌شان هم نمایش داده می‌شود و خیلی از ما هم آن را می‌پذیریم اما سؤالم این است که ما چرا نباید روی این نشانه‌های هویتی کار کنیم؟»

سینما هنر «باهم دیدن» است
کارگردان «آبی روشن» در پاسخ به این سؤال که داستان این فیلم باوجود فرازهای تلخی که دارد حال مخاطب را بد نمی‌کند و آیا تعمدی برای این جنس روایت داشته است، توضیح می‌دهد: «برای پاسخ به این سؤال هم ابتدا باید به شناخت ناصحیح برخی افراد در کشور ما نسبت به سینما، اشاره کنم. نگاه‌های غلطی که متأسفانه برخی به آن دامن هم می‌زنند. سینما هنر «باهم دیدن» است. یعنی در این هنر فیلمساز باید به‌گونه‌‌ای فیلم بسازد که امکان تماشای همزمان آن از طرف چند عضو یک خانواده وجود داشته باشد.»
او با اشاره به سکانس افتتاحیه فیلم خود توضیح می‌دهد: «نشان دادن یک مرگ، هم می‌تواند به همراه چرکی باشد و هم عجین با زیبایی‌ها؛ سکانس ابتدایی به‌گونه‌ای به مقوله رضایت گرفتن و مرگ اشاره دارد که مخاطب به راحتی می‌تواند به همراه فرزندش آن را تماشا کند و همزمان از رأفت و مهربانی برای او بگوید. اگر این سکانس را در موقعیتی به تصویر می‌کشیدیم که طناب گردن یک جوان است، کسی می‌خواهد او را بالا بکشد و دیگران در حال ضجه و تقلا برای رضایت هستند، آیا مخاطب می‌توانست همراه فرزندش آن را تماشا کند؟»
این کارگردان سینما در ادامه تأکید می‌کند: «باورمن این است که می‌توان زشتی‌ها را هم به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشید. این یکی از شاخصه‌های قصه‌گویی ایرانی است که بشدت خودم را به آن پایبند می‌بینم.»

تصمیم یک قهرمان
خواجه‌پاشا درباره پایان‌بندی «آبی روشن» و برخی واکنش‌های انتقادی نسبت به غیرمنطقی بودن تصمیم شخصیت اصلی پاسخ می‌دهد: «این نکته به جنس قهرمان در داستان ما مربوط می‌شود. شما قهرمانان ایرانی در عرصه‌ای مانند دفاع مقدس را مرور کنید، آیا می‌توانید بگویید کنش همه این قهرمان‌ها منطقی بوده است؟ اساساً مگر گذشت، منطق‌بردار است؟ مگر از خودگذشتگی می‌تواند منطقی باشد؟ این جنس از خودگذشتگی شاخصه اصلی قهرمانان ایرانی است.»
او در توضیحات تکمیلی خود به از خودگذشتگی سرداران ملی و دفاع مقدس اشاره کرده و می‌افزاید: «مگر می‌توان گفت شهید باقری و شهید همت همه کارهایی که انجام داده‌‌اند، منطقی بوده است؟ به نظر من این جنس قهرمانان، فراتر از چهارچوب‌های منطق عمل کرده‌اند. اگر شخصیت «یونس» هم در داستان ما قرار بود با قوه منطق خودش تصمیم بگیرد، دیگر امام رضا(ع) کجای داستان می‌توانست قرار بگیرد؟‌ از خودگذشتگی و رأفت او کجا می‌توانست بروز پیدا کند؟ صحبت از «ازخودگذشتگی» بسیار حرف بزرگی است چرا که معنایش این است که یک آدم باید از خودش عبور کند. اینجا منطق کارکرد خودش را از دست می‌دهد.»
کارگردان «آبی روشن» در پایان توضیحات خود درباره پایان‌بندی این فیلم تأکید می‌کند: «تصمیمی که حاج یونس در پایان روایت فیلم می‌گیرد، تصمیم یک قهرمان است و قهرمان می‌تواند تصمیمی بگیرد که ما اساساً آن را باور نکنیم. از این جهت هم تصمیمش به نظر ما غیرمنطقی می‌آید که اساساً برپایه منطق گرفته نشده است. این شخصیت در داستان ما دلش را به دریا زده و دارد آزادگی را تجربه می‌کند. خودش هم می‌فهمد که دارد آزمایش پس می‌دهد. می‌داند در موقعیت آزمایش قرار دارد پس نمی‌تواند با منطقش پیش برود.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و نود و نه
 - شماره هشت هزار و چهارصد و نود و نه - ۱۱ تیر ۱۴۰۳