تعطیلی شنبه؛ جراحی فرهنگی نابجا
سجاد صفارهرندی
مدیر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
تعطیلی شنبه که از سوی برخی کارشناسان و رسانهها اقدام اصلاحی جزئی و سادهای برای بهبود تعاملات مالی و تجاری بینالمللی تصویر میشود، در واقع نوعی جراحی فرهنگی رادیکال با پیامدهای مهم است و از قضا به ضرر جریان فعالیتهای کشور (اقتصادی، اداری، آموزشی و...) خواهد بود.
یکی از بنیادیترین شئون فرهنگ، ساماندهی، نظم بخشی و معنابخشی به زمان است. شیوه شمارش روز و هفته و ماه و سال امری حاشیهای و کماهمیت نیست، بلکه یکی از ساختارهای پایه است که فرهنگ از خلال آن ما را می سازد: روال و ریتم زندگی ما، درک ما از اهمیت و معنای چیزها و رویدادها، درک ما از هویت و تلقی ما از مبدأ و مقصد و مسیر زندگی از جمله مواردی است که نظم گاهشمارانه در شکل دادن به آن تأثیر قطعی دارد.
به همین دلیل است که گاهشماری در سطوح مختلفش همواره میدان منازعههای هویتی و تمدنی بوده است. تلاش ناکام پهلوی برای تبدیل سالشمار هجری به تاریخ مجعول شاهنشاهی یا تلاش شکست خورده ژاکوبنهای فرانسوی بر جایگزینی تقویم انقلابی که درآن روزهای هفته به جای 7روز 10 روز بوده، نمونههایی آشنا از این منازعات است. در هر دو مورد تلاش برای تغییر نظم زمانی، هدفی جز قطع پیوند از سنت دینی (اسلامی و مسیحی) نداشته است.
اساساً هفته تا حد زیادی درونمایهای دینی و الهیاتی دارد و این تبار دینی نه تنها در آیینهای اساطیری بابلی و مصری و رومی که در آموزههای ادیان ابراهیمی بارز و واضح است. نظم 6+1 روزهای هفته، کنایتی از مضمون رمزآلود خلق در شش روز (یا نشئه یا مرحله) و استوای بر عرش در روز هفتم است که در عهدین و قرآن به آن اشاره شده است. روزهای معمولی هفته که البته هر یک معانی، دلالتها و سنن و مستحبات خاص خود را دارند در نهایت به روز مقدس (Holyday) ختم میشوند که نقطه غایی نظم مناسکی هفته است و با فرایض و حتی مقررات و منهیات خاص دینی نشانهگذاری شده است. این منهیات در شریعت موسوی حاد و شدید است و نهایتاً به ابتلای قوم بدل میشود ولی در شریعت سمحه و سهله مصطفوی به نهی از بیع و تجارت در زمان برگزاری نماز جمعه محدود شده اما باز هم وجود دارد.
در سنت اسلامی، هفته با شنبه آغاز و به جمعه ختم میشود. هر روز آداب و اعمال خاص خود را دارد و نهایتاً جمعه روز مشخص عبادی و مدنی اجتماع اسلامی است. این مسأله جدا از وجوه نفس الامری و تکوینی، جنبه هویتی پررنگی نیز در تمایز ملت اسلام از سایر ادیان و ملل دارد. دستکاری در این تنظیم زمانی خواه ناخواه با تبعات و دلالتهای مهم فرهنگی و تمدنی همراه است. به نظر من اهمیت چنین کاری شاید یکی دو پله از تغییر خط و زبان در دگرگون کردن فرهنگ عمومی کمتر باشد و تبعات و نتایج آن خصوصاً در بلندمدت خود را نشان خواهد داد.
اما چه ضرورتی این جراحی فرهنگی را در ذهن بخشی از تصمیمگیران موجه ساخته است؟
از جمعیت 24 میلیونی شاغلین در کشور ما چه تعدادی از افراد به طور مستقیم درگیر تعاملات تجاری، مالی و بانکی بینالمللی هستند؟ صدهزار نفر؟ دویست هزار نفر؟ پانصد هزار نفر؟ من به این آمار دسترسی ندارم و نمیدانم اساساً تخمینی از آن وجود دارد یا نه. اما حتی اگر عدد نامحتمل یک میلیون نفر از شاغلان را در نظر بگیریم، سهمی کمتر از 5درصد از نیروی کار ایران را به خود اختصاص میدهد. تازه ما در اینجا مخرج کسر را فقط شاغلان قرار دادیم و با افزودن دانشآموزان و دانشجویان که فعالیتشان هیچ ربطی به تعاملات بینالمللی ندارد سهم این بخش کمتر هم میشود. چرا باید برای تسهیل و توسعه عملکرد چنین کسر کوچکی از نیروی انسانی کشور دست به جراحی فرهنگی مهمی بزنیم؟ آیا راهکار دیگری برای تدارک مشکل آنها وجود ندارد؟ اساساً شرکتهای خصوصی چه مانعی در تعریف روزها و ساعات کاری خود به اقتضای فعالیتشان دارند؟ بخش عمومی را نمی توان با ایجاد شعب و کارکنان کشیک در روزهای تعطیل در خدمت فعالان اقتصادی قرار داد؟ و ...
اما پیامدهای فرهنگی که گذشت همه مسأله نیست. تعطیلی شنبه که در فرهنگ عمومی ما با آغاز کردن کار و فعالیت و ارادهها و تصمیمهای جدید قرین است، تبعاتی ضد کار و فعالیت خواهد داشت. حتی اگر این جراحی نابجا در تغییر تصویر و تصور شنبه توفیق یابد، تغییر تلقی عمومی از پنجشنبه (به عنوان روز نیمه تعطیل و تق و لق) ساده نخواهد بود. همچنان که مرحوم شهید رجایی در کاستن تعطیلات نوروزی از ۱۴ روز به ۴ روز موفق نبود. به این ترتیب روزهای فعال و سرپای هفته از ۵ روز به ۴ روز (یکشنبه تا چهارشنبه) کاهش مییابد و این در شرایط امروز ما ضربه مهمی به کل روال فعالیت و کارهای اقتصادی و اداری و آموزشی کشور است.