تعریف ناپذیری «هنر»

سعید فلاح فر

پژوهشگر هنر

هنر چیست؟ هنرمند چه کسی است؟ به چه چیزی می‌توان گفت «اثر هنری»؟ آیا اطلاق این عنوان دائمی وغیرقابل خلع است؟ آیا هنر مشروط به وجود است؟ این سؤال‌ها سال‌ها مطرح بوده و همچنان مطرح باقی خواهد ماند و سؤالات جدیدی به آن اضافه خواهد شد. به‌عکس آنچه در علوم تجربی صادق است، برای پاسخ به این سؤالات نمی‌توان پایان و نتیجه‌ای قطعی فرض کرد. هیچ پاسخی نمی‌تواند به قدر کافی اغناکننده و پایدار بماند یا به قدر کافی ممتنع و «همه شمول» باشد. درعین حال تداوم خلق اثر هنری، ناگزیر به ارائه پاسخ‌های قابل اتکا، جامع و روزآمد است. در حقیقت هنرمندان با خلق هر اثر هنری، هر بار برای ارائه تعریفی متفاوت تلاش می‌کنند.
تعریف هر «شیء» یا «پدیده»ای موکول به وجود یا مصادیق وجود آن است. اما «هنر» خلق اثری است که پیش‌تر مشابه آن وجود ندارد. این مشابهت می‌تواند در موضوع یا چگونگی و چیستی باشد. بنابراین «تعریف هنر» یا «تعریف اثر هنری» حداکثر می‌تواند محدود به آنچه وجود داشته یا وجود دارد، دلالت کند و درخصوص آنچه پس از آن خلق می‌شود می‌تواند نامعتبر باشد. تاریخ هنر بارها شاهد تعاریفی بوده که به تدریج منسوخ شده‌اند. بنابراین اطلاق واژه «هنر» به آثار هر دوره‌ای غیرقابل بسط و مشروط به استناد تعاریف همان دوره باقی مانده است. البته این نظر به هیچ وجه مبتنی بر ارزشگذاری این آثار نسبت به هم نیست. به تعبیری ارزشگذاری هنری تابعی از همان تعاریف وقت و شرایط و زمانه خلق اثری هنری باید باشد. منظور از «زمانه» ترکیب مؤثری از همه مشخصات زمان و مکان و فرهنگ و... است که نقش تعیین کننده‌ای در شکل‌گیری نیازها و تعاریف دارد. به عنوان مثال نمی‌توان با معیارهای هنری مکتب نگارگری هرات، اثری از مارک روتکو را ارزیابی و نقد و تحلیل کرد. یا با مقایسه تطبیقی از سلیقه قرن هفدهم پاریس به بررسی نقاشی‌های کاخ هشت بهشت اصفهان پرداخت. این مثال همچنین در عمل می‌تواند این واقعیت را یادآوری کند که هر هنرمندی در زمانه معاصر، چگونه به تعاریفی از هنر که منسوب به جغرافیای فرهنگی و دوره زمانی دیگری باشند نظر می‌اندازد.
آنچه در روزگاری بدیهی به نظر می‌رسیده، در زمانه‌ای دیگر مورد تردید جدی قرار می‌گیرد. پاسخی که مفسرین و هنرمندان به سؤالات مشترک داده‌اند، سرشار از تعارضات بنیادی است. آیا اثر هنری مستلزم «تداوم حیات» و «خلق مستمر» است؟ آیا هنر «تعهدات اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک» دارد؟ رابطه مخاطب با اثر هنری تا چه اندازه حائز اهمیت است؟ در فرایند تفسیر و شناخت هنر، اثرهنری مرجع مستقل و خوداتکاست یا معطوف به شناخت هنرمند و زمانه است؟ هنر و هنرمندی نوعی موظفی شغلی است یا بروز دغدغه‌های فردی هنرمند؟ هنر تا چه اندازه به مهارت‌های فنی وفادار است؟ تا جایی که مفاهیم ظاهراً پذیرفته شده‌ای مثل «اصالت زیبایی شناسی» و تعاریف زیبایی را بازخواست می‌کند.
آیا هنر همچنان به همان اصل الزام‌آور قدیمی برای خلق زیبایی پایبند است؟ این سؤالات ظاهراً ساده محل اختلافات عمیقی است که در دوره‌های مختلف، چیستی و چرایی و حتی چگونگی هنر را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بویژه که اگر تعریفی قائل به حضور عناصر دیگری اعم از مخاطب و فضای هنری و... باشد، همه این جزئیات در خصوص آنها هم قابل تعمیم خواهد بود.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و هفتاد و شش
 - شماره هشت هزار و چهارصد و هفتاد و شش - ۱۰ خرداد ۱۴۰۳