اسلام و انقلاب، شکلگیری جریان تازهای را در ادبیات سبب شدند
میرشمسالدین
فلاح هاشمی نویسنده
اسلام و انقلاب، شکلگیری جریان تازهای را در ادبیات سبب شدند
انسانها از همان ابتدای آغاز زندگی اجتماعی، شروع به داستانسرایی کردند. آنان قصههای خود را با تخیل پیوند میدادند تا جذاب باشد. این نوع داستانسرایی برایشان نوعی غرور، شکوه و تفاخر نیز به همراه داشته است. در این میان، شاکله قصهها، اخلاق بود و در واقع قصهای نبود که جدا از موضوعات اخلاقی باشد.
خداوند برای انتقال مفاهیم معرفتی و انسانساز در کتابهای آسمانی، از ظرفیت قصهسرایی و داستانگویی بهخوبی استفاده کرده است. قصههای متنوعی در قرآن آمده که زیباترین این قصهها و به تعبیر قرآنی آن «أحسنالقصص»، قصه زیبا و جذاب حضرت یوسف(ع) است. حتی پیامبران غیرالهی نیز بر استفاده از قصه اهتمام بسیار داشتهاند؛ به طور مثال، بودا به خاطر اینکه مفاهیم دینیاش بیشترین تأثیر را داشته باشند، از قصه استفاده میکرده است. در طول قرنها، قصهها از لحاظ ساختاری تغییرات زیادی کردهاند. حتی ابزار بیانشان نیز از قالب نظم خارج شد و به نثر تبدیل شد؛ داستانهای منثوری که در جدیدترین قالبش «رمان» نام گرفت. در واقع، رمان محصول مدرنیته است. شاید رمان، حدیث نفس انسانهای گیرافتاده در این تمدن مدرن و ماشینزده باشد.اکنون در غرب، عقاید ماتریالیستی و مادیگرایانه به بنبست رسیده و در عوض، گرایش به مسائل غیرعلمی و غیرتجربی رو به افزایش است. در قرن حاضر هنوز ارزشها، نیروی خود را حفظ کرده است و نمود آن را میتوان در ادبیات شاعران و رماننویسان یافت. دقت در بررسی شکلهای دینی و ادبی در عصر جدید، توجه ما را به این نکته جلب میکند که مقولات دینی غالباً در ادبیاتی وجود دارند که خود را غیردینی اعلام میکند.
برخی صاحبنظران بر این باورند که قرن بیستم، قرن مذهب است. بنابراین، وجود خداوند و ارزشهای دینی و اخلاقی در این قرن برجستهتر مینماید، اما هنوز این تردید وجود دارد که اساساً رمانی تحت عنوان رمان دینی وجود دارد یا خیر؟ اگر موضوع رابطه انسان با خداوند را مطرح کنیم، آنگاه رمان، رمان دینی است؟ شاید نتوانیم به طور شاخص، اصطلاح رمان دینی را در غرب داشته باشیم، ولی رمانهای بسیاری وجود دارند که خداوند، اخلاق و دین در آنها برجستگی بسیاری دارد. نویسندگان غربی معتقدند که دین در رمان، از مجرای اخلاق عبور میکند.
گرایش و علاقه مردم به رمانهای اخلاقمدار، مسائلی را هم به همراه داشته و دارد و آن سوءاستفاده برخی نویسندگان از این گونه و القای تعالیم خودساخته است. عبدالعلی دستغیب معتقد است در دو دهه اخیر، گرایش عرفانی از قسم چینی، هندی، مسیحی و حتی سرخپوستی آن، در برخی داستانها و رمانها نمود داشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اتفاقات ادبی به گونهای دیگر در کشور رقم خورد. همچنین شعر ما بخصوص در دوران دفاع مقدس، به حد اعتلای خود رسید. داستان ما نیز در کل به یک قداست کلامی دست پیدا کرد و گونه جدید ادبی به نام «خاطرهنویسی» پدید آمد که مخاطبان بسیاری را به خود معطوف داشت.
بدین ترتیب اسلام و انقلاب، سبب جریان نویی در عرصه ادبیات شد. محمدرضا سرشار، این جریان را جریان واقعیتگرای اسلامی میداند: «در دوران پس از انقلاب اسلامی، جریان تازهای در داستاننویسی معاصر ما پدید آمد که در مجموع میتوان آن را جریان واقعیتگرای اسلامی نامید.» این مکتب نیز عده قابل توجهی از نویسندگان، خاصه نسل انقلاب کشور را به خود جذب کرد و موجد آثار تأملبرانگیز و ارزشمندی شد. شهریار زرشناس، منتقد و پژوهشگر بر این باور است که ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیاتی واقعگرا و آرمانطلب است. به اعتقاد او، برای بسترسازی ظهور تمدن اسلامی فردای تاریخ بشر، ادبیات واقعگرای آرمانطلب انقلاب اسلامی به رشد و بالندگی رسیده و دارای ویژگیهایی است. در واقع، ادبیات داستانی انقلاب ما در قالبهای مختلف رمان، داستان کوتاه، مینیمال و داستانک، محتوای دینی را بهخوبی پذیرفته است. بنابراین میتوان گفت رمان دینی، تمام شعائر اسلامی و انقلابی را در خود دارد.