موسیقی، پژواک حق (2)

محسن نفر   
آهنگساز
مدرس موسیقی
و نوازنده

گفتیم موسیقی یا 1- پژواک حق است 2- یا پژواک باطل است و یا 3- پژواک حقی است که در دست باطل است!
 پژواک حق است، یعنی باطن موسیقیدان مصفا و زلال است و طنین حق در آن سایه انداخته و با ساز در جهان انعکاس یافته. 2- پژواک باطل است، یعنی از درون مغشوش و آلوده موسیقیدانی منعکس می‌شود که طنین باطل در آن سایه افکنده و مَشوب به لهو و لغو و گمراهی است. 3- پژواک حق، ولی در دست باطل است. یعنی طنین حق که از باطن زلال و صاف موسیقیدانی به جهان منعکس شده، به ظلم و سرقت، در اختیار باطلی قرار گرفته و در دست نااهل است. در مورد نخست، سخن به حد کفایت، نسبتاً گفته شد. در مورد دوم، موضوع، واضح و مسبوق است. اگر صرفاً به دید مصرف و آلت عیش و خوشی به موسیقی(هنر) نگاه شود، از آن جز کبریت احمرِعیش و غفلت برنیاید. این نظر که موسیقی و هنر، برای خوشی و خوشگذرانی است، از نظریه هنر برای تفریح و بازی و سرگرمی برمی‌خیزد. اگر موسیقی برای تفریح و سرگرمی باشد، با آن به عنوان امری شوخی، اضافی، غیر ضروری و وسیله خوشی و خوشگذرانی مواجه می‌شود. امرشوخی، امری غیر ضرور است. چرا؟ برای اینکه خلقت، هستی، وجود، زندگی، عمر... همه جدی‌اند. ما شوخی زنده نیستیم که به شوخی مشغول باشیم.هر قدر هم وجود و زندگی را شوخی بگیریم، سختی‌ها و صعوبت بودن و زیستن، ما را به جدیت بودن و زندگی، نائل می‌کند. شوخی، ارزش رنج و سختی و محرومیت را ندارد. زندگی با ما شوخی ندارد. هر قدر که ما آن را شوخی بدانیم. اصلاً شوخی، در سایه جدی(یت) معنا دارد و هست. شوخی، برای آسان کردن جدی است. شوخی برای تحمل جدی است. شوخی، حیاط خلوت جدی است، اگر جدیت در کار وجود و زیستن نبود شوخی پدید نمی‌آمد و رخ نمی‌داد. پس هستی و زیستی، جدی است و هر کار جدی، سخت و پررنج و صعوبت است. اصلاً سختی و رنج، فرزند جدی(یت) است.شوخی که سختی ندارد.
چرا؟ زیرا تعهد و مسئولیتی درآن نیست!هر کس شوخی می‌کند، خود را در سایه بی‌تعهدی و عدم مسئولیت قرار می‌دهد! پیشاپیش، خود را از هر مسئولیت و تعهدی آزاد می‌کند! شوخی‌کاران و شوخی‌بازان، هر کاری را با طیب خاطر انجام می‌دهند و خود را از هر آسیب و عقوبتی، معاف می‌دانند(می‌کنند)! گفتار و کردار دلقکان هم از همین نوع است.
هرحرفی را به هر شخصی بجا و بیجا می‌گویند و تحت لوای شوخی و بذله، خود را مصون می‌بینند. اگر هم گاهی جزای گفتار و کردار می‌بینند، از آن روست که طرف مقابل، با شوخی آنها، جدی برخورد می‌کند! یعنی شوخی آنها را جدی می‌گیرد! اگر شوخی را جدی بگیری، دیگرمزاح، معنا ندارد. زیرا با شوخی، شوخی مواجه نشدی.اصلاً شوخی مواجه شدن با شوخی، یعنی بی‌اهمیت بودن در مقابل آن. حتی اگر با شوخی، برخورد شوخی هم کنی، یعنی آن را شوخی نگرفته‌ای و با آن جدی برخورد کرده‌ای. منتها به سبک و سیاق شوخی. اصلاً مواجهه و برخورد، به دلیل جدیت و اصالت آن است.
اصل در عالم جدیت و جدی بودن است. شوخی هم خود، اگر چه واکنش غیر متعهدانه است، اما مقصود جدی دارد.هیچ‌کس شوخی نمی‌کند الا اینکه مقصودی جدی در آن دارد. یا به نفی و یا به اثبات. یعنی یا تو را نفی می‌کند و یا اثبات. اما به سبک شوخی و بذله! پس شوخی هم به قصد و مقصودی جدی اتفاق می‌افتد! در واقع شوخی، باطنی جدی دارد. کاری است که در ظاهر شوخی است ولی حملش جدی است. هم حملش جدی است و هم محمولش.
 کاری جدی که به رسم دیگری اتفاق می‌افتد. رسمی که جدی خوانده نمی‌شود. پس شوخی، جدی‌ای است با رسم غیر آن. یعنی اگر رسم جدی عوض شود، تعبیر به شوخی می‌شود. پس همه حرف در رسم است. همان که امروزه به سبک، شکل، هیأت، چهارچوب، ساختار... تعبیر می‌شود. اگر جدی را به غیر رسم آن انجام دهی، شوخی محسوب می‌شود! اما در واقع هیچ شوخی در عالم وجود ندارد. زیرا هیچ شوخی، در باطن شوخی نیست! هیچ شوخی، باطنی غیر جدی ندارد. درهیچ شوخی، غیر جدی مشاهده نمی‌شود. زیرا باطن و مدلول آن، به چیزی دلالت دارد. هر چه که دلالت گر است، جدی است. زیرا راهنما به چیزی است. اگر تو به چیزی دلالت می‌کنی، آن مقصود توست و می‌خواهی آن را موضوع حملت قرار دهی! این کاردیگر شوخی نیست! مقصود، شوخی نیست. قصد آدمی، شوخی نیست!
نحوه اعلام واعلان آن می‌تواند شوخی باشد (شوخی تلقی شود)، ولی قصد و مقصود، شوخی نیست. هر قدر هم که اصرار بر شوخی بودنش شود، تظاهر به شوخی است. نه اینکه شوخی است! پس حاصل آن که :
1- شوخی، عملی بی‌تعهدانه و غیر مسئولانه است 2- شوخی، رسمی دارد که به دلیل آن شوخی تلقی می‌شود3- شوخی، محمولی جدی و مقصودی مهم در بطن دارد و هیچ کارمهمی، شوخی نیست.4- اصلاً همه چیز جدی است، حتی شوخی و اصل در عالم، جدیت و جدی بودن و جدی انگاری است. حتی شوخی‌ گران، جدی شوخی می‌کنند.
چون به شوخی و شوخی کردن، جدی نگاه می‌کنند و آن را برای پیشبرد مقاصد، مؤثر و مفید می‌دانند و جدی به آن می‌پردازند. پس جدی شوخی می‌کنند. خب با این احوال نظر به موسیقی (و هنر) به صورت امری شوخی، تفریحی و غیر جدی دیگر چه معنایی دارد؟ اگر شوخی، جدی است و اگر همه چیز جدی است و اصل بر جدیت است، تفریح و بازی از آن مستثنی است؟ ورزش و برد و باخت شوخی است؟

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و یک
 - شماره هشت هزار و چهارصد و یک - ۲۴ بهمن ۱۴۰۲