محسن کاویانی شعری با عنوان «برای یک داغ…» در رثای سید شهیدان خدمت و همراهانش سروده است؛ این شعر را در ادامه میخوانید:«باید قبول کرد که پایان جستوجوست/ دیگر دوباره دیدنت ای مرد آرزوست/ شرق است مَطلعِ تو و غرب است مَغربَت/ خورشید اگر نگفت منم تو دروغگوست/ در عصر پشت میز نشینی نمان برو/ اینجا به کام آدمَکانِ هزار روست/ کوه و کمر که جای رئیس و وکیل نیست/ جای رئیس لای پَر مهربان قوست!/ باید فقط نشست و سخنران خوب بود/ باید نماز خواند… نمازی که بیوضوست!/ نُطق تو را تمسخرِ اغیار خسته کرد/ حالا چقدر دور تو خالی ز عیبجوست/ خدمت به خلق کردی و رفتی به فرشِ عرش/ جان را قَباله کردی و دادی به دست دوست/ پاینده باد دولت داغی که بر دل است/ پاینده باد دولت بُغضی که در گلوست/ قَدر تورا چگونه ندانستهایم ما/ این اشک آینهست که با آه روبهروست/ نقاره زن شده دلمان، زعفرانی است/ خون دل است آنچه که حالا سبو سبوست/ پس خادمالرضا شدنت افتخار توست/ آسوده باش کشورمان در پناه اوست/ چشم انتظار تو به خدا حاج قاسم است/ امشب چقدر تشنه دیدار و گفتوگوست/ از این سقوط من که ندیدم صعودتر/ پروازی از میانه پروازم آرزوست…»