در حافظه موقت ذخیره شد...
دوربین عکاسی به مثابه فرهنگ
ما از چه چیزهایی عکس میگیریم؟
عکاسی از بدو ابداع تلاش کرده است که دامنه فعالیتهای خود را توسعه دهد. در ایران عکاسی از رخدادهای دربار قاجار و پرتره درباریان و رجل سیاسی شروع شد اما به سرعت تا خلوت زنان و حرم سلطان راه پیدا کرد، اما این پایان ولع عکاسها برای پرداختن به موضوعات جدید نبود و کم کم دوربین عکاسی به کوچه و خیابان و مشاغل شهری و سفرها و... پا گذاشت. تا همین چند ده سال پیش، آلبومهای خانوادگی عکس ـ که تورق آن یکی از تفریحات در میهمانیهای خانوادگی محسوب میشد ـ از چند موضوع ثابت مثل؛ پرترههای پرسنلی و آتلیهای، معدودی عکس مراسم عروسی یا کودکان، چند نمونه عکسهای یادگاری در سفر و دو سه مورد استثنایی فراتر نمیرفت، اما امروزه به نظر میرسد مردم از هر چیزی که میبینند و از هر اتفاقی که رخ میدهد، عکس میگیرند. همه ابزار و وسایل اطراف ما، در و پنجره، زندگی روزمره شهری، جشن تولد، اسباببازیهای جدید، دورهمیهای دوستانه، مراسم ختم، اسناد و...، همه جایی در پوشههای عکس دیجیتال دارند. بعضی هم گاهی به تقلید از عکاسان حرفهای حتی تلاش میکنند سوژههای بکر یا منظرههای زیبا را ثبت کنند. بخشی از زمان مسافرتها و میهمانیهای امروزی صرف تهیه همین عکسها میشود بدون اینکه مشکلات و هزینههای چاپ داشته باشند و محدودیتی در نمایش آن باشد. از این منظر، اغلب مردم، علاوه بر نتیجه کار عکاسی، از خود فرایند عکاسی هم لذت میبرند یا آن را جایگزین اموری میکنند که تمایلی به انجامش ندارند. این لذت باعث میشود با اعتماد بیشتری، در کسوت یک عکاس حرفهای و آماتور به نمایش و اشتراک عکسهایشان مشتاق باشند.
عکاسی با این تعریف عمومی به همه امور زندگی نفوذ کرده است. ما تقریباً در نیمی از زیست اجتماعی خود، ناگزیر در معرض عکاسی و دوربین عکاسی هستیم. تصور کنید که یک نفر در جمع بزرگی از دوستان، ناگهان و با صدای بلند اعلام کند: «من و همسرم دیروز در یک رستوران بزرگ، کباب و سالاد و سبزی خوردیم.» یا «به اطلاع همه دوستان میرسانم من چند ساعت پیش به باشگاه ورزشی رفتم.» یا «راستی اطلاع دارید من برای خودم یک لباس جدید گرانقیمت خریدهام؟» فرهنگ رایج اجتماعی چند دهه پیش، چنین رفتارهایی را چندان اخلاقی و مؤدبانه نمیدانست، اما گویا تحمل این مکالمات و اخبار در قالب عکس، پذیرفتهتر مینماید و به امری رایج در صفحات مجازی عکسمحور تبدیل شده است. عکسهای امروزی بیپرواتر از کلمات هستند و مرزهای زندگی خصوصی و اجتماعی را به شکل محسوسی جابهجا کردهاند. بیهیچ ملاحظهای میتوان مدعی شد؛ زندگی امروزی بشدت [و شاید تا اندازهای وحشتناک] در طرح سبک زندگی همه مردم از پدیده فراگیر عکاسی تأثیر گرفته است. در حالی که باید اعتراف کرد در این قسم کاربرد عوامانه، عکاسی با همه ظرفیتهای استنادی ـ شاید بخشی از واقعیت باشد ـ اما هرگز مساوی همه حقیقت نیست. بویژه با این رویکرد که گاهی ساکت و منفعل است، گاهی فعال. همچنان که مردم نسبت به عکاسی از نقاط قوت زندگی و انتشار آن بیشتر از ثبت و نشر ناکامیها و تلخیها و محرومیتهای خود تمایل نشان میدهند. بخش بزرگی از عکسها با این جمله کلیدی و فریبنده ثبت میشوند؛ «یک، دو، لبخند، سه».