شرایط ناگوار اقتصادی - اجتماعی انگلیس از منظر سران سابق این کشور
براون: بیش از 4 میلیون «کودک فقر» داریم
وصال روحانی
روزنامه نگار
اوضاع ناگوار اقتصادی و فشارهای اجتماعی در بریتانیا به حدی رسیده که حتی برخی سران سابق این کشور به انتقاد از شرایط موجود پرداخته و مسئولان کنونی را بابت نادیده انگاشتن این وضعیت شماتت کردهاند.
یکی از آنها گوردون براون است که در سالهای 2007 تا 2010 نخستوزیر انگلیس و به واقع مرد اجرایی نخست این کشور بود. در مقالهای که روز سهشنبه 25اردیبهشت به قلم وی در روزنامه گاردین به چاپ رسید، آمده است: «کوتاهی مسئولان امر در انگلیس از سال 2010 به بعد به حدی میرسد که میلیونها کودکزاده شده طی این دوران چیزی جز فقر را نشناخته و عجین با آن زندگی کردهاند. اگر من در ساختمان شماره 10 در خیابان داونینگ شهر لندن (دفتر نخستوزیری انگلیس) ماندنی میشدم و اجازه اجرایی شدن طرحهای معیشتی مرا که بودجهای 3 میلیارد پوندی بابت آن از پارلمان بریتانیا درخواست کرده بودم، میدادند، وضعیت کنونی کشور و شرایط زندگی این کودکان چیزی به کلی متفاوت با امروز بود. در آن صورت نور امید اقتصادی و پرتوی رستگاری اجتماعی به سوی این بچهها میتابید.»
هر سال وضع بدتر میشود
براون در ادامه مقالهاش آورده است: «آنها از نظر من بچههای فقر هستند و اینک دوره متوسطه را در مدارس خود میگذرانند و تخمین این است که تعدادشان به 4.3 میلیون نفر میرسد. آنها اصلاً مزه یک زندگی مرفه را نمیدانند و حتی برای دقیقهای نعمت ثروت را تجربه نکردهاند. تأسفآور است که هرچه نیازهای این کودکان بیشتر میشود، میزان رسیدگی دولت انگلیس به آنان کاهش مییابد. سیاستهای مغشوش دولتهای بریتانیا طی 15 سال اخیر سبب شده قشر فقیر نه تنها گشایشی در کارش حاصل نیاید، بلکه کمبضاعتتر از گذشته شود. محاسبات من نشان میدهد که این سیاستگذاریهای نسنجیده موجب شده هر سال حداقل 200 هزار نفر به جمع کودکانی که زیر خط فقر بهسر میبرند و سوءتغذیه دارند و از امکانات پزشکی کمبهرهاند افزوده شود.»
بازندگان اصلی بچهها هستند
براون که خود به سبب بیکفایتی در گردش امور اقتصادی کشور به سال 2010 برکنار شد، اضافه کرده است: «40 سال است که دائماً در انگلیس از نسلی سخن میگوییم که موسوم به «بچههای عصر تاچر» هستند (منظور مارگارت تاچر نخستوزیر زن انگلیس در سالهای اواخر دهه 1970 تا اوایل دهه 1990 است که لقب «بانوی آهنین» را به وی داده بودند). در آن زمان آمار بیکاری و کاستهشدن از حجم کمکهای معیشتی به مردم در انگلیس فرآیندهایی رو به رشد بود. درست است که تاچر بخشی از آن ناهنجاریها را ترمیم و اقتصاد را تا حدی شکوفا کرد، اما روشهای آموزشی و تدریسی در کشور ما هرگز خوب نشد که نشد. خانوادههای بسیاری متلاشی شدند و عجز دولت در ایجاد فرصتهای شغلی برای جوانان، میلیونها فرد حاضر در این طیف سنی را ناامید و به سوی تیرگیها و بزهکاریها رهنمون کرد. اگر آن دوران را بسیار بد بنامیم، باید تأکید کنم که 14 سال اخیر از آن دوران به غایت اسفبارتر بوده است.
جدا شدن انگلیس از اتحادیه اروپا و تبعات این رویداد (که آن را برگزیت مینامند)، رواج بهشدت مرگبار بیماری کرونا که جان هزاران هزار نفر را ستاند و چهار سال را در بر گرفت، بحران کمبود و گرانی حاملهای انرژی و اخیراً معضل جنگ روسیه - اوکراین نیمهجانی را هم که انگلیس داشت، گرفته و اوضاع اقتصادی را به سوی یک مرگ محتوم سوق داده است. بازندهتر از همه کودکانی هستند که طی این ایام بهدنیا آمدهاند، زیرا اگر پدر و مادرهای آنان کم یا بیش طعم نعمات زندگی را چشیده باشند، سهم این بچهها در این بازه زمانی فقط انواع نداریها و دور ماندن از نعمات زندگی بوده است ولاغیر.»
فاجعه پشت فاجعه
براون در ادامه مقالهاش آورده است: «از وقتی در متن قانون حمایت مالی از محصلان نوجوان تغییری تازه صورت پذیرفت و حداقل سن دریافت کمک معیشتهای اقتصادی و تحصیلی از 14 به 18 سال افزایش یافت، مشکلات دوچندان شد. آثار این ترمیم ظاهری قانون از 2013 به بعد آشکارتر شد و نه تنها تعرفههای اکثر کالاها بالاتر رفت بلکه قدرت خرید مردم در حوزه املاک و مستغلات هم تقریباً نصف شد. در سال 2016 فاجعهای تازه از راه رسید و به صلاحدید دولت وقت کل بورسیههای تحصیلی و کمکهای معیشتی در ردههای سنی نوجوان و جوان به مدت چهار سال فریز و غیرفعال شد. در سال 2017 هم قانون بازدارنده دیگری به اجرا درآمد که تصریح میکند در هر خانواده انگلیسی حتی اگر 10 فرزند هم داشته باشند، فقط دو تن از آنها زیر چتر حمایتهای مالی و کمکآموزشی دولت قرار میگیرند و آن هشت نفر دیگر اصلاً وجود خارجی ندارند!»
این سرگشتگی محصول عملکرد خودمان است
در بخش دیگری از نوشته براون آمده است: «حتی مطالعات دولت فعلی بریتانیا هم (که سرکردگی آن با ریشی سوناک است) نشان میدهد که حداکثر تا سال 2028 حدود یک میلیون خانواده دیگر انگلیسی که در ردهبندیهای فعلی طبقاتی کشورشان در طیف متوسط جای گرفتهاند، به نقطهای خواهند رسید که آن را زندگی زیر خط فقر مینامند. طی این فرایند امکان اسکان مردم در مجتمعهای مسکونی آبرومند به حداقل خواهد رسید و طبیعی است که کودکان به سوی محرومیتهای فزونتری سوق یابند. در حال حاضر از هر خانوادهای که چهار فرزند دارد، حداقل 3 نفر زیر خط فقر زندگی میکنند و تا چهار سال دیگر آن تکنفر هم فقیر تلقی خواهد شد، چه امروز و چه در تاریخی که گفتم کودکان هر سه ماه یکبار حداقل 10 درصد از کمکهای معیشتی و تحصیلی خود رااز دست خواهند داد و اگر نگاهمان را وسعت بخشیم، کارمندان دولت و شرکتهای خصوصی نیز متحمل 10 درصد کاهش در قدرت خرید خود میشوند و این قضیه دامان بازنشستهها را هم بشدت میگیرد. وزارت کار بریتانیا در حل این ناترازیها واقعاً ضعیف عمل کرده و این امر کشور را به دورانی بس سیاه خواهد رساند. عصری که تشخیص و وصف دشواریهای آن حتی برای اساتید امور اقتصادی و پردازشگران زندگی طبقات نوجوان و جوان بسیار دشوار خواهد بود. این سرگشتگیها فقط محصول عملکرد خودمان و خیل ندانمکاریهای چند دولت اخیر انگلیس است و من هم جز بیان رنج، کاری از دستم برنمیآید.»