انحراف در موسیقی
رضا مهدوی
منتقد و نوازنده سنتور
اصطلاح موسیقی عرفانی نوعی از موسیقی است که حیات آن قائم بالنفس خود نبوده و مشروط به فضاهایی است که پروراننده آن، موسیقی و موسیقیدانان وابسته به آن و آن نوع گرایشها هستند. به این نوع موسیقیها اصطلاحاً «برنامهای» هم میگویند، نظیر موسیقیهای نظامی، زورخانهای، مناسبتی و... . موسیقی عرفانی اصطلاحی نسبتاً جدید است و در قدیم با الفاظی چون «سماع» و «دراویش» از آن یاد میکردند. بقایای این فرهنگ و اجراکنندگان آن تا سالهای پیش از انقلاب در تهران و شهرستانها در محافل خصوصی و کمجمعیت وجود داشت و در سطحی محدود اجرا میشد و کاری به اجتماع بیرون و موسیقی روز نداشت.
سالهای 1357-1347 در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی ایران وابسته به رادیو و تلویزیون ملی وقت، حضور مجالس کوچک موسیقی خانقاهی و مطالعه موسیقی آنها در حکم یک نماد و نهاد ارزشی برای جوانان دوستدارموسیقی سنتی (دستگاهی) تشویق شد چراکه جو حاکم بر موسیقی کشور تابع محیطهای نادرست کافهها، کابارهها و فیلمفارسی بود و از تفکر دینی، مذهبی و سنتی و حتی اعتقادات آیینی مردم ایران در آن نشانی نبود.
در حقیقت عناوین «عرفانی» و «سنتی» تا مدتها بعد از انقلاب یک نوع مجوز برای اجرای برنامههایی بود که نشان بدهد این موسیقیها با موسیقی کافه، کاباره و برخی واریتهها و موسیقیهای رادیو و تلویزیون رژیم پهلوی تفاوت آشکار دارد. هر چند این اختلاف ولو هر چقدر هم شدید، اصلاً نزد متشرعین و انقلابیون شناخته شده نبود و آنها هر نوع صدایی را که موسیقی نامیده میشد به دیده بدبینی و پرهیز نگاه میکردند! از اینرو هر نوع موسیقی ابتدا با عنوان «سرود انقلابی» و بعد هم با استفاده از اشعار عرفانی و مذهبی مولانا، سعدی و حافظ برگرفته از ذائقه هنر دینی از تمامیت اقوام و عشیرههای ایرانی با محدود شدن به صدای مردان و حذف صدای زنان و برای مردان با بهرهگیری از خوانندگان خوشسابقه و خوشنام توانست در جامعه محلی برای اجرا بیابد.
فضای مصیبتدیده جامعه و نیاز به تسکین رنجهای ناشی از جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس موجب شد حتی آن موسیقیدانان جوان، مسلمان و انقلابی نیز گاهی از فرمها، اشعار و سازهای موسیقیهای مربوط به مراسم خانقاهی بهره ببرند، مانند کارهای اولیه حسامالدین سراج و محسن نفر(وصل مستان و شمسالضحی) که البته بعدها در اواخر دهه هفتاد و نیمه اول دهه هشتاد سراج با موسیقی تنبور چندینبار تجربههایی در استودیو و ارائه لوح فشرده و اجراهای صحنهای داشت یا آثاری با صدای شهرام ناظری و موسیقی جلال ذوالفنون و دیگرانی از این دست. البته در کنار آثار با ارزش، تعداد زیادی نوار و کنسرتهایی با کیفیت پایین نیز تولید و اجرا شد ولی به مرور از یادها رفت و این نتیجه طبیعی جریانهایی است که در اثر نیازهای اجتماع در یک دوره خاص به وجود میآید.
کارکرد موسیقی عرفانی در دهه بعد از جنگ تحمیلی (1377-1367) نیز کم و بیش شبیه همان کارکرد 10 سال گذشته آن بود، با این تفاوت که موسیقیهای معروف به عرفانی از حدود محفلی و کنسرتی خود بیرون آمدند و گسترش خارج از حدی پیدا کردند و سازهای خانقاهی مثل دف و تنبور برای نخستینبار به کلاسهای موسیقی راه یافت و نوع تازهای از تیپ و رفتار ظاهری برخی از جوانان به وجود آمد.
اینگونه منش و رفتار در برخی از برنامههای صدا و سیما هم به نمایش گذاشته شد و البته اداهای روشنفکری فرنگیمآبانه در محافل که به طور نامتجانس با هیبتهای شهری و روستایی به برخی از محیطهای دانشگاهی هم راه پیدا کرد. در ادامه موسیقی خانقاهی با موسیقی پاپ ایرانی درآمیخته و نوع جدیدی از موسیقی مورد توجه جوانهای شهرنشین عرضه شد و از این راه متأسفانه برخی از جوانان دست به دامان گردانندگان محافل فِرَق و نِحَل شدند که بیشتر آنها بیتوجه به شریعت مقدسه نبوی و با نبود التزام به عمل، نوافل و آداب آن، آنها را به مسیری دیگر از راه صواب به ناصواب گرایش دادند! برای آسیبشناسی انواع موسیقیها که با چه مضامین و رفتارهایی به انحراف کشیده میشوند و با چه برچسبهایی طی طریق میکنند، راه برای حرفها باز است.
سالهاست که برحسب مقاصد شوم سیاسی، نحلههای موسیقی به اصطلاح عرفانی با نحلههای موسیقی تجاری و پاپ اختلاط پیدا کردهاند که این موضوع تعیین راهکار برای صیانت از محیطهای اجتماعی، فرهنگی و سبک زندگی خانواده ایرانی را در قبال هجمهها سختتر از گذشته کرده است. هر چند که عملکرد موسیقیهای انحرافی نسبت به سالهای قبل کاهش یافته زیرا ترغیب به بیاخلاقی عمومی بین جوانان به واسطه وسایل و رسانههای نیرومندتری همچون ماهوارهها، سایتها و... تسری یافته است که بر اعجاز تصویر تکیه دارند و بسیار قویتر از موسیقی عمل میکنند. از این رو میتوان گفت در حال حاضر مفسدهانگیزی از راه موسیقی بسیار کمتر از قبل و قریب به صفر شده است.