۵ نکته راهبردی درباره کارنامه هنری سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

علیرضا معاف
مشاور راهبردی ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی


چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر با معرفی آثار و نفرات برگزیده به کار خود پایان داد. مدیریت هنری، سینمایی، تئاتر و موسیقی دولت سیزدهم طی سه سال گذشته با چالش‌های پیچیده و متعددی روبه‌رو بود، اما به‌رغم همه این چالش‌ها - که تنها یکی از آنها اغتشاشات سال گذشته و وضعیت آشفته حضور و نقش‌آفرینی برخی سلبریتی‌ها و چهره‌های سینمایی در آن اغتشاشات بود- اکنون که به برآیند وضعیت سینمای ایران نگاه می‌کنیم، می‌توانیم نمره قابل قبول و بلکه قابل تحسینی به مدیریت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بدهیم. شوراهای پروانه ساخت و پروانه نمایش، مدیریت‌های نظارتی سینمای ایران و برنامه‌ریزی‌های بلندمدت فارابی، آثار و برکات خود را در جشنواره فجر نشان داد. در ادامه به دلایل این موفقیت‌ها اشاره‌ای خواهم داشت.

   همه این اتفاقات در حالی رقم خورده است که از سال گذشته و طی اغتشاشات پاییز 1401، انبوهی از مسائل حاشیه‌ای و القایی و شماری نامسأله به عرصه فرهنگی و اجتماعی کشور تحمیل شد. اما مدیریت فرهنگی دولت توانست با تدبیر، سعه صدر، تعقل و صبوری، نقطه تعادل، مرکز ثقل و گرانیگاه مناسب را در تلاقی خط قرمزهای آرمانی و اصولی از یک سو و حفظ نشاط اجتماعی و رونق هنر از سوی دیگر برقرار کند.
هر دوره‌ای از ادوار مدیریتی وزارت ارشاد در پسا انقلاب به یک عنوان اصلی شناخته می‌شود. پیش از این در یادداشتی نوشتم که دوره مدیریتی سید محمد خاتمی به غفلت از تهاجم فرهنگی و ساده‌انگاری مدیریت فرهنگ شناخته می‌شود. دوره مدیریتی عطاءالله مهاجرانی با کلیدواژه‌هایی چون تساهل و تسامح، تلورانس، ولنگاری مطبوعات و تبدیل مطبوعات به پایگاه دشمن شناخته می‌شود. دوره صفار هرندی و دولت نهم به احیای ارزش‌های انقلاب در مدیریت فرهنگی کشور و بازگشت به ریل انقلاب شناخته می‌شود. وزارت فرهنگ و ارشاد دوره هشت ساله دولت حسن روحانی، به مظلومیت مضاعف فرهنگ و بی‌توجهی مرکزیت دولت به حوزه فرهنگ معروف شده است. تا اینجای کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت رئیسی را می‌توان دوره رونق فرهنگ و هنر با حفظ اصول و رعایت مبانی انقلاب اسلامی شناخت و باید توجه کرد که این رونق و نشاط فرهنگی در برابر سخت‌ترین پروژه تحریم فرهنگی دشمن اتفاق افتاده است.
اغتشاشات، اعتراض بی‌گفتار نبود بلکه با حمایت سفارتخانه‌های خارجی و رسانه‌های سفارشی به یک اعتراض صنفی با ادبیات و پوشش هنری تبدیل شد و وزارتخانه‌های فرهنگی را در خط مقدم نبرد قرار داد. فوران هیجان در غیبت سیاست و امر سیاسی، به فرهنگ و هنر آسیب زد و نظام اسلامی با دشوارترین مسائل فرهنگی و اجتماعی از سال 57 تا اکنون مواجه شد. نظام عرفی و فرهنگ عرفی در برخی مسائل، با نظام رسمی و فقهی و قانونی فاصله پیدا کرد و این فاصله در برخی موضوعات به شکاف تبدیل شد و دولت که جایگاه پدر در جامعه دارد باید برای مدیریت این شکاف، طرح مشخص می‌داشت. جمع بین نظرات متدینین و هسته سخت طرفدار نظام و انتظارات سنتی و شرعی آنها با دیدگاه‌های بخشی از مردم که در پوشش و سبک زندگی متفاوت می‌اندیشند، مانند ادغام مثلین و متجانسین نیست بلکه مانند ادغام متباعدین و در برخی موارد ائتلاف متنافرین و جمع ضدین است و بیراه نیست اگر بگوییم هیچ دولتی بعد از انقلاب مانند دولت آیت‌الله رئیسی در دوگانه‌های سخت قرار نگرفته است. دولت مردمی باید نظریه‌های خوب خود نظیر بازگشت به مسجد، پیگیری دین حداکثری و قرآن حداکثری، عقلانیت دینی و دین عقلانی را در چنین بستر سخت و شرایط اجتماعی چندگانه‌ای محقق می‌کرد.
برگزاری موفق جشنواره‌های فیلم و تئاتر فجر و برگزاری چندین هزار کنسرت در تهران و سایر استان‌ها در کنار اکران‌های سینمایی در شرایطی که پروپاگاندای رسانه‌ای و هنری دشمن و غربزده‌های داخلی، علم تحریم مطلق همه این عرصه‌ها را برافراشته بودند، بخشی از نتایج این تدبر و تدبیر بود. در کنار همه این نتایج، برخوردهای قاطع و هدفمند با هنرمندان و سلبریتی‌های دامن‌زننده به آشوب هم از دیگر نقاط مثبت کارنامه فرهنگی دولت بود. باید منصف بود و دقت کرد که وزارت ارشاد برگزارکننده مهم‌ترین ایونت‌ها، رویدادها و جشنواره‌های فرهنگی و هنری کشور است که قوام آنها به 1) حضور گرم و همدلانه اصناف هنری و نیز 2) مخاطب مردمی است؛ و دشمن هر دو را هدف گرفته بود.
در این شرایط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تلاش کرد با اتخاذ راهبرد مدیریتی نفی خط‌کشی‌ها و دوقطبی‌سازی‌های اجتماعی در مدیریت فرهنگی کشور، از استراگیجی عبور کند و به استراتژی و راهبرد درستی برسد. تیم عملیاتی دولت در عرصه فرهنگ با یک طراحی هوشمندانه، دقیق و چندضلعی تلاش کرد در این مدت، فرهنگ را از حالت دسته دومی و درجه دو بودن خارج کند و بویژه در عرصه سینما رونق را در تولید، مخاطب، اقتصاد و گیشه به این عرصه راهبردی فرهنگ بازگرداند.

   مدیریت عرصه فرهنگ، هنر و سینما بویژه در سال‌های اخیر همواره با دوگانه‌های متنوع و متعددی مواجه بوده است. دوگانه‌هایی که پیدا کردن گرانیگاه و نقطه اتکا در هر کدام از آنها، مهم‌ترین کارکرد و کارویژه مدیریت فرهنگی هنری جمهوری اسلامی است. اساساً سختی و صعوبت مدیریت سینما و هنر در ایران بر همین نکته استوار است که بتوان در این دوگانه‌ها در طرف درست ایستاد، اولویت‌ها را درست تشخیص داد و به گونه‌ای عمل کرد که کفه عملکرد به سمت هیچ کدام از طرفین این دوگانه‌ها، لم ندهد و هیچ‌کدام فدای دیگری نشود.
اولین و مهم‌ترین دوگانه‌ای که مدیریت فرهنگی، هنری و سینمایی دولت سیزدهم با آن روبه‌رو بود، دوگانه رونق سینما از طرفی و حفظ اصول، مناطات، ملاکات، ضوابط و قواعد از طرف دیگر بود. نگاهی به وضعیت رونق تولید آثار سینمایی طی دو سه سال اخیر و همچنین وضعیت فروش آثار سینمایی در این سال‌ها بخوبی این نکته را تأیید می‌کند که دولت سیزدهم توانست با یک مدیریت هوشمندانه، نقطه تعادل را در این دوگانه مهم، پیدا کند و روی آن حرکت کند. رکوردشکنی تاریخی چند فیلم طی سال گذشته که توانستند پس از دو سه دهه، رکوردهای مخاطبین سینما را جابه‌جا کنند یکی از نشانه‌های این رونق است.
اثر اصلی این رونق مخاطب و فروش، رونق گرفتن تولید و پروسه فیلمسازی در کشور است که اقتصاد نزدیک به 17 هزار نفر اهالی سینما در گرو آن است. سینماگران زحمتکش ایران، صرفاً چهل، پنجاه سلبریتی نق‌زنِ همیشه منتقد و پولدار سینما نیستند؛ انبوهی از عوامل و دست‌اندرکاران از زمان تهیه طرح و تدوین فیلمنامه تا اجرا و ساخت و اکران را شامل می‌شود که استقبال مخاطب و فروش بالای فیلم‌ها، اقتصاد این افراد را بهبود بخشیده است. در واقع مدیریت سینمایی دولت سیزدهم توانست بدون خط‌شکنی‌های حریم‌شکن، فروش بالا و چند ده میلیاردی را برای سینما به ارمغان بیاورد.

  دوگانه دیگر، کسب رضایت بدنه تخصصی سینما در عین جلب رضایت تودگانی و مردمی است. استقبال طیف‌های متنوع هنرمندان از جشنواره‌های دو سه سال اخیر مؤید این است که مدیریت فرهنگی، هنری و سینمایی وزارت ارشاد در این دوگانه هم توانسته نقطه گرانیگاه مناسب را پیدا کند.
شاید برخی جریانات شبه‌روشنفکری پر سر و صدا مدعی شوند، صرفاً به کمدی‌های سخیف توجه ویژه شده و رونق حاصله از تولید این فیلم‌ها، سینمای جدی، اجتماعی و منتقد را به حاشیه برده است؛ اما فارغ از تناقض‌گویی این جریان در مواجهه با رونق کنونی سینما با شرایط رکود، رخوت و خلوتی گیشه در زمان تولید همین جنس کمدی‌ها در دولت گذشته، واقعیت میدانی و بررسی آثار تولید شده و برگزیده جشنواره‌های فجر سال‌های اخیر نیز این ادعا را رد می‌کند. فیلم‌هایی که در همین دو سه سال با سوژه‌ها و ایده‌های متنوع اجتماعی، جدی با نگاهی انتقادی به وضعیت جامعه و فرهنگ و سیاست، تولید شده و جوایزی را نیز از آن خود کرده‌اند.

  اتفاق مبارک دیگری که در این دوره از مدیریت سینما حاصل شده، رویش استعدادهای جوان توأم با تکریم و توجه به با‌تجربه‌ها و پیران و ریش‌سفیدان عرصه سینماست.

   تقویت بخش خصوصی در عین حفظ ظرفیت‌های حاکمیتی در سینما از دیگر نقاط موفق عملکرد مدیران سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. کدام سینماگری است که اقتصاد و رونق تولید در سینما برایش مهم باشد اما به خروج سرمایه و پول بخش‌های حاکمیتی از سینما رضایت دهد؟ خود اهالی سینما بخوبی آگاهند که ادعای برخی افراد سینمایی در تکرار گزاره «سینمای مستقل» چقدر رهزن و پارادوکسیکال است. یک بعد مهم حمایت حاکمیت از سینما، سرمایه‌گذاری در عرصه تولید فیلم سینمایی است و اگر حاکمیتی چنین نکند، به سینماگران خود ظلم کرده است.
اما در عین حال توجه و تقویت بخش خصوصی هم دغدغه مدیران سینمایی دولت سیزدهم بوده است؛ فروش بالای فیلم‌های این بخش و حضور جدی تولیدات بخش خصوصی در جشنواره‌ها از مؤیدات این توجه و دغدغه است.
تعهد مدیریت ارشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مقوله رونق در آثار هنری و سینمایی، تعهدی ستودنی است که بخوبی توسط هنرمندان و مردم فهم شده است.