روایت «رنجهای عزیز» رنجهای عزیز زندگی
علیالله سلیمی
نویسنده و منتقد ادبی
روایتهای مختلف از جامعه ایران طی سالهای اخیر حضور پررنگی در حوزه ادبیات داستانی معاصر ایران داشته و دارد و بسیاری از موضوعات فراگیر اجتماعی دستمایه آثار ادبی شده و نویسندگان زیادی در این بخش دست به تألیف زده و کتابهای متعددی هم منتشر کردهاند. اغلب این آثار، دغدغههای معمول و رایج در میان تودههای عام اجتماعی را به عنوان بستری برای خلق آثار ادبی انتخاب و سوژههای داستانی خود را بسط و گسترش دادهاند.
یکی از این آثار، رمان «رنجهای عزیز» نوشته نازنین جهانگیری است که اخیراً منتشر شده و به یکی از موضوعات مطرح در میان خانوادههای ایرانی میپردازد. داستان این رمان با محوریت زندگی دو شخصیت داستانی از طبقه اجتماعی متوسط و فرهنگی است که برای ساختن آینده خود از شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری به دانشگاهی در اصفهان میروند و در آنجا با حوادث پیشبینی نشدهای مواجه میشوند که مسیر زندگی آنها را به کل تغییر میدهد. دو شخصیت داستانی «گیسو» و «مارال» که حدود دو دهه سابقه دوستی، آن هم از نوع صمیمی و وفادارانهاش را دارند، در مسیر ناخواستهای قرار میگیرند که باید یکی را از میان دو گزینه، خود یا دوست صمیمیشان انتخاب کنند.
دوراهی پر درد و رنجی که تا آدمی در آن گرفتار نشود، میزان دردناکی آن را درک نمیکند.
نویسنده اثر در این رمان اجتماعی، با نگاه روانشناختی به مراحل شکلگیری و تداوم دوستیها و در نهایت میزان وفاداری آدمها به همدیگر در شرایط دشوار و ناخواسته نگریسته و زمینههای این مسأله را در قالب یک اثر ادبی به چالش کشیده است. او در این مسیر، احوال گذشته و هویت پیشین افراد را به عنوان فاکتورهای اثرگذار مطرح و در طول داستان مورد نقد و بررسی قرار میدهد. در این داستان، یکی از افرادی که بیشترین خسران و درد و رنجها را متحمل شده، شخصیت مارال است که خود برخاسته از یک خانواده آشفته با انواع مشکلات فرهنگی و اجتماعی است. او که به عنوان یک شخصیت فرهنگی پای به جامعه گذاشته و در دانشگاه کسب علم و تجربه میکند، وقتی در موقعیتی قرار میگیرد که میتواند جایگاه برتری، حتی با حذف دوست صمیمی خود به دست آورد، خیلی سریع تصمیم میگیرد از موقعیت پیش آمده نهایت استفاده را بکند و به اصطلاح، خود را بالا بکشد.
البته و در این میان، نویسنده کوشیده است دردها و رنجهای آدمی در هنگام قرار گرفتن در چنین شرایط دشوار و سرنوشتسازی را که باید سختترین تصمیمهای زندگی خود را با توجه به موقعیت حال خود بگیرد، به رشته تحریر درآورده و مخاطب را با تنهاییها و تصمیمهای مهم قهرمانان داستان همراه سازد.
رمان رنجهای عزیز به تنهاییها، خوفها و در نتیجه رفتارهای بعضاً غیرمتعارف آدمهایی میپردازد که سهم چندانی از خوشیهای زندگی ندارند و هر گاه اندکی، تنها اندکی خوشی در زندگی پیدا میکنند میخواهند دو دستی به آن بچسبند و هرگز رهایش نکنند اما سرنوشت همیشه مطابق میل آنها عمل نمیکند و نمیگذارد خوشیهای حتی ناچیز این افراد عمر طولانی داشته باشد.
برای همین، قهرمانان این داستان همیشه هراس از دست دادن همان اندک دلخوشیها را دارند که با سختی فراوان به دست آوردهاند. به بیان دیگر، همان اندک خوشیها در زندگی قهرمانان داستان نازنین جهانگیری سیال و فرار هستند و امیدی به پایداری آنها نیست. قهرمانان داستان به تجربه دریافتهاند که وقتی رگههای باریکی از نور به طور اتفاقی هم که شده بر بستر تاریک زندگیشان تابید، نهایت استفاده را از آن منبع روشنایی ببرند و لااقل تجربهای از نور و روشنایی در زندگی اغلب تاریک خود داشته باشند. آنچه رمان رنجهای عزیز را در بین آثار مشابه تا حدودی متمایز میکند، پرداخت انسانی و غیراحساسی رنجهای آدمی در شرایط ناخواسته و ناگهانی است که در زندگی روزمره آدمی گاهی گریزی از آن نیست و هر یک از افراد جامعه ممکن است این وضعیت دشوار و ناخواسته را در موقعیتهای گوناگون و شکلهای مختلف تجربه کنند.