صفحات
شماره هشت هزار و چهارصد و هفت - ۰۱ اسفند ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و چهارصد و هفت - ۰۱ اسفند ۱۴۰۲ - صفحه ۲۱

دختر دونده سرعتی بعد از تکرار قهرمانی آسیا

فصیحی: عطش قهرمانی داشتم

مهری رنجبر
خبرنگار


 شیرینی طعم بردن مدال طلا، بدجوری زیر دندانش مانده بود. همین وسوسه‌اش می‌کرد تا این بار در تهران هم فقط برای طلا بدود و بس. مسابقه‌ای که به جای مدال، پاداش دیگری هم داشت، پاداشی به نام سهمیه المپیک. او که تا قبل از مسابقه دوومیدانی داخل سالن آسیا، با رتبه ۳۸ رنکینگ جهانی، تقریباً سهمیه المپیک در چنگش بود، می‌خواست در تهران کار را یکسره کند و کرد. آن هم جلوی چشم همه دختران ایرانی که دلشان می‌خواست مسابقه‌اش را از نزدیک ببینند، آمده بودند و با تماشای مسابقه فرزانه فصیحی، به وجد آمدند، دست و جیغ و هورا کشیدند و اشک شوق ریختند. دخترانی که کلی با مدال طلا و قهرمانشان عکس یادگاری گرفتند؛ طلایی که حتی برای دختر قهرمان هم طعم دیگری داشت.
 ***
دفعه قبل که با هم صحبت می‌کردیم، می‌گفتی دوست‌داری درباره شب قبل از مسابقه سوال شود، شب قبل از مسابقه به تو چطور گذشت؟
شب قبل از مسابقه، همیشه متفاوت است و عجیب. خاطرات زندگی جلوی چشمت رژه می‌روند، همه سختی‌هایی که کشیدی، همه موفقیت‌هایت مثل یک فیلم از جلوی چشمانت رد می‌شود. به خاطر همین همیشه برای من شب عجیبی است، ولی این بار، شب قبل از مسابقه، شب خیلی خوبی بود، خوب گذشت و خدا را شکر می‌کنم.
استرس نداشتی؟
نه دیگه جوری شده که می‌توانم کنترلش کنم. استرس آن طوری ندارم، ولی کلاً نسبت به همه شب‌ها عجیب است.
شب قبل از مسابقه جدای از حال و هوای عجیبش، تو این بار می‌دانستی که قهرمانی آسیا برایت مساوی است با قطعی شدن سهمیه المپیک.
من برای تکرار مدال طلایم خیلی انگیزه داشتم. این هدف نیز انگیزه‌ام را چند برابر می‌کرد که قرار بود یک بار دیگر آن مدال را تکرار کنم، چون من طعم مدال طلا را چشیده بودم و طعم خیلی خوبی داشت. به همین خاطر امسال هم عطش قهرمانی را داشتم که خدا را شکر اتفاق افتاد.
این مدال طلا هم همان قدر شیرین بود؟
به نظرم که طعم این قهرمانی با بقیه فرق می‌کند زیرا امسال هم رکوردشکنی بود. به نظرم هر مسابقه، هر رکوردشکنی و هر مدالی با قبلی فرق می‌کند. دقیقاً این طلا هم با بقیه متفاوت بود.
می‌شود گفت این طلا شیرین‌تر از قبلی بود؟
نه نمی‌شود گفت. هر قهرمانی شیرینی و داستان خودش را دارد.
رقبایت چطور بودند؟
من رقبای خیلی خوب و سطح بالایی داشتم. اولگای قزاق رقیب همیشگی‌ام که قهرمان آسیاست، دو دونده چینی، تایلند و حمیده عزیزم هم بودند. من خیلی دوست داشتم با حمیده روی سکو برویم ولی متأسفانه نشد، اما مطمئنم در آینده خبر خوبی از حمیده می‌شنویم.
مسابقه قهرمانی آسیا در تهران سخت نبود؟
بار روانی مسابقه برایم زیاد بود. به هر حال چون خانواده‌ام بودند، مسابقه جور دیگری برایم باحال بود. البته دوست داشتم پدرم و همسرم هم مسابقه‌ام را می‌دیدند.
نکته جالب بعد از مسابقه تو این که همه مثل سپیده و زهرا نبی‌زاده گریه می‌کردند. همه می‌گفتند اشک شوق و خوشحالی است. سپیده هم می‌گفت قهرمانی خودم برام تداعی شد.
این جور مواقع حس‌هایی زنده می‌شود. خیلی خوشحالم که خیلی‌ها با شادی من، خوشحال می‌شوند. حس می‌کنم یکسری‌ها انگیزه می‌گیرند. شاید گریه برای اینکه حس می‌کنند یک دختر توانست، پس ما هم می‌توانیم. با اینکه هر فردی با فرد دیگه متفاوت است اما بابت این موضوع خوشحالم. من به وجد آمدن مردم را خیلی دوست دارم.
قصه تاجی که روی سرت گذاشتند، چی بود؟ خودت خبر داشتی؟
والا من در جریان نبودم، فقط بچه‌ها بعد از مسابقه آن را روی سرم گذاشتند. می‌گفتند تو ملکه سرعت آسیا هستی. ایده جالبی بود.
پس غافلگیر شدی.
آره(با خنده).
تو وقتی روی سکوی قهرمانی رفتی و مدال گرفتی، بعد مدالت را به گردن مادرت انداختی.
آره(با خنده) مادرم عشق است. کاش پدرم هم بود و به گردن او هم می‌انداختم، اما به خاطر اینکه نمی‌توانست مسابقه‌ام را در سالن از نزدیک ببیند، به تهران نیامد. این مدال طلا، مدال من تنها نیست، مدال یک عمر زحمت خانواده‌ها، همسر، دوستان و حتی هزاران نفری که یک قدم در این راه برای من برداشته‌اند، است.
 فرزانه حالا سهمیه المپیک را در مشتش دارد. تو یک بار المپیک را تجربه کرده‌ای و به طور حتم می‌خواهی در دومین حضور بهتر نتیجه بگیری.
قطعاً می‌خواهم بهترین خودم باشم و عملکرد بهتری نسبت به خودم داشته باشم. کار در المپیک خیلی سخت است، اگر واقع‌بین باشیم المپیک خیلی متفاوت است، ولی من دوست دارم برای المپیک واقعاً تمرین کنم. نمی‌گویم هیچ وقت هدفم المپیک نبوده، اما می‌خواهم این بار تمرین کنم.
برنامه تو برای المپیک باید چه چیزی باشد؟ تو مسابقه تدارکاتی می‌خواهی؟
من تمرین در اردوی خوب و مسابقه تدارکاتی و در واقع امکانات خوب می‌خواهم.
با فدراسیون درباره خواسته‌هایت صحبت کرده‌ای؟
باید برویم ببینیم و صحبت کنیم.
تو برنامه‌هایت مشخص است؟
اشتباهی که وجود دارد، این که به من می‌گویند چه برنامه‌ای داری؟ در صورتی که آنها باید بگویند ما این برنامه را برایت داریم، حالا طبق برنامه خودت ببین کدام را می‌خواهی اجرایی کنی.
امروز خیلی‌ها با تو عکس یادگاری گرفتند.
آره، امیدوارم همه آنها فرزانه‌های آینده باشند.
حرفی مانده؟
ممنونم از همه آنهایی که برای تماشای مسابقه من به تهران آمده بودند، خیلی‌ها از شمال تماس گرفتند که می‌خواهند از نزدیک مسابقه‌ام را تماشا کنند و آمده بودند و به من انرژی دادند.
تو با سهمیه ای که برای دومین بار گرفتی، ثابت کردی شایسته حضور در المپیک هستی؟
دوره قبل وقتی سهمیه گرفتم، یه سری انتقاد داشتند ، هرچند درصد کمی بودند که واقعاً به گذشته تعلق دارند و حرف‌های آنها برای من اصلاً ارزش نداشته، نداره و نخواهد داشت. من کارم را می کنم و
 وظیفه ام را به خاطر افتخارآفرینی برای ایران به درستی انجام می دهم.

جستجو
آرشیو تاریخی