چرا موزهها اسناد و منابع خود را در دسترس قرار نمی دهند؟
رضا دبیری نژاد
موزه دار
موزههای ایران با وجود کثرت آثاری که در آنها وجود دارد همواره با این نقد و گلایه روبهرو هستند که چرا آثار خود را عیان نمیکنند و در دسترس قرار نمیدهند. این گلایه از سوی اهل تحقیق بیشتر است، چرا که آثار موزهای برای آنها منبع کار و تولید محسوب میشود. چنانکه شعار امسال شورای بینالملل موزهها تأکید میکند موزهها برای آموزش و پژوهش هستند و این «برای» به معنای خدماترسانی در این حوزههاست، اما موزههای ایران همواره مورد نقد قرار دارند که آن گونه که باید خدمات پژوهشی ندارند و منابع خود را اعم از اسناد و آثار دور از دسترس قرار میدهند. این چالش حاصل تقابل نگرشهاست. از سویی تعاریف و کارکردهای جدید موزه که توقع انتشار و دسترسی بیشتر را دارد و حتی موزه را یک نهاد درونگرا و متعلق به سازمان یا نهادی نمیداند بلکه آن را یک حق و میراث عمومی تلقی میکند و این حق عمومی در قالب همین دسترسیها و بهره برداریهای همگانی بیشتر معنا میشود و این گونه نیست که موزه مالک کامل آثار باشد و آنچه را دوست داشت، بخشش کند اما از سوی دیگر با یک نگاه و تصور سنتی از موزه روبهرو هستیم که موزه را گنجینه و خزانه آثار ارزشمند، ذیقیمت و دست نیافتنی تصور میکند و این ابهام ندیدهها و دست نیافتن به آن ارزش بیشتر میدهد و موزهها سعی میکنند از خود چهرهای مبهم بسازند. در این رویکرد موزهها میپنداشتند که هر چه اثر کمتر دیده شده داشته باشند جذابتر و ارزشمندتر هستند، برای همین تعداد کمی را عرضه میکردند و تعداد بیشتری را به عنوان افتخار خود در خزانه نگه میداشتند. در همین نگرش پژوهش و کار علمی در موزهها نیز به معرفی توصیفی آثار محدود میشد و بیشترین تلاش بر این بود تا آثاری که دیده نشدهاند همانند یک کشف جدید توصیف شوند و این توصیف گویی نقطه پایانی برای معرفی اثر بود، انگار اثر لو رفته است و دیگر اعتبار خود را از دست داده است و این عیان کردن یک فرصت برای خود موزه بود که میخواست انحصاری در اختیار خودش باشد و برای همین هم ارکان موزه آن را بنویسند و در ویترین خود موزه مانند نشریه موزه آن را معرفی کنند. این در حالی است که نگرش جدید موزهداری تولید و پژوهش موزه را در حد توصیف نمیداند بلکه اثر موزهای میتواند از منظرهای علمی مختلف و با دانشهای مختلف مورد تحلیل قرار گیرد و حتی نظرهای مختلف مسبب گفتوگو درباره اثر شوند و هرچه اثر بیشتر مورد پژوهش قرار گیرد ابعاد مختلف آن عیان شده یا برای آن ارزشهای بیشتری ساخته میشود و این گونه بر اعتبار اثر، مجموعه و موزه افزوده میشود. در واقع باید بگوییم در موزهداری جدید اعتبار موزه با داشتههای ندیده آن نیست، بلکه به دیدههایی است که بیشتر مورد پژوهش قرار گرفتهاند و اعتبار افزوده بیشتری به دست آوردهاند و در دسترس قرار دادن بستر اولیهای برای اعتبارافزایی مجموعه موزه است. از سوی دیگر اگر بپذیریم که موزه یک نهاد عمومی و اجتماعی است که مجموعههای آن نیز سرمایههای عمومی محسوب میشوند متخصصین هر حوزه حق دارند به منابع مرتبط با دانش خود دست یابند و حتی عموم جامعه نیز حق دارند به اندازه علاقه خود به این سرمایه دستیابی داشته باشند و عدم دسترسی به این سرمایه نوعی ممانعت از حق آنهاست که موزه این حق عمومی را حق اختصاصی خود و اهالی خود میپندارد و تصور دارد باید به انتفاع مستقیم از آنها دست یابد در حالی که انتفاع موزه در تحقق حق عمومی و اعتبارافزایی بیشتر و کمک به بهرهبرداری بیشتر جامعه از سرمایههای نهفته در موزه است. در واقع دردسترس قراردادن و ندادن حاصل دو نگرش به موزه و امساک کردن یا بخشش کردن موزههاست.