صفحات
شماره هشت هزار و سیصد و نود - ۰۸ بهمن ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و سیصد و نود - ۰۸ بهمن ۱۴۰۲ - صفحه ۲۴

بودن یا نبودن؛ دغدغه این است

به بهانه ایام سی‌امین سالگرد تأسیس روزنامه ایران

حسین مسلم
روزنامه نگار

شماری از روزنامه‌نگاران می‌گویند، بیایید واقع‌بین باشیم. تا کی می‌خواهیم سر خود را شیره بمالیم و حقیقت عریانی را که پیش چشمان‌مان قرار دارد، نبینیم؛ حرفه ما در حال احتضار است. از نگاه این همکاران ما آخرین بازماندگان این صنف و تباریم و همین چند سال پیش رو، تابوت «روزنامه» از جنس مکتوب و کاغذی‌اش را تشییع خواهیم کرد و بر سر مزارش خواهیم ایستاد. آنها با انگشت اشاره فضای مجازی و رسانه‌های دیجیتال را نشان‌مان می‌دهند و می‌گویند، ببینید، فضای مجازی دارد میخ‌های بدرقه را یک به یک بر این تابوت می‌کوبد.
عده‌ای دیگر اما این‌گونه نمی‌اندیشند و گروه اول را متهم به بدبینی مفرط می‌کنند. از تاریخ و تجربیات تاریخی نمونه‌های دست اول می‌آورند که مگر نه این است که وقتی 70 سال پیش تلویزیون شروع کرد به فراگیر شدن، بسیاری همین حرف‌ها را گفتند و نوشتند: این جعبه جادو آمده تا میخ بر تابوت سینما بکوبد و خیلی طول نمی‌کشد تا پرده‌های سینماها را پایین بکشد و درهای سالن‌های سینما را تخته کند؛ اما دیدیم که چنین نشد و «سینما» بعد از 7 دهه هنوز و همچنان به حیات پررونق خود ادامه می‌دهد. پیش‌ترها نیز همین اتفاق در دو مقطع دیگر هم افتاده بود. هنگامی که روزنامه‌ها در اروپا و ینگه دنیا برای خیل روزنامه‌خوان‌ها شروع کردند به انتشار گزارش‌های پر از جزئیات، عده‌ای تصور کردند با گزارش‌های شاخ و برگ‌داری که هر روز مردم در روزنامه‌ها می‌خوانند، دیگر چه جایی برای رمان و رمان‌نویسی باقی می‌ماند؟ و غمگنانه زمزمه کردند، افسوس که زمان احتضار رمان را به چشم دیدیم! یا آن هنگام که «عکاسی» به میدان آمد و نخستین عکس‌ها به چاپ رسید، برخی از یال و کوپال‌دارها ذوق زده به صرافت افتادند که «نقاشی مرد؛ زنده باد عکاسی»؛ می‌گفتند، وقتی می‌توان با این دقت دنیا را ثبت و ضبط کرد، چه محل اعرابی می‌ماند برای بوم و کرباس و قلم و رنگ و نقاشی؟ اما همگان با چشم خود دیدند که عکاسی نه تنها نقاشی را حذف نکرد، بلکه آن را به سوی «نقب واقعیت» سوق داد و نقاشی توانست بیش از پیش ظرفیت‌های عمیق خود را کشف کند.
طُرفه آنکه نه می‌توان نظر گروه اول را دربست پذیرفت و روزنامه‌نگاری فعلی را متاعی دیرپا و ابدی دانست و حکمی چنین قاطع صادر کرد و نه می‌توان به خوش‌بینی مستتر در نگاه گروه دوم دلخوش بود.
حال ماییم و هنگامه‌ای که در آن روزنامه‌ها در گوشه رینگ و زیر هوک‌های سنگین فضای مجازی به سر می‌برند؛ در میانه گیروداری که میانگین توقف در فضای مجازی حدود 20 روز در ماه است و گفته می‌شود بیشینه تا پنج سال دیگر متوسط عمر مفید افراد در شبکه‌های اجتماعی سپری خواهد شد.
این واقعیت پیش روی ماست که روزنامه‌ها به طور اعم با افت مخاطب و طبعاً افت تیراژ مواجه شده‌اند، اما به گمان من این موضوع به هیچ عنوان دلیل نمی‌شود که تصور کنیم کار روزنامه‌ها تمام است. یادمان باشد که روزنامه‌ها هنوز و همچنان از جمله اشکال محبوب و صد البته معتبر رسانه‌ای به حساب می‌آیند و هرچند عرصه برایشان تنگ شده و آنها را از تک و تا و تیراژ سابق انداخته، اما به نظر نمی‌رسد تا اطلاع ثانوی، اعتبار و «کارویژه» خود را کاملاً از دست داده باشند؛ مرجعیت و اعتباری که ریشه در تاریخچه‌ای 400 ساله دارد. بر همین اساس است که گردانندگان روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران در سال‌های اخیر دریافته‌اند که باید براساس ویژگی‌هایی که دارند، طرحی نو دراندازند و همچنان بپایند و دست‌ها را بالا نبرند و عرصه را به حریف وانگذارند. این درست که امروز می‌توان برای به دست آوردن چکیده اطلاعات و عناوین خبرها و رخدادها به شبکه‌های اجتماعی مراجعه کرد، اما نباید فراموش کنیم که روزنامه‌ها با کارکرد و فرمتی که دارند، به مراتب برای ذهن‌هایی که تنها و تنها با تحلیل اقناع می‌شوند، قابل اتکاترند. هم روزنامه‌نگاران و هم مخاطبان روزنامه‌ها به خوبی این واقعیت را می‌دانند که برای خواندن تحلیل، گزارش‌های تحلیلی، یادداشت‌ها، مصاحبه‌های اختصاصی و انواع گزارش‌ها با سوژه‌های ویژه، صفحات روزنامه‌ها عرصه‌های کارآمد‌تری هستند.
کم نیستند کسانی که می‌خواهند در جریان تحلیل وقایع و تشریح آنها از زبان و قلم نخبگان و کارشناسان قرار گیرند و آن سوی سکه رویدادها و لایه‌های بسیار عمیق‌تر و پنهانی‌تر را ببینند که به طور معمول جایشان در خیل خبرهای هوار شده از طریق شبکه‌های مجازی خالی است. روزنامه‌ها طبعاً آنهایی را که به دنبال تحلیلی عمیق و چندلایه در این باره‌اند، مخاطب قرار می‌دهند و این همان وجه مطلوبی است که شاید نتوان به سادگی در قوطی شبکه‌های اجتماعی نقد کرد.
حالا ماییم و کشاکشی چنین سنگین، در روزنامه‌ای چون «ایران» با بار مسئولیتی به مراتب سنگین‌تر از دیگر همتایان. عاقله موجود بالغ و سرد و گرم چشیده‌ای که طی سه دهه ریشه دوانده و اینک در سی‌امین سالگرد بنیادش جایگاهی محترم از آن خود دارد. در این هنگامه مجموعه «ایران» در تلاش است تا خود را با احتجاج زمان و زمانه وفق دهد و با تجهیز خود به تمهیدات لازم برای آینده محتوم، سازکار و البته کار و بار خود را به قضا و قدر نسپارد و میدان را وانگذارد.

 

جستجو
آرشیو تاریخی