گونهشناسی موافقان و مخالفان حمله نظامی ایران به اسرائیل
وحیدزاده
نویسنده
اکنون که این یادداشت را مینویسم، ساعتها از ترور شهدای قدس در خاک سرزمینمان یعنی کنسولگری ایران در کشور سوریه میگذرد و ایران هنوز پاسخی به این جنایت بیشرمانه نداده است. ممکن است همین لحظات یا پس از انتشار این مطلب، اتفاقات دیگری رقم بخورد؛ اما فعلاً هیچ اتفاقی نیفتاده است. در این مدت، من هم مثل سایرین، نگران و البته خشمگین، پیگیر اخبار و بعضاً گفتوگوها و تبادل نظر کاربران شبکههای اجتماعی در ارتباط با این حوادث بودم. آنچه در این مدت مشاهده کردم، تفاوت چشمگیر و بعضاً شباهت جالب برخی از آرا بود. به نحوی که از جایی به بعد احساس کردم میشود این نگرشها را دستهبندی کرد. به باور من در مواجهه با این حادثه و همانا حوادث مشابه، از هفت دسته میتوان نام برد:
دسته نخست؛ سرخوردگانِ خشمگین
اینها کسانی هستند که با خشمی انقلابی و غمی غیرتمندانه، منتقد تصمیمات مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی کشورند. دلیل ندادن پاسخ مناسب را دنیاطلبی حاکمان و ضعف ایمانی تصمیمگیران میدانند. معتقدند اگر ترسهای دنیایی و حساب و کتابهای کماهمیت آنان نبود، میتوانستیم پاسخ مناسبی به این جنایات بدهیم. آنها این رویه را موجب تهییج بیشتر دشمنان میدادند و معتقدند تنها با جواب کوبنده میتوان به موقعیت بازدارندگی دست یافت. با لحنی تلخ فرماندهان نظامی را مورد شماتت قرار میدهند و خود نیز پیوسته در آتش خشم و افسوس میسوزند.
دسته دوم؛ خاطرجمعان بیتشویش
اینها کسانی هستند که با اعتمادی محکم به تصمیمات نظام، بر این باورند که درندهخوییهای دشمن، نه کنشی متجاوزانه، که واکنشی بزدلانه است. گمان میکنند آنچه روی داده است، حاصل دست بالای جمهوری اسلامی و ضربات سهمگین ایران به دشمن است و این حملات هم واکنشی کماهمیت به آن فشارهای طاقتفرسا و ویرانگر محسوب میشود. اینان میگویند باید با صبری استراتژیک و هوشمندانه، به خطیر بودن شرایط توجه کرد و با همین رویه درست و مؤثر، کار را پیش برد. هرگونه مطالبهگری برای انتقام را هیجانزدگی و حاصل بیاطلاعی از اوضاع میپندارند.
دسته سوم؛ تحلیلگران اجتماعی
اینها کسانی هستند که روش درست را در پاسخ متناسب به تجاوزات دشمن میبینند و توان تسلیحاتی و شجاعت فرماندهان نظامی کشور را هم کافی ارزیابی میکنند. اما معتقدند شرایط اجتماعی کشور برای این مسأله مهیا نیست. بر این گمانند که هر گونه عمل سیاسی و نظامی، نیازمند پشتیبانی اجتماعی و آمادگی افکار عمومی است. میگویند باید پیش از اقدام نظامی، به ظرفیتهای جامعه توجه کرد. مسأله گرانی و شکافهای اجتماعی را مانع اصلی پاسخ مناسب برمیشمارند و نگران قیمت دلار و وضعیت حجاب و مشارکت مردم در انتخاباتند. بر این باورند که تا مسائل داخلی کشور حل و فصل نگردد، انتظاری بیش از این نمیشود از نیروهای نظامی داشت.
دسته چهارم؛ نوحجتیهایها
اینها کسانی هستند که به بهانه دادخواهی و مطالبهگری، به بیاعتمادی کامل رسیدهاند و هر موضعگیری و اقدامی از سوی نظام را به باد نقد و در واقع تحقیر و تمسخر میگیرند. معتقدند که دست حاکمیت با رویهای که در پیش گرفته خالی است و جز شعارهای توخالی چیزی از آن انقلابیگری و آرمانخواهی نخستین باقی نمانده است. از آن سو، تنها کاری هم که از دست خودشان برمیآید، تردیدافکنی و یأسپراکنی و سیاهنمایی است. هرگونه کنش اجتماعی و فعالیت رسانهای را زیر سؤال میبرند و حتی راهپیمایی روز قدس را هم با توجه به انتقادهایشان به حاکمیت، اقدامی بیثمر و بیمعنا میانگارند. اینان بهواقع به بهانه آرمانگرایی عملاً در حال عبور از جمهوری اسلامیاند.
دسته پنجم؛ مدبران هراسان
اینها کسانی هستند که ضمن محکومیت جنایات رژیم غاصب صهیونیستی، بیتوجهی به تجاوزات دشمن را نشانه هوشمندی و راهکاری برای دوری از جنگ میدانند. همواره بر راهحل «گفتوگو» پا میفشارند و تنها تدبیرشان، فرار از تنشها و پناه بردن به قواعد ممسوخ نظام بینالملل و شکایت نزد مجامع جهانی است. هر عملی از سوی دشمن را دامی برای ورود اشتباه ایران به مهلکه جنگ میخوانند و راهبردشان تن ندادن به این نقشه پنهانی با چشمپوشیدن روی شیطنتهای صهیونیستهاست.
دسته ششم؛ منفعلانِ نگران
دسته ششم، کسانی هستند که از سویی غرور ملیشان از تجاوزات وحشیانه و بیشرمانه رژیم صهیونیستی زخمی شده است و از سوی دیگر بنا به مشاهدات خود، نیروهای نظامی غیور و جانبرکف و فداکار کشور را شایسته نکوهش نمیبینند. متوجه پیچیدگیها و غموض شرایط هستند و دانش خود را هم در این وضعیت دشوار برای نتیجهگیری قطعی، کافی نمیپندارند. آرزوی پیروزی جبهه حق را دارند و از گستاخیهای دشمن شیطانصفت نیز سخت آزرده و دلسردند. نه کاری از دستشان برمیآید و نه تابی برایشان باقی مانده. افسرده و نگران چشم به صحنه دوختهاند.
دسته آخر؛ متولیان امر
آنها کسانی هستند که کار دستشان است. در میدانند و بار اصلی این رویارویی را به دوش میکشند. بیش از همه از مقتضیات شرایط آگاهی دارند و در کشاکش اقدام مناسب، در حال اداره صحنهاند. طرفه آنکه قول و عملشان از سوی همه گروههای پیشگفته به نحوی قابل خوانش است و حتی موجب حیرانی و انفعال دسته ششم نیز هستند.بدیهی است این دستهبندی، صرفاً در برگیرنده دوستداران جبهه حق و دشمنان رژیم غاصب صهیونیستی است و حساب ساکتانی که با سکوتشان عملاً در حال حمایت از این رژیم اهریمنی هستند یا وحوشی که رسماً با سبُعیت این درنده کودککش همراهی میکنند، جداست. همچنین این دستهبندی، در خارج از کشور و در میان مردم منطقه نیز نمایندگانی دارد. برخی از اهالی کشورهای منطقه، به شرحی که گذشت منتقد سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال مسأله فلسطینند و برخیها با اعتماد و امیدواری بیشتری به این سیاستها مینگرند. برخیها به بهانه انتظارت خود، به جرگه مخالفان ایران پیوستهاند و برخی نیز چشمبهراه اقدامات مؤثرتری از سوی جمهوری اسلامیاند. جالب آن است که جنبش اسلامی و مبارزاتی حماس، یعنی نزدیکترین جریان ممکن به صحنه پیش رو و درگیرترین گروه قابل تصور در میدان واقعیت، طبق بیانیههای رسمی و مواضع روشن و شفاف اخیرش، به جریان دوم گرایش بیشتری داشته و این بیگمان خود نشانهای برای اهل نظر است.