جهانی شدن هنر ایرانی و بازنمایی رویدادهای هنری (بخش سوم)

سعید اسلام‌زاده

روزنامه‌نگار

جهانی شدن هنر هم مانند بسیاری دیگر از شاخه‌های فرهنگ و اقتصاد و... نیاز به بسترها و مناسباتی دارد که در نقش ملزومات اولیه و مقدمات کار عمل می‌کنند. به این معنی که با شکل‌گیری این مقدمات است که از سویی هنرمند ما آماده حضور در رویدادهای جهانی می‌شود و از دیگرسو شرایط اولیه برای دیده شدن هنر ایرانی مهیا می‌شود. برگزاری جشنواره‌های هنری و دعوت از کیوریتورها و گالری‌داران معتبر بین‌المللی یا دست کم کیوریتورهای کشورهای همسایه و آنهایی که مبادلات اقتصادی و سیاسی مؤثر با کشور ما دارند، می‌تواند گام‌های اولیه در مسیر رسیدن هنرمندان ما به بازارهای جهانی و سپس جهانی شدن باشد.
راه‌اندازی حراج‌ها، آرت‌فرها و اکسپوهای منطقه‌ای به گونه‌ای مشابه‌سازی رویدادهای جهانی در عرصه هنر است. در جشنواره‌های بین‌المللی که با استانداردهای پذیرفته شده جهانی برگزار می‌شود یا ورک شاپ‌هایی در سطح استادان مستر در هنرهای تجسمی، می‌تواند از مسیرهای شناخته‌شده و مطمئن در ایجاد فضای گفت‌و‌گو میان هنرمندان ایرانی و گالری‌داران و کیوریتورهای جهانی باشد. ناگفته پیداست که در سپهر هنری ایران چنین اتفاقی نمی‌افتد و هنر ما به شکل جزیره‌ای است که ارتباطات منسجم و سازمان یافته‌ای با جهان هنر ندارد و اگر هم در این سال‌ها دیده‌ایم که تعدادی از آثار هنرمندان ما در حراجی‌های معتبر به فروش رفته است یا چند نفری از هنرمندان ایرانی در جهان شناخته شده‌اند محصول جریانی مدیریت شده و مستمر نیست و بواقع داستان تلاش فردی هنرمند است یا زندگی و کار هنری او در کشوری دیگر و در حالت بسیار ایده‌آل و خوشبینانه به دلیل ارتباطات بین‌المللی یک گالری‌دار داخلی با جریان جهانی هنر است.
مسأله مهم دیگر که می‌تواند یکی از مقدمات لازم برای حضور هنرمند ما را در رویدادهای جهانی تسهیل کند، عضویت در انجمن‌های هنری بین‌المللی است (البته الان از این موضوع می‌گذرم که شرایط عضویت در این انجمن‌ها هم چندان ساده و در دسترس نیست). امروزه هنر معاصر بدل به یک نهاد اجتماعی شده است که کنشگران اجتماعی در عرصه‌ای پیچیده وارد بازی تازه‌ای شده‌اند. از هنرمند و گالری‌دار و کیوریتور و منتقد و کارشناس هنری بگیر تا مجموعه‌هایی که به هنرمندان جایزه می‌دهند و ناشران و رسانه‌ها و در خط پایان ماجرا هم مخاطب یا مصرف‌کننده اثر هنری هستند که البته این کنشگران ممکن است در جای دیگری موقعیت و مأموریتشان را با دیگری تعویض کنند. مخاطبی که خودش در جایگاه کارشناس و ناشر می‌تواند وارد این بازی پیچیده شود. در نهایت اینکه هنر معاصر امری کاملاً اجتماعی است و تحت تأثیر همین کنشگری‌های اجتماعی و اقتصادی. پس ورود به این زمین بازی به صورت انفرادی تقریباً غیرممکن است. اگر هم اتفاق بیفتد قطعاً موردی است و استمرار نخواهد داشت. این خاصیت نظام سرمایه‌داری است که به دنیای هنر هم سرایت کرده و برای شرکت در بازی شرط اول رعایت قواعد بازی است. اما ماجرای ما این است که نتوانسته‌ایم در این سال‌ها رویدادهای جهانی هنری را به درستی در فضای هنری کشورمان بازنمایی کنیم. چه در جشنواره‌های سالانه مثل جشنواره هنرهای تجسمی فجر که با عدم برنامه‌ریزی و سیاست‌های کلان تخصصی در حوزه هنرهای تجسمی درگیر است و چه در دوسالانه‌های تخصصی که نامنظم‌اند و گویی اراده محکمی برای برگزاری آنها از سوی نهاد دولتی و هنرمندان احساس نمی‌شود.
به هر روی ما برای رسیدن به بازارهای جهانی که مقدمه اصلی جهانی شدن هنر معاصر ایران است نیاز به برنامه‌ریزی‌های دقیق در سطوح بالای مدیریتی داریم تا بتوانیم با همکاری‌های مستمر با کیوریتور‌ها و نهادهای هنری جهانی این امکان را فراهم کنیم.
در بخشش بعدی درباره سازکار جهانی شدن جشنوار هنرهای تجسمی فجر خواهم نوشت.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و نود
 - شماره هشت هزار و چهارصد و نود - ۳۰ خرداد ۱۴۰۳