غفلت نویسندگان از روایتگری کشتار دیریاسین
علیالله سلیمی
نویسنده
و منتقد ادبی
روایت و روایتگری در حوزه ادبیات داستانی در بسیاری از موارد وامدار تاریخ است و بسیاری از روایتگران برجسته، رویدادهای کوچک و بزرگ تاریخی را بهعنوان بستری برای روایتگری خود در حوزه داستان انتخاب میکنند و چه بسا ممکن است در عین وفاداری به مستندات تاریخی، از احساس، عواطف و انواع شگردهای روایی هم برای تأثیرگذاری بیشتر آن واقعه مستند و تاریخی بهره ببرند و اثری در حوزه ادبیات داستانی خلق کنند که بهرغم نشانههای پررنگ تاریخی، یک اثر ادبی مستقل هم محسوب شود. البته همه وقایع تاریخی در این زمینه از ظرفیتهای لازم برخوردار نیستند.
با این حال، تعداد وقایع بزرگ که میتوانند منبع و الهامبخش آثار ادبی ماندگار شوند هم کم نیست. یکی از این وقایع، فاجعه کشتار دیریاسین است که بهرغم ظرفیتهای روایی بالایی که دارد اما متأسفانه در آثار ادبیات داستانی ایران و جهان بویژه کشورهای اسلامی که اتفاقاً باید در این زمینه پیشتاز باشند، بازتاب لازم و اثرگذار نداشته و ندارد. گذشت بیش از هفت دهه، زمان کافی در اختیار نویسندگان قرار داده که به یکی از بزرگترین جنایات قرن بپردازند و ابعاد گوناگون فاجعه کشتار دیریاسین در فلسطین اشغالی را در روایتهای خود بازتاب دهند، اما همانطور که اشاره شد کارنامه نویسندگان ایران و جهان بویژه در کشورهای اسلامی در این زمینه تقریباً خالی است و اگر هم در برخی آثار به این موضوع اشاره شده به شکل گذرا و ناچیز بوده و نتوانسته ابعاد این فاجعه بزرگ در تاریخ فلسطین را در آثار ادبی به شکل مطلوب بازتاب دهد. این در حالی است که ادبیات داستانی بهعنوان یکی از منابع مورد استفاده در هنرهای دیگر مانند تئاتر، سینما و تلویزیون همواره این ظرفیت را دارد که برای سایر شاخههای هنری هم سوژهیابی کند و مورد استفاده قرار گیرد. از این منظر، واقعه دیریاسین، ظرفیتهای روایی بسیاری دارد که تا به امروز از آن غفلت شده است. اصل ماجرا به سال 1948 برمیگردد که در روز ۹آوریل(20 فروردین) جنایتی توسط صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی روی داد که طی آن بسیاری از ساکنان روستای دیریاسین در غرب قدس اشغالی در حمله دو گروهک جنایتکار صهیونیستی «ارگون» و «شتیرن لیحی» به شهادت رسیدند.
جمعیت این روستا حدود 750 نفر بود که در آن جنایت، ۲۵۰ الی ۳۶۰ نفر به شهادت رسیدند. کسانی که از این جنایت جان سالم به در بردهاند میگویند که حمله به دیریاسین رأس ساعت ۳ بامداد آغاز شد اما صهیونیستهای مهاجم از دفاع ساکنان روستا غافلگیر شدند و ۴ نفر از آنان به هلاکت رسیده و دستکم ۳۲ نفر دیگر زخمی شدند. پس از مقاومت ساکنان روستا، گروهکهای تروریست یهودی از فرماندهی هاگانا در قدس درخواست نیروهای کمکی و پشتیبانی کردند و مجدداً با سلاحهای سنگین به روستا حمله کرده و زن و مرد و کودک را به خاک و خون کشیدند. پاتریک میرسیون نویسنده فرانسوی درباره جزئیات این جنایت گفته است: مهاجمان قبلاً وارد چنین نبردهایی نشده بودند، بنابراین پرتاب بمب به داخل بازارهای شلوغ و پرجمعیت برای آنان راحتتر از حمله به روستایی بود که ساکنان آن به دفاع از خود میپرداختند، به همین خاطر آنها موفق به پیشروی در این نبرد نشدند. صهیونیستهای تروریست از نیروهای بالماخ در یکی از پایگاههای نزدیک به قدس کمک دریافت کردند و این نیروها از این پایگاه با خمپاره روستای دیریاسین را مورد حمله قرار دادند تا کار مهاجمان برای حمله به روستا راحتتر شود.
طرفهای ظهر دیگر هیچ مقاومتی در روستا انجام نمیگرفت و نیروهای آرگون و اشترن به روستا حمله کرده و اقدام به انداختن بمب و دینامیت به داخل آن کردند و با منفجر کردن یک به یک خانههای فلسطینیان، روستا را تحت کنترل خود گرفتند و کشتار فجیعی را در این روستا انجام دادند. اکنون در هفتاد و ششمین سالروز قتلعام فلسطینیها در روستای دیریاسین، ضرورت روایتگری درباره ابعاد گوناگون این جنایت صهیونیستها بیش از پیش احساس میشود و این وظیفه نویسندگان است که به این مسأله مهم اما غفلتشده در دهههای گذشته ورود کرده و آثار ادبی لازم و ماندگار را خلق و منتشر کنند.