درباره روایت متفاوت فیلم امیرعباس ربیعی از زلزله بم

«احمد» در امتداد مسیری که با کیارستمی آغاز شد

سمیرا افتخاری/ کشورمان ایران یکی از شش کشور زلزله‌خیز در دنیاست که گسل‌های زلزله‌خیز بسیاری دارد. از همین‌رو طی سال، شهرهای مختلفی با این پدیده طبیعی درگیر هستند. برخی از این لرزش‌ها از شدت کمی برخوردارند و شدت برخی دیگر از آنها در برخی مقاطع به‌قدری بوده که علاوه‌بر تخریب زیاد، قربانیان بسیاری نیز گرفته است. از این میان می‌توان به زلزله بویین‌زهرا در سال 1341 اشاره کرد که چیزی حدود 10 هزار کشته برجای گذاشت و شدت تخریب تا حدی بود که مرحوم تختی شخصاً اقدام به جمع‌آوری کمک برای مردم آن منطقه کرد.
 پس از آن زلزله طبس در سال 1357 نیز با 19 هزار و 600 کشته از زلزله‌های بزرگ کشورمان به حساب می‌آید. اما زلزله رودبار و منجیل گیلان در سال 1369 با 35 هزار کشته و پس از آن بم در سال 1382 با 41 هزار کشته از جمله زلزله‌های بزرگ و تخریب‌گر ایران بودند؛ هنوز که هنوز است مردم از آن صحبت می‌کنند و یادآوری آن شب، رعشه بر بدن می‌اندازد. با اینکه اتفاقات و پیامدهای زلزله و حتی روزها و سال‌های پس از آن تا حدی است که داستان‌های بسیاری می‌توان از آن به تصویر کشید و روایت کرد، اما کمتر سینماگری به سراغ آن رفته است و تعداد آثاری که در این حوزه به تصویر کشیده شده‌اند به تعداد انگشتان دو دست نمی‌رسد.
اولین گام را مرحوم عباس کیارستمی برداشت. او یک سال پس از زلزله رودبار «زندگی و دیگر هیچ» را ساخت و چند سال بعد درست در سال 72 «زیر درختان زیتون» را کارگردانی کرد که هر دو به زلزله رودبار (مستقیم و غیرمستقیم) اشاره داشتند و از آثار ماندگار او به حساب می‌آیند. قربان محمدپور دیگر کارگردان ایرانی است که به این واقعه تاریخی پرداخت. او سال 91 فیلم «دل بی‌قرار» را ساخت که باز هم درباره زلزله رودبار و اتفاقات پس از زلزله بود. عمده این داستان‌ها روایتی از گم‌شدن‌ها و جست‌و‌جوها برای یافتن گمگشته‌ها بود. در حالی که میزان آوار و تخریب زلزله رودبار و پس از آن بم و میزان قربانی‌هایی که این دو زلزله از خود برجای گذاشتند آنقدر زیاد بود که می‌شود داستان‌های بسیاری از آن ساخت و به تصویر کشید. اما کیانوش عیاری، نخستین کارگردانی بود که پس از زلزله بم، به فکر ساخت اثری درباره آن افتاد و «بیدارشو آرزو» را در سال 1383 کارگردانی کرد. فیلمی که درست به شب حادثه می‌پردازد و وقایع آن زلزله شوم را از نگاه یک زندانی به تصویر می‌کشد. پس از او این رضا سبحانی بود که در سال 1384 «خاک سرد» را درباره بم ساخت و درنهایت نیز امیر شهاب رضویان «مینای شهر خاموش» را با بازی درخشان زنده یاد عزت‌الله انتظامی در سال 1385 به روی پرده نقره‌ای فرستاد.
حال از آن شب شوم در بم، بیست سال می‌گذرد و امیرعباس ربیعی، کارگردان جوان و جویای نام این روزهای سینمای ایران پس از ساخت دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد» دست به کار شده است و به همان ساعات ابتدایی وقوع این حادثه می‌پردازد. او که در دو فیلم قبلی به روزهای پرالتهاب پیش از انقلاب و پس از آن پرداخته بود، این بار به سراغ این واقعه تاریخی رفته و از بُعدی دیگر روایت‌گر این ساعات هیجانی شده است. او در این اثر قصه‌ای ناگفته از 18 ساعت ابتدایی حادثه تراژیک زلزله بم و اقدامی قهرمانانه در این ساعات را به نمایش می‌گذارد. ربیعی این‌بار سراغ شهید احمد کاظمی رفته است که در ساعات ابتدایی وقوع این حادثه وارد فرودگاه بم می‌شود و فرماندهی را در دست می‌گیرد و به امدادرسانی به آسیب‌دیدگان این فاجعه می‌پردازد. روایتی جدید از یکی از فرماندهان نظامی ایران که  هیچ سینماگری به سراغ او و رشادت‌هایش نرفته بود و حالا در «احمد» با او آشنا می‌شویم. پس از نامزدهای مختلف بازیگری برای ایفای نقش شهید کاظمی و تست گریم‌های متعدد در نهایت این «تینو صالحی» بود که گریم چهره شهید کاظمی بر صورتش نشست و ایفاگر نقش او شد. بازیگری که از تئاتر برخاسته و آثار درخشانی در حوزه نمایش و تصویر از خود به جای گذاشته است اما ظاهراً هنوز آنطور که باید به حق خود نرسیده و باید دید حالا که ایفاگر نقش اول یک فیلم سینمایی است، می‌تواند سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره چهل و‌دوم را از آن خود کند یا نه! توماج دانش‌بهزادی دیگر بازیگر این فیلم است که در نقش یک پژوهشگر علمی و دانشگاهی در کنار تینوصالحی قرار گرفته است. از سوی دیگر از آنجایی که فیلم به لحظات پرآشوب پس از زلزله می‌پردازد، هم به لحاظ پروداکشن و ساخت و هم به لحاظ جلوه‌های ویژه بصری شاهد اتفاقات خاصی در آن هستیم. «احمد» در روایت حادثه زلزله بم و تلاش شهید احمد کاظمی برای مدیریت این بحران، قلب مخاطب را به شماره می‌اندازد و فضاهای ملتهبی را از زلزله به تصویر کشیده است.

جستجو
آرشیو تاریخی