بیدار باش
سید اصغر نوربخش
روزنامهنگار
جناب نظامی بزرگ در مخزنالاسرار داستانی دارد به نام میوهفروش و روباه. قدیمها از روباه به عنوان حیوان خانگی و نگهبان استفاده میشده است. میوهفروش که اهل یمن بوده است، روباه را به نگهبانی میوههایش میگمارد. دزدی در آن نزدیکی کمین میکند تا در فرصتی مناسب میوهها را بدزدد. روباه، بیدار و هوشیار مراقب اموال میوهفروش نشسته است. دزد ساعتها منتظر فرصت میماند اما روباه نگهبان، همچنان جلوی دکان میوهفروش، حاضر و آماده پاسبانی میکند. دزد در مقابل چشمان روباه، خود را به خواب میزند. روباه که شرایط را امن مییابد، او هم از سر خستگی، سر در کام فرو میبرد و چرتی میزند، به خود که میآید، میبیند دزد همه میوهها را دزدیده و برده است.
حالا اینکه باتجربهها میگویند زمان، دزد است، در چنین شرایطی بیشتر ملموس میشود. اگر غفلت کنی، عمر گرانمایهات از کف میرود و دستت خالی میماند. در حوزه کارآفرینی، چنین مباحثی حکم الماس را دارد. زمان، ارزشی بینظیر و کمیاب دارد که نمیشود به راحتی از کنار آن گذشت.
در دنیا، کارآفرینان موفق کسانی هستند که فرصت را درمییابند و از آن بهترین استفاده را در کمترین زمان میبرند. در واقع میان آدمهای موفق و معمولی، تفاوتها در همین زمانهای اندک و گذراست. بسیاری از افراد هستند که دائماً تلاش میکنند و زحمت میکشند و تکاپوی بسیار میکنند اما دست آخر آنچه را که به دنبالش بودند، نمیتوانند به دست آورند. ناکام نیستند اما از آنچه به دست آوردهاند هم راضی نیستند. در این میان عده کمی هستند که بر قله مینشینند و موفقیتهای چشمگیر به دست میآورند. آنها از زمان، بهترین استفاده را میکنند و کمترین تأخیر را دارند؛ مثال قهرمانان دوی صدمتر المپیک هستند. فاصله یک قهرمان با نفر آخر از یک ثانیه بیشتر نیست، اما نام این یکی در تاریخ با طلا نوشته میشود و نام آن دیگری اسیر دست نسیان. بنابراین کسی که میخواهد کارآفرینی کند و موفق باشد، حتماً میباید بر موج زمان سوار شود و همراه آن به سمت جلو حرکت کند. این روزها بیش از هر روزگار دیگری، اهمیت زمان بیشتر شده است. جناب نظامی هم اگر در عصر امروز میزیست، قطعاً حکایتهای پندآموز بیشتری ارائه میکرد تا همگان را آگاه کند از اهمیت این ماجرا. زمان، اینک همچون الماسهایی است که در مواجهه با هوا، به سرعت تجزیه میشود و شکارچی موفقیت اگر نتواند آنها را از پیرامونش بچیند، لاجرم دستانش خالی خواهد ماند.
در عرصه فرهنگ و هنر، این ماجرا اهمیت دوچندانی مییابد. زمانه دائماً در حال تغییر است و اگر انسان دست به فرهنگسازی نزد، یافتهها برای او مسیر زندگی را تعیین میکنند که عین اسارت است؛ اسارت انسان در ماشین. پس آثاری که در حوزههای مختلف هنری و فرهنگی تولید میشود، میباید با کمک ابزارهای موجود به سرعت تبدیل به محصول شود و صورت بازار را ببیند. در این میان آنانی موفق و ماندگار خواهند بود که از ریشههای غنی فرهنگ بومی بهترین استفاده را کنند. در واقع میتوان گفت حریف میدان زمان، همان هنر است و هنرمندی میتواند در این میدان پیروزمندانه بیرون بیاید که هوشیار و بیدار باشد.