نگاهی به مستند«20 روز در ماریوپل» نامزد بهترین مستند بلند در اسکار 2024

جنگ مثل اشعه ایکس است!

محمد احسان مفیدی‌کیا
منتقد

 دکتر به مستندساز می‌گوید: «جنگ مثل اشعه ایکسه، همه درونیات آدما رو مشخص می‌کنه، خوب‌ها خوب‌تر میشن و آدمای بد، بدتر.» و بعد دوربین می‌چرخد روی مجروحان و اجساد و بعد هم مردمی که از جنگ ترسیده‌اند. مردم ماریوپل که گوشت قربانی جلوی توپ ناتو و روسیه شده‌اند و وسط یک جهنم واقعی گیر کرده‌اند. مستیسلاف چرنوف اوکراینی، با گروه خبرنگاری‌اش «20 روز در ماریوپل» زیسته و خروجی‌اش مستندی به غایت تکان‌دهنده از آب درآمده است که توجه بینندگان و منتقدان را به خود جلب کرده است.
«این یک شاهکار شجاع، درونی و بی‌رحم است. می‌توانم این‌طور ادعا کنم، چون این فیلم ارزشش را دارد: بعد از دهه‌ها گزارش جنگ و دیدن صدها فیلم درباره جنگ، به ندرت فیلمی شبیه به این وجود دارد، اگر اصلاً چنین چیزی وجود داشته باشد.» اینها را اِد والیومی، در گاردین نوشته است، سوای آنکه اوکراینی بودن و همدلی او با موضوع فیلم روی قضاوتش تأثیر گذاشته یا نه، بعید است هر بیننده دیگری هم در مواجهه با اثر چرنوف، زبان به تأثر و تحسین نچرخاند، چرا که او خوب کارش را انجام داده است.
اینکه در روز پنجم تلاش برای تصرف ماریوپل خبرنگاران از بیم جان یا به پیشنهاد نظامیان شهر را ترک می‌کنند اما او و گروهش مسئولانه باقی می‌مانند، البته که منجر به این می‌شود که امروز مزد تهورشان را بگیرند.
خود چرنوف در مصاحبه‌ای بعد از اکران فیلمش گفت: «می‌دونستم که ماریوپل یک هدفه، می‌دونستم قراره چه اتفاقی بیفته و از خودم انتظار داشتم که بمونم، از سر احساس وظیفه.»
فرانت لاین و آسوشیتدپرس تهیه‌کنندگان مستند«20 روز در ماریوپل» هستند و مستیسلاف چرنوف که کارگردان کار باشد، برنده جایزه پولیتزر است.
 همین‌طور در خود اثر نماهایی را که کارگردان استفاده کرده دوباره در خروجی خبرگزاری‌ها که این بار به عنوان آرشیو در مستند قرار داده شده‌اند می‌بینیم.
 همه اینها باعث می‌شود که بفهمیم نوع نگاه کارگردان اولاً و بیشتر به سمت گزارش خبری بوده است و سادگی و خشونت راش‌های خبری ویژگی ذاتی پلان‌هاست. این به وضوح بر جنبه استنادی و تأثیرگذاری مستند «20 روز در ماریوپل» افزوده است. بیفزایید کار ویژه تدوینگر کار را که با کات‌هایی متناقض‌نما، برای مثال از این دیالوگ دکتر که نوزادی مرده به دنیا آمده، به نوزاد دیگری که تازه متولد شده، مخاطب را چنان سرد و گرم و شوکه می‌کند که از بروز احساسات عقب می‌ماند و این بر جذابیت مستند بشدت افزوده است.
امروز که این یادداشت را نوشتم اخبار ضد و نقیضی درباره مرگ الکسی ناوالنی، سلبریتی و اپوزیسیون روسی منتشر شد. سال‌ پیش در همین روزها یادداشتی درباره مستند ناوالنی نوشتم و کمی بعدتر جایزه اسکار را برد و حالا که ناوالنی مرده است آن مستند دوباره و دوباره دیده خواهد شد و بر دامنه تأثیرش افزوده خواهد شد.
درباره «20 روز در ماریوپل» هم، خواه ما با موضوع و جغرافیای آن همدلی داشته باشیم یا نه، نمی‌توانیم بر تأثیرگذاری بی‌حدش صحه نگذاریم و جایزه‌های متعدد را برایش متصور نباشیم، همان‌طور که از ساندنس، سینمایی برای صلح، کلیولند، داک اِج، شفیلد و بسیاری دیگر از رویدادها جوایزی گرفته یا نامزد بوده است. همه اینها نشان می‌دهد که در بحران و جنگ، مستند خوب، کارکرد ویژه
دارد.
اگر چرنوف در 20 روز، 30 ساعت راش خبری ضبط کرده و بعد از آن 94 دقیقه بیرون کشیده و نتیجه‌اش فیلمی شده که بیشتر منتقدان زبان به تحسین آن گشوده‌اند، آیا پس از 130 روز که از طوفان‌الاقصی گذشته و این همه رخداد که پی‌آیند آن در فلسطین، لبنان، یمن، عراق و حتی ایران بوده، وقت آن نشده که یک مستند در کلاس جهانی تولید شود و چشم‌های خواب‌زده دیگران را وادار به گشوده شدن کند؟

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و پنج
 - شماره هشت هزار و چهارصد و پنج - ۲۹ بهمن ۱۴۰۲