زندگی از نگاه همینگوی
امیرحسین حیدری
منتقد سینما
بعضی مفاهیم همه جا همراه ما هستند اما از کنار آنها به سادگی گذر میکنیم: مفاهیمی مثل زندگی، مرگ، امید یا ناامیدی. به عبارتی دیگر اینها مفاهیمی سهل و ممتنع هستند مثل وقتیکه از کسی میپرسیم اصلاً میدانی زندگی چیست یا به چه چیزی میگویند امید؟ او احتمالاً میگوید: معلوم است که میدانم، این دیگر چه سؤالی است؟ اما زمانی که به شرح ماجرا میرسند موضوع کاملاً متفاوت میشود.
وقتی صحبت از سهل و ممتنع میشود یعنی کمتر کسی پیدا میشود، بتواند چنان رسا سخن سر بدهد که همه فارغ از هر سطح سوادی آن را درک کنند؛ اما هر کسی یارای آن را ندارد که سخنی مانند آن بیاورد و این همان کاری است که ارنست همینگوی با «پیرمرد و دریا» کرد.
«پیرمرد و دریا» حکایت ماهیگیر مسن کوبایی است که از مدتها قبل موفقیتی در ماهیگیری نداشته. او که از زندگی ناامید نشده در هشتادوچهارمین روز از ناکامی خود، مثل روزهای قبل سحرگاه به دل دریا میزند؛ غافل از اینکه امروز روزی خاص است. همینگوی در داستان «پیرمرد و دریا» آنچه را که از یک نوشته میتواند
بر بیاید به مخاطبان ارائه میدهد. او در داستانگویی سراغ ساختن دنیاهای بزرگ و عجیب، پیچشهای داستانی یا تعلیقهای آنچنانی نمیرود. او درواقع صرفاً برشی از یک زندگی اصیل را برای مخاطبان خود مجسم میکند؛ پیرمرد ماهیگیر درواقع نمادی از انسان است که در سختیها روحیه خود را نمیبازد.
پیرمرد ماهیگیر در رقابتی نمادین با بزرگترین شمشیرماهی (طبیعت) که در دوران حرفهای خود لحظات نفسگیری را سپری میکند، گاهی ناامید میشود و خود را به دست آن میسپارد و گاهی درصدد رام کردن آن برمیآید و به آینده امیدوار میشود. درست مانند زندگی همگی ما؛ گاهی سرنوشت را به طرف خود میکشیم و گاهی این تقدیر است که ما را به سمت خود میکشد.
در نهایت اما این انسان است که سرنوشت را در دست میگیرد؛ آن را رام میکند و به مقصود میرسد. تمام رمان «پیرمرد و دریا» همین است و میخواهد به مخاطب خود بگوید زندگی چیست؛ در بالا و پایین آنچه میگذرد و در نهایت به آدمی مژده میدهد که صبور باش، ناامید نشو که پیروزی با توست.
زمانی کتاب اصلیترین رسانه در میان عموم جوامع به حساب میآمد؛ اما این شرایط وقتی به کلی تغییر کرد که رسانههای تصویری پا به میدان گذاشتند مخصوصاً سینما. سینما درواقع برداشت یک شخص از یک متن است که گاهی به مذاق عده کثیری خوش میآید و گاهی خیر. سینما از طرف دیگر به اشتباه جایگزینی برای کتاب شناخته شده است؛ چراکه امروزه خواندن جزو کارهای سخت شده است! در این میان اما گاهی آثاری ساخته میشوند که کم از منبع خود ندارند و حتی فراتر از اثر میروند. انیمیشن «پیرمرد و دریا» ساخته الکساندر پتروف از همین دسته است. این انیمیشن روسی در زمان انتشار توانست جوایز زیادی را کسب کند مانند جایزه اسکار برای بهترین انیمیشن کوتاه.
مهمترین ویژگی نسخه روسی «پیرمرد و دریا» را میتوان در تکنیک اجرای آن دید؛ انیمیشنی از جنس نقاشیهای کار دست است که نمیتوان ضعفی در آن پیدا کرد. از طرف دیگر پتروف کاملاً به داستان اصلی وفادار است. کاملاً مشخص است این انیمیشن ادای دین کارگردان به همینگوی است و توانسته تبدیل به اثری موفق شود.
خلاصه کلام اینکه، اگر تا به حال داستان «پیرمرد و دریا» را نخواندهاید در کوتاهترین زمان ممکن حتماً کتابش را به دست بگیرید و بخوانید؛ اما اگر بنا به هر دلیلی از لذت خواندن کتاب محروم هستید میتوانید از تماشای انیمیشن «پیرمرد و دریا» لذت کافی را ببرید. باید بگویم اگر ذرهای در مطالعه این شاهکار ادبی تردید دارید پس باید به حرف ویلیام فاکنر گوش بدهید: «زمان ممکن است نشان دهد که «پیرمرد و دریا» بهترین نوشته همه ماست.»