نگاهی به شکستهای پیاپی رژیم صهیونیستی از ۷ اکتبر تاکنون
اهداف بر باد رفته بیبی
رونن برگمن
تحلیلگر نظامی روزنامه یدیعوت آحارونوت
هنوز هیچکس اعتراف نمیکند که آزادسازی اسرا و از بین بردن حماس غیرممکن است، هیچ مقام رسمی این را علناً نمیگوید، اما واقعیت این است. درواقع، حتی اگر توافقی در کار نباشد، این احتمال وجود دارد که ارتش قبل از تکمیل اهداف نظامی خود مجبور به ترک غزه شود. یکی از مقامات ارشد میگوید: «وقتی پیامهای دولت را منعکس میکنم، حالت تهوع به من دست میدهد.»
«در دو هفته اخیر، هر بار که نیاز بود با فلان یا بهمان صحبت کنم، حالت تهوع به من دست میداد و احساس نفرت داشتم. مشکل این افراد نیستند. علت این طفره رفتن خودم بودم که پیامهای دولت و دستگاههای امنیتی را منعکس میکنم در حالی که میدانم که آنچه من میگویم خیلی خیلی غیر دقیق است و این بزرگترین کتمان حقیقت قرن است.
گوینده این جملات کسی است که یک سمت ارشد دولتی دارد و به خاطر همین سمتش باید علناً اظهارنظر کند و همچنین با مقامات خارجیای ملاقات کند که برای عدم افشای هویتشان نام و نشانی از آنها نمیبریم. او بخوبی وقایع میدان نبرد را میشناسد و در امور اطلاعاتی متبحر است. این «حالت تهوع» ناشی از دستوراتی است که داده شده است: تشریح خط تبلیغاتی دولت و ارتش، که طبق آن این عملیات دو هدف دارد: نابودی زیرساخت و توان و سلطه حماس و آزادسازی اسرا.
اینها پیامهایی است که وزرا، سخنگوها، نخستوزیر و کل نهادهای امنیتی از دو هفته پس از حمله حماس، برای مردم اسرائیل و دیگر نقاط جهان تلقین میکنند. آنها میگویند: «تهاجم زمینی ابزار اصلی فشار بر سنوار برای دستیابی به تبادل اسراست، فلذا این تهاجم باید ادامه یابد. برای اینکه هم به هدف اول، یعنی نابودی حماس دست یابیم و هم به هدف دوم، باید فشار کافی بر سنوار وارد کنیم تا تسلیم شود و به توافقی تن بدهد که اسرائیل هم بتواند آن را بپذیرد.»
اما دقت این اظهارات به اندازه پیشبینیهای ارتش اسرائیل قبل از جنگ ۳۳ روزه است که میگفتند اگر شعله جنگ علیه حزبالله دربگیرد، نیروی هوایی و دیگر نیروهای آتشبار ارتش میتوانند همه منابع موشکباران این سازمان شیعه را به سمت اسرائیل از کار بیندازند و طبق گفته نمایندگان ارتش به دولت «تنها ممکن است در گوشه و کنار از روی یک الاغ چند کاتیوشا شلیک کنند». اما در نهایت معلوم شد که کاتیوشاها خیلی بیشتر از چند مورد از گوشه و کنار بود.
دو راهی حمله و سکوت
اینجا سخن از عقلورزی بعد از گذشت واقعه نیست که بگوییم معما چو حل گشت آسان شود. در 26 اکتبر، تنها چند روز قبل از ورود به نوار غزه، ما همینجا هشدار دادیم که میخواهند افکار عمومی اسرائیل را گمراه کنند که انگار میشود دو هدف را برای این جنگ تعیین کرد و نوشتیم: «گول نخورید». گفتیم: «اسرائیل با دو انتخاب روبهروست، فقط دو انتخاب. یا تلاش کند به یک توافق هر چه بزرگتر برای آزادی اسرا برسد یا دست به یک تهاجم زمینی بزند. در این دوراهی میشود یا به راست رفت، مسیری که میگوید روز انتقام و تلافی فرا رسیده است و تنها چیزی که صحنههای هولوکاست در اروپا در دهه 1940 را با اقدامات وحشیانه تروریستهای حماس متفاوت میکند، یک ارتش یهودی شمشیربهدست است؛ یا میتوان به چپ پیچید و به گفته هارامبام احترام گذاشت که هیچ حکمی بالاتر از حکم آزادی اسیر نیست. بالاترین ارزش انسانی و یهودی تضمین و نجات جان انسانهاست، مخصوصاً در جایی که همین حالا بسیاری از افراد با مرگ دستوپنجه نرم میکنند.»
همانطور که نوشته بودیم، هر کس که از عقل اندک بهرهای داشته باشد میداند که «این دو مسیر مخالف هم و در دو جهت متفاوت هستند، در نتیجه، هر کدام را انتخاب کنیم دیگری را خنثی میکند». هشدار داده بودیم: «در واقع اینها حتی دو گزینه کامل نیستند، بلکه در صورت عدم انتخاب درست هر چه جلوتر برویم رفتهرفته محدودتر شده و نهایتاً محو خواهند شد.» از همان موقع مشخص بود که اعتبار بیسابقهای که جهان به اسرائیلِ وحشتزده داده تمام خواهد شد و «سرانجام حتی رئیسجمهور بایدن هم از آن خسته خواهد شد.» نوشتیم که «تهاجم زمینی را اگر انتخاب کنیم» - زیرا در آن زمان بنیامین نتانیاهو هنوز به تصمیم نرسیده بود - باید کوتاه باشد و آنگونه که ارتش میگفت، نمیتواند یک سال طول بکشد.»
توهم کاذب صهیونیستها
هرکسی که آن زمان برنامهریزی کرد یک سال در غزه بماند و فکر میکرد این امکان وجود دارد، یا بسیار سادهلوح است، یا در مورد آنچه در ادوار قبل برای اسرائیل رخ داده، یا اتفاقات مشابهی که در جهان افتاده اطلاعات کلی ندارد؛ زیرا هیچ شکی وجود نداشت که دنیا اجازه نخواهد داد اسرائیل در غزه بماند. فشار بینالمللی، همراه با هزینه بالای نظامیان کشتهشده از سوی ارتشی که در گل گیر کرده و زمینگیر شده و در تیررس تروریستهایی که مجدداً سازماندهی شدهاند، ارتش اسرائیل را مجبور به عقبنشینی بسیار زودتر خواهد کرد.
تقریباً هیچ کس برای افکار عمومی اسرائیل این احتمال را مطرح نکرده است که مقامات در حال ایجاد یک توهم کاذب هستند و در عمل این احتمال وجود دارد که اسرائیل در واقع این دور از نبرد مسلحانه خود را بدون دستیابی به اولین هدف جنگ – یعنی نابودی کامل توان راکتی، نابودی قابلتوجه تونلهای زیرزمینی و آسیب نسبی و جدی به دارودسته یحیی سنوار و هفت دستیارش که تاکنون فقط دو نفر از آنها ترور شدهاند – به پایان برساند. از همان زمان مشخص بود که آزاد کردن اسرا با زور اسلحه بسیار دشوار خواهد بود و در نهایت ارتش اسرائیل حداکثر به جایی میرسد که آخرین قلعه زیرزمینی سنوار و ضیف را محاصره کند و آنوقت تحت فشار شدید رهبران حماس، تلاش خواهد کرد تا به نوعی توافق دست یابد.
اشتباه جنگ زمینی
ارتش و نهادهای امنیتی دستاوردهای عظیمی در کارزار زمینی داشتهاند. شروع این جنگ، پس از یک دهه ترس از آن، آن هم بعد از آن ضربه هولناک و تحقیرآمیز 7 اکتبر، یکی از مهمترین دستاوردهاست. تعداد کشتهها، بهنسبت انتظارات اولیه و این واقعیت که بخش عظیمی از نیروها را نیروهای ذخیره تشکیل میدهند که در سالهای اخیر اگر نگوییم تمرین نداشتند، بهسختی تمرین کردهاند و نیز تعداد زیاد شلیک به خودیها، دستپاچگی عمومی در ارتش (کشتن اسرا در خلأ اتفاق نیفتاده است)، جنگ شهری و فرسایش یگانها در عملیات زمینی که بیش از حد طول کشید، تعداد کشتهها وحشتناک و مهیب است، اما باز از آنچه انتظار داشتیم پایینتر است.
اما حقیقت نیز یک گزینه است. تازه در 16 اکتبر بود که پس از فشار افکار عمومی، کابینه موضوع اسرا را به عنوان هدف دوم جنگ اضافه کرد. نمایندگان دولت و ارتش بارها تکرار کردهاند که تهاجم زمینی به آزادی آنها کمک خواهد کرد. تجربه هفتهها نبرد ثابت میکند اظهاراتی که میگفت تهاجم زمینی آزادی اسرا را از طریق عملیات یا مذاکره تسریع میکند، تا چه اندازه غیر دقیق است. توافقی که ارتش اسرائیل به آن رسید و البته اجرایی شد، از مدت کوتاهی پس از ورود قطریها به این داستان، روی میز بوده است و تغییرات آن (از جمله یک بند محرمانه که اسرائیل پنهان کرده بود و در آن تعهد اضافی نسبت به حماس وجود داشت) نسبت به نسخه نهایی بسیار جزئی بود.
در پایان، در آخرین شب آتشبس، داوید بارنیا، رئیس موساد، فهرست دیگری از حماس دریافت کرد که در ازای ادامه آتشبس، چند جنازه، یک مرد جوان و چند مرد بزرگسال دیگر را تحویل دهد. آن سازمان اعلام کرد، نمیتواند زنان دیگری را آزاد کند و مدعی شد زن دیگری در اختیار ندارد. ارتش و جامعه اطلاعاتی بهخوبی میدانستند که این یک دروغ است. به گفته منابع اطلاعاتی مطلع، حماس از آنچه این زنان پس از بازگشت خواهند گفت، میترسد.
فاصله زیاد حماس با شکست
بارنیا و بقیه مقامات اسرائیلی به این نتیجه رسیدند که نمیشود این زنان را رها کرد و به سراغ دسته دیگری رفت. او اعلام کرد که چون حماس توافق را نقض کرده، مذاکره را ترک میکند. صبح فردا آتش بس از سوی طرفین نقض شد. دستگاههای امنیتی تلاش زیادی برای یافتن اسرا و رسیدن به آنها در یک عملیات نجات انجام دادند. این تلاشها گاهی موفق بود و گاهی شکست میخورد. بسیاری از عملیاتها به دلیل ترس از فقدان اطلاعات یا خطر بسیار زیاد برای همه طرفها، انجام نشد. اسرایی که بازگشتهاند تعریف میکنند که بمبارانهای ارتش اسرائیل تا چه اندازه جان آنها را به خطر میانداخته است. ارتش میگوید که هیچ اطلاعات مشخصی در مورد اسرای کشتهشده بهوسیله بمباران اسرائیل وجود ندارد. اما در این مورد شبهاتی وجود دارد که ممکن است در آینده راستیآزمایی شود.
یکی از تحلیلگران نوشته بود در خان یونس «شمشیر بر گردن سنوار است» و براساس این نظریه که تحقق هر کدام از دو هدف تحقق دیگری را ممکن میسازد، قرار بود سنوار تحت فشار اسرائیل تسلیم شود و به شرایطی تن بدهد که قبلاً با آن موافق نبود. در عمل دقیقاً برعکس این اتفاق افتاد. اسرائیل تهاجم زمینی را در حالی به اوج خود رسانده که از رسیدن به او بسیار دور است. این اسرائیل است که تسلیم شده و طرح اولیه خود را رها کرد و برای یک معامله کاملاً متفاوت، شبیه آنچه در آن شب رد کرده بود، آماده است. ناگهان خط تحلیلی تغییر کرد و اعلام کردند که «حماس درها را نبسته است». کدام در؟ چه کسی در را بسته است؟ البته حماس هم درب ورود به تونل سینوار و هم درب آن معامله را بسته است.
دست پر سنوار
حالا نوبت بازی سنوار است و با توجه به فشار امریکا بر اسرائیل و اینکه انبارهای تونلش کاملاً پر است و اسرا او را احاطه کردهاند، احساس میکند که او سواره و اسرائیل پیاده است. او شرایط را سختتر کرده و به نقطه اصلی رسید: وعده اسرائیل همراه با تضمین کشورهای دیگر برای توقف کامل درگیریها از سوی اسرائیل، بدون محدودیت زمانی، همراه با آزادی زندانیان بسیار با ارزش، در ازای یک توافق. مقامات اسرائیلی ادعا میکنند که این خواستهها با واقعیت همخوانی ندارد و البته سنوار هم باید خیلی آزردهخاطر شده باشد.
آخرالامر اینکه اسرائیل به حماس آسیب رسانده، اما از شکست آن دور است. حماس که در زیر زمین حضور دارد، در حال حاضر علاقه خاصی به دستیابی به یک توافق ندارد. برخی معتقدند اسرائیل به طور ناگهانی علاقهمند به یک توافق شده، زیرا برای همه روشن است که تحت فشار امریکا در عرض دو هفته باید تهاجم خود را متوقف کند. حتی آن دسته از مقامات افراطی دستگاههای امنیتی که خواستار ادامه تهاجم بودند، نیازی به مخالفت با این توافق نمیبینند. کاملاً برعکس، چنین توافقی پایان خوشبینانهای برای جنگ خواهد بود؛ بسیار خوشایندتر از آنکه امریکاییها به اسرائیل دستور توقف و عقبنشینی بدهند.
از آن مقام ارشد که در ابتدای متن از او نقلقول کردم، پرسیدم: پس نقشه اسرائیل چه بود؟ او گفت: «ضربه هولناکی که در 7 اکتبر دریافت کردیم این احساس را در بین بسیاری از سران ایجاد کرد که آنچه اتفاق افتاد آنقدر وحشتناک است که آنها را از نیاز به برنامهریزی بلندمدت رها میکند. فقط باید بزنیم و بکشیم و بعداً برای آینده فکر کنیم.» پرسیدم بعدش چه می شود؟ این مرد بسیار باتجربه گفت: «گزینههایی که در هفتههای آینده پیش روی سران کشور و نهادهای امنیتی قرار خواهد گرفت، انتخابهای شیطانی ظالمانهای هستند. اما بدترین چیز این است که یکی از آنها را بدون شناختن شرایط واقعی انتخاب کنیم.»
❊ این مقاله در روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت منتشر شده و ترجمه آن به معنای تایید تمامی سخنان نویسنده نیست.