طلا تنهاست

سیداصغر نوربخش
روزنامه‌نگار

هرچه که در کائنات می‌بینیم، تنها نیست. همه‌چیز، با دیگری درآمیخته، جان گرفته، چیز تازه‌ای شده. تنهایی، در قاموس جهانِ هستی نیست. جز خالق‌اش. طلا هم تنهاست؛ عنصری‌است که با دیگران نمی‌جوشد. با چیزی نمی‌سازد. یکه می‌ماند و جدامانده از دیگران. دیگران دائماً تغییر می‌کنند. از این روبه آن رو می‌شوند. چیز تازه‌ای می‌شوند و جان دوباره‌ای می‌گیرند. اما طلا، همان می‌ماند؛ بدون تَغییر و همراهی. اینکه بگوییم طلا ارزشمند است و تاج سر عناصر، درست است، اما قاعده جهان، با این سلطانی، همسانی ندارد. جهان می‌خواهد که تولید کند. بسازد. حرکت کند. ارتقا یابد. طلا اما، اینها را نمی‌خواهد. همانی هست که بود. همانی خواهد بود که هست. پس، طلابودن، هنر نیست، چراکه تنهایی، بی‌هنری‌است.
در جریان جامعه نیز، تنها بودن، آدم‌ها را به جلو نمی‌برد. آینده‌شان را نمی‌سازد. تنها بودن، کسی را خوشبخت نمی‌کند. به موفقیت نمی‌رساند. با هم بودن، امتزاج و همراهی، چرخ روزگار را به‌درستی می‌چرخاند و جان تازه‌ای به جهان می‌دهد. درعرصه هنر و فرهنگ نیز، اوضاع این‌گونه است. مثلاً فرهنگ خوبی در تئاتر وجود دارد که با همه مشکلاتی که این هنر با آن دست به گریبان است، توانسته، زنده بماند و پویایی‌اش را حفظ کند. هرکه می‌خواهد پس از گذراندن دوره آموزش، وارد کار تئاتر بشود، حتماً باید عضو یک گروه تئاتری بشود یا خودش یک گروه درست کند. آدم تنها در تئاتر، اصلاً دیده نمی‌شود. در موسیقی هم اوضاع، تقریباً به همین شکل است. درسینما هم، دفاتر سینمایی، حکم گروه را دارند. در حوزه ادبیات هم؛ گرچه فعالان‌اش با موفقیت، میانه دارند اما پای معیشت هنرمندان‌اش، گاهی و کمی، لنگ می‌زند. اما مثلاً آن‌دست نویسندگانی که با یک ویراستار و ناشر و حتی با یک طراح جلد مشخص، کار می‌کنند، کارشان بهتر می‌گیرد. هنرمند نقاشی که با نمایشگاه‌گردان و گالری‌دار شناخته‌شده‌ای، مراوده دارد، آثارش دیده می‌شود.
در کل، آنهایی که با هم هستند، کمتر دچار روزمرگی‌ها می‌شوند و دائماً در تلاش برای خلق تازگی هستند. حالا، جهان، جهان استارتاپی است. چند نفر دور هم جمع می‌شوند، ایده‌ای را پی می‌گیرند و با تمام وجود به سمت تولید آن ایده، مایه می‌گذارند. نتیجه‌اش هم می‌شود کسب و کارهایی که ظهور می‌کنند و برخی از آنها، جزو موفقیت‌ترین‌ها می‌شوند. چه بسیار نیازها و مشکلات آدم‌های جامعه، رفع می‌شود و محیط زندگی، زیباتر. در عرصه فرهنگ و هنر کشورمان، آنچه که لازم است دگرگونی ایجاد کند، همین تیم‌ساختن‌ها و گروه ایجاد‌کردن‌هاست. اینها، سبب پیشرفت و بالا آمدن سر هنرمندان و فعالان فرهنگ وهنر می‌شود. دراین میان، زیست‌بوم‌شناسی متولیان و کارگزاران، امری ضروری است و می‌باید که آنان، گستره فعالیت‌های گروهی را بشناسانند و راه درست و همراهی را بنمایانند. پس بهتر است، طلا بودن را فراموش کنیم. فولاد باشیم.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و بیست و سه
 - شماره هشت هزار و چهارصد و بیست و سه - ۲۲ اسفند ۱۴۰۲