«ایران» زمینه‌ها و دلایل تصویب جدیدترین قانون تحریمی امریکا علیه ایران، چین و روسیه را بررسی می‌کند

دست های خالی بایدن

قانون تحریمی جدیدی که «جو بایدن»، رئیس‌جمهور ایالات متحده با امضای آن کوشیده به دغدغه‌های رو به افزایش نمایندگان کنگره واکنشی مثبت نشان دهد، برای نخستین بار نام ایران، روسیه و چین را در کنار یکدیگر می‌نشاند که هر کدام به بهانه‌ای در فهرست تحریم‌ها قرار گرفته‌اند. ایران به واسطه طرح ادعاهای موهوم در جریان اغتشاشات ۱۴۰۱، روسیه به دلیل جنگ اوکراین و چین هم به بهانه قاچاق نوعی ماده مخدر با شماری از محدودیت‌های سیاسی و اقتصادی امریکا تحت لوای قانونی موسوم به قانون H.R.815 روبه‌رو شده‌اند که پس از قانون تحریمی کاتسا در سال ۲۰۱۷ به ممنوعه‌های واشنگتن می‌افزاید.
 
دورنمای یک بسته تحریمی
شاید در نگاه نخست، بتوان این تحریم‌ها را بخشی از پاسخ قابل انتظار امریکا به تنش‌های در حال وقوع در منطقه آسیا و خاورمیانه ارزیابی کرد که سعی دارد تماشاگر منفعل این تحولات، ذیل راهبرد چراغ خاموش تهران، پکن و مسکو نباشد، اما بی‌تردید اصلی‌ترین دلیل تصویب این قانون و قرار گرفتن نام این سه کشور در اسناد و مواضع بالادستی ایالات متحده بی‌تأثیر از این گزاره مهم نیست که قدرت هژمونی امریکا همچون اتاق شیشه‌ای در معرض شکنندگی قرار گرفته است.
محاسبه‌های خوش‌بینانه ایالات متحده نسبت به رویکرد سیاست خارجی خاورمیانه‌ای‌اش در روزهای پیش از عملیات طوفان الاقصی را می‌شد در این یادداشت «جیک سالیوان»، مشاور امنیت ملی امریکا در ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۳ در «فارین افرز» مشاهده کرد که گفته بود: «منطقه خاورمیانه امروز ساکت‌تر از دو دهه گذشته است.» در منظومه فکری «سالیوان» اینکه ایالات متحده توانسته پروژه محدودسازی تنش با ایران را با موفقیت پیش ببرد و بتدریج بر رویکرد تقابل با روسیه در زمین جنگ اوکراین از یک‌سو و رقابت بلندمدت با چین متمرکز شود، امکانی برای وقوع جنگی از نوع حوادث خونین پس از حادثه ۷ اکتبر و پررنگ شدن محور ایران، چین و روسیه در روند تقابل با ایالات متحده و کمرنگ کردن رویکرد یکجانبه‌گرایانه این کشور وجود نداشت.
 
اقتضائات تحمیلی محور شرق
 مواضعی که در ماه‌ها و هفته‌های گذشته با ابتنا بر نگرانی مقام‌های نظامی و سیاسی امریکا نسبت به تقویت ائتلاف تهران، پکن و مسکو مطرح شده، گزاره‌های کافی را در اختیار می‌گذارد تا چرایی تغییر سمت و سوی سیاستگذاری ایالات متحده علیه این سه کشور معلوم شود. در آخرین دست از این مواضع بود که «مایکل گوریلا»، فرمانده سنتکام در نشست با اعضای کمیته خدمات مسلح مجلس نمایندگان امریکا درباره گسترش روابط چین، روسیه و ایران هشدار داد و گفت: «چنین روابطی نگران‌کننده است.»
مقدمه این نگرانی پیش‌تر با پررنگ شدن روند همکاری‌های سه‌جانبه تهران، مسکو و پکن فراهم شده بود. این کشورها با عضویت در «بریکس» می‌کوشند مسیرهای تجاری جدیدی ایجاد کرده و از مناطق تحت کنترل غرب دور شوند. در کنار آن همکاری‌های نظامی و امنیتی پیوسته‌ای را ذیل همکاری‌های جامع راهبردی به جریان انداخته‌اند که یک هدف کلیدی یعنی بی‌اثر کردن تحریم‌های فرامرزی امریکا را دنبال می‌کند. مجموعه همکاری‌هایی که با حمایت از ایده جهان چندقطبی، ایران، روسیه و چین را در برابر یک دشمن مشترک یعنی امریکا قرار داده و هدف دستیابی آنها برای عبور از تحریم‌ها و پیروزی در جنگ‌ها را ممکن کرده است. غروب هژمونیک ایالات متحده زیر سایه اقتضائات تحمیلی این سه بازیگر مهم آسیا به صحنه بین‌الملل که مثلثی را برای مهار غرب تشکیل دادند، آغازگر دوره‌ای است که دیگر امریکا در مواجهه با موضوعات بین‌المللی امکان تعیین حق و تکلیف برای منظومه گسترده بازیگران را ندارد و با سطح جدیدی از مناسبات روبه‌روست که مدت‌هاست به استقبال یک نظم چندقطبی رفته و مواجهه با یکجانبه‌گرایی واشنگتن را در کانون سیاست‌های خود نشانده‌اند. این تحولات نشان می‌دهد، پیش‌بینی استراتژیست‌های امریکا همچون «زبیگنیو برژینسکی»، و «هنری کیسینجر»، درباره پیامدهای سیاست تقابل همزمان با بازیگران بزرگ آسیایی همچون روسیه، چین و ایران هشدار داده بودند، به وقوع پیوسته است.

تلاش برای کاهش اولویت‌های خاورمیانه‌ای
دولت «بایدن» که تا پیش از این، سعی در تغییر اولویت‌های خاورمیانه‌ای خود داشت و متقابلاً بر شرق دور با هدف موازنه‌سازی علیه چین و روسیه متمرکز شده بود، در رویارویی با تحولات غزه و بویژه پس از آشکار شدن دست برتر ایران در بازدارندگی نظامی و افزایش نفوذ سیاسی، با این مهم روبه‌رو شد که تدبیر دولت او برای خروج تدریجی از منطقه و واگذاری پروژه برون‌سپاری سیاست منطقه‌ای‌اش به اسرائیل با شکست روبه‌رو شده است. این شکست در ادامه تحولاتی که در پی ترمیم و تقویت رابطه ایران و کشورهای عربی روی داد، سبب شد تا بازیگران اصلی خاورمیانه پای میز مذاکره با یکدیگر بنشینند و در فقدان امریکا به موازنه‌ای جدید دست یابند که انتظار می‌رفت از بطن آن، یک نظام امنیت دسته‌جمعی و متکی بر موازنه جدید بیرون بیاید.
با چنین پیشینه‌ای، واشنگتن با این واقعیت روبه‌رو شده که متحدان عربی پیشین  هم دیگر تحقق منافع خود را به پیوندهای بی‌ثمر با امریکا منحصر نمی‌بینند. این وضعیت مأیوس‌کننده همان چیزی است که «دانیل السبرگ»، تحلیلگر امریکایی در اشاره به شکست سیاست امریکا درباره اوکراین گفت: «بایدن به اندازه کافی برای جلوگیری از شکست سیاست خاورمیانه‌ای‌اش تلاش می‌کند، اما توان سیاسی بیشتری برای هزینه در این منطقه در اختیار ندارد. او می‌کوشد، وضعیت جاری را با کمترین دردسر و هزینه حفظ کند تا بعد تصمیم بگیرد که در مورد آن چه کاری انجام دهد.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و پنجاه و دو
 - شماره هشت هزار و چهارصد و پنجاه و دو - ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳