مهارت مواجهه با تصویر

سعید فلاح فر

پژوهشگر هنر

«عکس را چطور می‌بینند؟» این سؤال از فرط بداهت، هم بیش از اندازه ساده و حتی مضحک است و هم بیش از اندازه پیچیده و قابل تأمل است. عکس دیدن هم مثل شعر خواندن مستلزم فراهم آمدن مقدماتی است. برای یک فرهنگ کلام‌محور یا متن‌محور، شرایط خواندن یا شنیدن یک متن مکتوب سهل‌تر و آشناتر به نظر می‌رسد تا دیدن عکس. اما مواجهه با تصویر می‌تواند بیش از حد ساده‌گیرانه یا بیش از حد دشوار باشد. حتی اگر قائل به لذت بردن از تصویر نباشیم، باز هم مهارت و چگونه عکس دیدن را باید یکی از معیارهای «سواد» در عصر معاصر دانست.
در مراجعه به هر متن نوشتاری، پیش از هر اقدامی، نوع و موضوع نوشته مدنظر قرار می‌گیرد. آمادگی برای خواندن یک متن ساده خبری از روزنامه، متن آگهی تبلیغاتی، بروشور دستور‌العمل کار با وسایل گازسوز و برقی خانگی و... قطعاً تفاوت‌های عمیقی با پیش‌فرض‌های ضروری برای خواندن رمان، کتاب‌های فنی پیشرفته، تحلیل‌های چندلایه فلسفی و اجتماعی و... دارد. این تفاوت در خواندن اشعار غنی، که کمال زبان محسوب می‌شود، به اوج اختلاف ممکن خواهد رسید. تکرار فعل خواندن در زندگی روزمره باعث شده به این نکته کمتر توجه داشته باشیم که بعد از طی دوره‌های آموزش الفبا و تسلط بر مبانی ابتدایی خواندن و نوشتن، خواندن هر متنی از یک جمله آغازین شروع می‌شود. درجه اهمیت شناخت و دسترسی به این سرآغاز و ترتیبات و روابط بعدی، در نوع متن و نوع استفاده خواننده نهفته است. شاید یک اعلان خبری را بتوان با کمی جابه‌جایی در ترتیب جملات هم فهمید، اما جابه‌جایی در سایر متون می‌تواند موجب سردرگمی برای درک معنا یا ضایع شدن حس متن در قیاس با آنچه منظور نویسنده بوده، شود.
شعر خواندن یکی از مهم‌ترین و شاید سخت‌ترین نوع خواندن برای برقراری ارتباط کامل بین سه ضلع نویسنده، متن و مخاطب است. در مواردی خواننده خود ضلع مستقلی است که به شکل‌دهی مثلث مذکور می‌پردازد. تشخیص سطر نخست و ارتباط منطقی با ادامه شعر، اگرچه بدیهی است، اما حکم ضروری در خواندن محسوب می‌شود. بعد از آن، درک یک شعر احتیاج به تسلط خواننده به سطح اول و ساختار ارتباط کلامی در زبان شعر دارد. یعنی فهمیدن معنای اولیه کلمات و جملات، اعم از مفردات یا ترکیبات. بویژه که کلمات و حتی جملات ممکن است در میان متن، معنایی متفاوت از معنای مستقل خود یا آنچه فرهنگ‌های لغت به عنوان معادل برای کلمات می‌نویسند، داشته باشند. زبان در شعر، به مراتب پیچیده‌تر از این مواجهه اولیه با متون ساده است. درک این بخش از زبان شاعرانه اغلب مستلزم آگاهی از صنایع ادبی، آرایه‌های شعری، دستورزبان و... است. چنانچه پای مفاهیم و محتوا هم به شعر باز شود، به تناسب نیاز به اطلاع از تاریخ، داستان و فرهنگ عامه، فلسفه، جامعه‌شناسی، نشانه‌شناسی،
زیبایی شناسی آوایی و کلامی، موسیقی کلام، تجربه زیستی و... هم بیشتر و بیشتر خواهد شد. به عبارتی باید پذیرفت شعر از اجزای پیدا و پنهانی از زبان و کلام و... تشکیل شده که در درک کلیت آن نیاز به فهم تک تک اجزا ضروری است اما کافی نیست. عکس‌ها گاهی فقط یک تصویر ساده معادل جملات تکراری احوالپرسی، یک تیتر روزنامه‌ای، نامه اداری یا گزارش رخدادهای معمولی و مکالمات روزمره هستند، اما همان‌طور که نوشته‌ها مراتب نازل و عالی دارند، عکس‌ها هم حائز مراتب نازل و عالی خواهند بود. خواندن یک عکس دندانپزشکی با خواندن عکس خبری صفحه اول روزنامه تفاوت دارد. بعضی از عکس‌ها، مثل عکس‌های تاریخی و... می‌توانند مرجع استخراج اطلاعات خاص باشند. اما الزاماً نباید دسترسی به این موارد را الگویی برای خوانش همه عکس‌ها تصور کرد. البته ممکن است همین جنس از خوانش برای بخشی از عکس‌های علمی و فنی و خبری کافی باشد.
در قیاس متن و عکس؛ اگر عکس‌های هنری را زبان مصور شاعرانه فرض کنیم، می‌توان به شباهت‌هایی در خواندن شعر و دیدن عکس دست پیدا کرد. یعنی بدون فهم ارکان تصویر و ترکیبات تصویری (در قیاس با کلمه و جمله و ساختار) نمی‌توان انتظار هیچ نوع رابطه‌ای بین هنرمند عکاس، عکس و مخاطب داشت. برای این کار پیش از هر کاری باید ژانر عکس و زبان مرجع عکس را شناسایی کرد. شناخت ژانر بخش مهمی از سطح و شیوه ورود را تعیین خواهد کرد. بعد از آن نوبت به یافتن سطر نخست هر عکس می‌رسد و همه آنچه برای حظ و مراوده میان شاعر و شعر و خواننده نیاز است. ترتیب تقریباً همیشگی حضور جمله آغازین در نخستین سطر هر نوشته آنقدر بدیهی است که اغلب اهمیت آن به چشم نمی‌آید. اما در مورد عکس، کشف مدخل و کلمه و جمله نخستین، علاوه بر ترفندهایی که عکاس به کار می‌گیرد، مستلزم آگاهی، بینش و تجربه بیننده است.با این حال، هر خوانش و هر تفسیر عکس، خودِ ذاتی عکس نیست و حداکثر یکی از چندین چهره ممکنی است که برای فهم و قرائتی از عکس بازسازی یا گره گشایی می‌شوند. با این توضیح ضروری که خوانش عکس یک فرایند ذهنی و دیداری است و الزاماً نباید آن را معادل تبدیل تصویر به کلمه و کلام دانست، گمان می‌رود این معنا از «خوانش عکس» قابل تسری به برخی هنرهای تجسمی، از جمله نقاشی و... باشد.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و نود
 - شماره هشت هزار و چهارصد و نود - ۳۰ خرداد ۱۴۰۳