ادراک و چشمانداز ژئوپلیتیک ترکیه
محمد مطلق
روزنامهنگار
کتاب «ادراک و چشمانداز ژئوپلیتیک ترکیه» نوشته حسین سیفالدینی در بهار 1403 از سوی نشر «شیرازه کتاب ما» به بازار آمد. این کتاب که در شش فصل سازماندهی شده است، به بررسی ذهنیت و ادراک تصمیمگیران و جامعه ترکیه از محیط پیرامون، قلمرومندی، جغرافیای تهدید و اثرگذاری ایدئولوژیهای سیاسی داخلی بر مفصلبندی گفتارهای ژئوپلیتیکی میپردازد.
دادههای کتاب از سه لایه اطلاعات، جمعآوری و تنظیم شده است؛ نخست بررسی محصولات فرهنگی اعم از رمان، فیلم و سریالهای سیاسی تأثیرگذار در دهه 2000 میلادی، تحلیل محتوای مواضع نخبگان سیاسی ارشد ترکیه در دهه 1990 میلادی درخصوص موضوعاتی مربوط به مرزها، اقلیتهای قومی، نزاعهای بیرونی و تحلیل محتوای مواضع و اظهارات رهبران سیاسی ترکیه (رئیسجمهور، وزیر خارجه و شرکای سیاسی حزب حاکم) از سال 2015 تا 2022 تحلیل محتوا شده و پس از کدگذاری، گزارهها، مقولات و مفاهیم اصلی آن استخراج شده و در فصل بعدی مورد تحلیل جامعتر قرار گرفته است تا نقشه ادراکی و رمزگان عملیاتی مورد نظر در فصلهای پایانی ترسیم شود.
نویسنده علاوه بر نظریهپردازان حوزه تخصصی سیاست خارجی و ژئوپلیتیک از نظریات جدید در روابط بینالملل بویژه رویکردهای روانشناسی مانند «ناخودآگاهی جمعی»، کارل گوستاو یونگ و جنبههای سیاسی این نظریات که در مطالعات متأخر غربی مورد توجه بودهاند، استفاده کرده است. در فصل سوم، محیط جغرافیای ترکیه اعم از رویدادهای تاریخی منجر به تأسیس واحد سیاسی جدید پس از فروپاشی خلافت عثمانی یا تحولات داخلی دیگر مانند کودتای 1980 مورد بررسی و تأثیر عمیق رویدادها و تصمیمهای کلان جهانی مانند جنگ سرد، حمله شوروی به افغانستان، طرح کمربند سبز برژینسکی مورد بررسی و تأثیرات آن بر جامعه و ساختار دولت در ترکیه مورد واکاوی قرار گرفته است.
در فصل چهارم یافتههای متعددی که مستقیماً به موضوع تأثیرپذیری سیاست قلمروسازی از ادراک ژئوپلیتیکی میشوند بررسی شده و چندین لایه اطلاعات مختلف ضمن دستهبندی و طبقهبندیهای متعدد، مورد مرور قرار گرفته است. در فصل پنجم از این اثر، نویسنده روایتها یا گفتارهای اصلی ژئوپلیتیکی در ترکیه را بر اساس اسلامگرایی، کمالیسم، تُرکگرایی و نوعثمانیگری بررسی کرده و در نموداری، ویژگی هر یک از گفتارهای فوق شامل، عنصر بنیادین، ادراک از مکان، دال مرکزی و هدف قلمروسازی را برشمرده است.
ادعای نویسنده این است که ترکیه پس از فروپاشی شوروی، اهداف سیاست خارجی خود را دوباره تنظیم کرد و پس از یک دورهگذار در دهه 1990 وارد دوران جدیدی شد و در نهایت در اواسط دهه 2015، از دکترین سنتی سیاست خارجی یعنی «صلح در میهن، صلح در جهان» که میراث فکری آتاترک بود وارد دکترین تهاجمی شده است.